۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

چرا خدای مهربان، آدم و حوا را مجازات کرد؟


خداوند آدم و حوا را شریر خلق نکرد. آن ها را به صورت عروسک کوکی و یا آدم آهنی به وجود نیاورد. هر دو از اراده آزاد برخوردار بودند. او آن دو را در محیط ناامن قرار نداد، بلکه برای آن ها مکانی در محیط مناسب و در باغ عدن آماده کرد. جزئیات تدارک خدا برای انسان به ترتیب زیر بود:
یک. رطوبت کافی برای رشد و نمو گیاهان. دو. وجود روزها سه. غنای معادن چهار. درختان میوه دار در محدوده باغ عدن. پنج. نامگذاری باغ. همه این موارد بیانگر علاقه خدا در جهت منافع انسان و تدارک او برای رفع نیازهای او می باشد. خدا هم چنین به انسان آموخت که چگونه کار کند. خدا نمی خواست که انسان بدون هدف زندگی کند. ما از نظر شخصیت در شباهت خدا خلق شده ایم و نمی توانیم کاملا بدون هیچ مسئولیتی، در راحتی کامل زندگی کنیم. خدا به آدم مسئولیت خوشایندی داد و آن مراقبت از باغ بود. آدم این مسئولیت را به خوبی یاد گرفت و از شادی همکاری و صمیمیت با خدا لذت می برد.
در پیدایش فصل دوم با یک محیط آرام، زیبا و ایده آل مواجه می شویم. ولی در فصل چهارم با موارد حسادت، تنفر، قتل، چند همسری و کینه برخورد می کنیم. چگونه انسان از کاملیت خود به این صورت سقوط کرد؟
در پیدایش فصل سوم، شیطان به شکل مار توجیه شده است. در عهد جدید، شیطان به عنوان وسوسه کننده معرفی شده، چنان که در مکاشفه فصل دوازدهم آیه نهم می خوانیم که آن مار قدیمی که تمام جهان را گمراه می کند. آیا مار مفهوم تحت الفظی دارد یا صرفا شیطان از این حالت استفاده کرد تا اعتماد حوا را از بین ببرد؟ با توجه به لعنتی که بر مار در مقایسه با حیوانات دیگر وارد آمد، این واقعیت را تصدیق می کند که او یک مار واقعی بوده است (پیدایش فصل سوم آیه چهاردهم). بنابراین شیطان از مار به عنوان یک وسیله برای فریب دادن حوا استفاده کرد. این روش عمومی شیطان است که از اشخاص مختلف برای فریب دادن استفاده می کند.
ولی چگونه یک مار می تواند سخن بگوید؟ باید معجزه قدرت تکلم الاغ بلعام را به یاد بیاوریم که خدا زبانش را باز کرد (اعداد فصل بیست و دوم آیه بیست و هشتم). پس هم چنین سخن گفتن مار هم یک معجزه شیطانی بود.
خدا شیطان را با اراده آزاد آفرید و به این ترتیب او اختیار خوب و بد را به دست آورد. او بر اثر نااطاعتی از خدا، از مقام و رتبه برجسته ای که خدا به او سپرده بود، رو گردانیده و فرشته سقوط کرده شد. مسیح با بیان این جمله درباره شیطان، الوهیت خود را اثبات نمود که قبل از آفرینش جهان وجود داشته است:»من شیطان را دیدم که همچون برق، از آسمان به زیر افتاد»( لوقا فصل دهم آیه هجدهم). شیطان زمانی فرشته ای قدرتمند بود، اما علیه خدا طغیان کرد. خدا او را از آسمان بیرون راند. کتاب مقدس روشن می سازد که شیطان مخلوق است و محدودیت هایی دارد.
چرا شیطان ما را وسوسه می کند؟ وسوسه یعنی دعوت شیطان برای پیروی از او و سرپیچی از خدا. شیطان حوا را وسوسه کرد و موفق شد او را به گناه بیندازد. او هنوز هم مشغول وسوسه انسان است. او حتی عیسی را نیز وسوسه کرد (متی فصل چهارم آیه یازدهم).
ما باید تشخیص دهیم که وسوسه گناه نیست. ما وقتی که تسلیم وسوسه نشده ایم، گناه نکرده ایم. انسان وقتی با وسوسه شیطان روبرو می شود، بهترین فرصت را برای وفاداری به خدا را در اختیار دارد. به عبارت دیگر، این اعتراض بی مورد است که چرا شیطان حضور دارد و یا چرا من وسوسه می شوم. وسوسه فرصتی است برای ابراز انزجار از گناه و اعلام وفاداری به خدا.
شیطان برای وسوسه کردن حوا از انگیزه ای واقعی استفاده کرد. او به حوا گفت که مانند خدا می شوید. شبیه خدا شدن بالاترین هدف انسان است. این هدفی است که از سوی خدا برای ما مقرر شده است. اما شیطان، حوا را برای رسیدن به این هدف، از راه راست منحرف کرد. او به حوا گفت که اگر از خدا اطاعت نکند و زندگی خودش را خود به دست بگیرد و خود را به جای خدا بگذارد، بیشتر شبیه خدا می شود. شیطان در واقع حوا را تشویق می کرد که خدای خودش بشود.
اما کتاب مقدس به وضوح بیان می دارد که شبیه خدا شدن، به معنی خدا شدن نیست. شبیه خدا شدن یعنی منعکس کردن خصوصیات خدا و قبول حاکمیت او بر زندگی ما. ما مانند حوا اغلب هدف یا ارزشی داریم، اما سعی می کنیم از طریق نادرستی به آن دست یابیم. در کتاب مقدس، نوع میوه که حوا آن را خورد و به همسرش نیز داد، مشخص نشده است.
آدم و حوا با اراده آزاد خود تصمیم گرفتند تا از خدا نااطاعتی کنند. و حالا نوبت خدا بود که مطابق معیارهای خود با آنان رفتار کند. خدا نمی توانست اجازه دهد گناه ادامه یابد، بدون آن که مجازاتی در کار باشد. آدم و حوا بعد از ارتکاب گناه، سعی کردند خود را از خدا پنهان سازند. به راستی مضحک و خنده دار است که انسان تصور کند می تواند از خدا که در همه جا حاضر است، پنهان شود! هیچ گاه در صدد پنهان کاری نباشید که چنین کاری به هیچوجه ممکن نیست.
دستور خدا مبنی بر نخوردن میوه درخت نیک و بد نشان می دهد که اطاعت کردن از خدا تا چه حد مهم است. دستورات خدا آشکارا به نفع ما است.
وقتی خدا درباره گناه آدم سئوال کرد، آدم تقصیر را به گردن حوا انداخت. حوا هم تقصیر را به گردن مار انداخت. چقدر آسان است که با مقصر جلوه دادن دیگری، گناهان خود را توجیه کنیم. اما خدا حقیقت را می داند.
رابطه آدم و حوا به این دلایل گسسته شد: یک. آدم و حوا از طریق شیطان متقاعد شدند که طریق خودشان بهتر از طریق خدا است.
دو. خجل شدند و خود را پنهان کردند. سه. سعی کردند عذر موجه ای بیابند و از خودشان دفاع کنند.
برای ارتباط با خدا باید خلاف جهت آدم و حوا سیر کرده، بر عکس آن ها عمل کنیم:
یک. در صدد بهانه تراشی و دفاع از خود نباشیم.
دو. سعی نکنیم خود و افکارمان را از دید خدا پنهان سازیم.
سه. اطمینان داشته باشیم که طریق خدا بهتر از طریق ما است.
چهار. بعد از ارتکاب به گناه، توبه و بازگشت کنیم و ارتباط خود را با خدا برقرار کنیم. این نکته ای بود که آدم و حوا به آن توجه نکردند و در نتیجه مجازات شدند.
ما چطور می توانیم به خاطر کاری که آدم و حوا هزاران سال پیش انجام داده اند، گناهکار محسوب شویم؟
بسیاری تصور می کنند که خدا عادل نیست که ما را به خاطر گناه آدم و حوا محکوم می کند. اما این اشخاص فراموش می کنند که گناهانی که با اراده آزاد خود مرتکب می شوند، ثابت می کند که چه تنگاتنگ با آدم و حوا و طبیعت آن دو همسان هستند. سرشت همه انسان ها یکی است و مستعد نافرمانی هستند. در نتیجه، خدا انسان ها را برای گناهانی که مرتکب می شوند، زیر حکم می برد. از آن جایی که گناهکاریم، به بخشش نیاز داریم و نه به جستجوی حکم عادلانه در خصوص وضعیت خودمان.
خدا قدوس است و نمی تواند گناه را تحمل کند. همه گناهکارند و هر گناهی مستحق مجازات است. اگرچه ما مستحق مجازات مرگ بودیم، اما مسیح گناهان ما را بر خود گرفت و با مرگ خود بر صلیب، تاوان گناهان ما را پرداخت. حال، راه دوستی با خدا باز شده است. با ایمان به عملکرد او، به جای دشمنی و سرگردانی، ما دوستان خدا می شویم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر