۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

انبیا

  نبی      Prophet  
لغت فوق به معنای   پیامبر   می باشد.


نبی واژه‌ای است عبری و به شخصی اطلاق می‌شود که قادر به دیدن و پیشگویی کردن آینده می‌باشد. طبق آموزش یک دست کتاب مقدس، نبی یک سخنگو از یا برای خداوند است. کلامی‌که از دهان او خارج می‌شود از روح خودش نیست، بلکه از یک منبع اعلی می‌باشد. او چیزهایی را می‌بیند و می‌شنود که افراد معمولی قادر به دیدن و شنیدن آنها نیستند.
نبی (Nabi ، נְבִיא) اولین و عمومی‌ترین واژه‌ای است که برای پیامبر در کتاب مقدس از آن استفاده شده است. در دوران سموئیل کلمه دیگری به نام رائی (Roeh ، רֹאֶה) نیز مورد استفاده قرار گرفت، این واژه در زبان انگلیسی Seer به معنای بیننده، پیش بینی کننده، آمده است (اول سموئیل ۹: ۹). در کتاب سموئیل هفت بار از کلمه رائی استفاده شده است. همچنین در کتاب مقدس از واژه دیگری که در زبان عبری (Hozeh ، חֹזֶה) به معنای کسی که می‌بیند نیز برای پیامبر استفاده گردیده که در ترجمه فارسی کتاب مقدس از همان کلمه رائی استفاده شده است، در کتاب (اول تواریخ ۲۹: ۲۹)، هر سه واژه مورد استفاده قرار گرفته و سموئیل رائی و ناتان نبی و جاد Hozeh (در فارسی رائی ترجمه شده) نامیده شده است. برای یک بار نیز در کتاب یوشع از واژه غیب گو، جادوگر، برای نامیدن بلعام استفاده شده است (در زبان عبری Kosem نامیده شده است) و در ترجمه قدیم به فالگیر ترجمه شده است (یوشع ۱۳: ۲۲).
سخنگوی خداوند
پیشگویی آینده توسط انبیا، بر اساس محاسبات و تفکرات یا احساسات و ترسها و امیدهایشان صورت نمی‌گیرد، بلکه بر اساس چیزی که خارج از قلمرو یک انسان و مستقل از او می‌باشد، و بر اساس حضور مسلم خداوند بر روح آنها است که انجام می‌پذیرد. نبی بر اساس آنچه دیده است، نبوت می‌کند، هر چند که ضرورت ندارد این دیدن حتما به صورت رویا باشد، او می‌تواند با چشم درون یا قلب خود ببیند (اشعیا ۲: ۱). در کتاب مقدس مکررا بیان می‌شود که خداوند با انبیا صحبت کرده یا به آنها گفته است، در این مورد نیز همچنین ضرورت ندارد که صدای خداوند حتما توسط گوش طبیعی شنیده شود. مسئله اصلی این است که یک نبی باید با هشیاری قادر به تشخیص مفاد این صدا در قلب خود از سایر صداهای درونی و شخصی خود باشد. تنها به این طریق است که یک نبی صلاحیت صحبت کردن با مردم را به نام خداوند و با اقتدار خداوند دارد و قادر به نشر کلامش همانند کلام خداوند می‌باشد، در واقع او سخنگو یا دهان خداوند است (حزقیال ۷: ۱ را با ۴: ۱۶ مقایسه کنید). در تحت چنین شرایطی است که یک نبی خود را کاملا موظف به سخن گفتن می‌داند، یک نبی نمی‌تواند کلام خدا را بشنود و ساکت باشد، کلام خداوند روح او را می‌سوزاند تا آن را اعلام کند (عاموس ۳: ۸؛ ارمیا ۲۰: ۷-۹).
الهام
زمانی که قدرت و قوت الهی بر روی یک انسان قرار می‌گیرد، او را وادار می‌سازد که چیزهایی را ببیند و یا بشنود که در حالت طبیعی از نظر او مخفی می‌باشد، اصطلاحا این رویداد که به طرق گوناگون اتفاق می‌افتد، وحی یا الهام نامیده می‌شود. معمولا گفته می‌شود که روح خداوند بر روی کسی قرار گرفته یا بر او نازل شده است (اعداد ۲۴: ۲؛ حزقیال ۱۱: ۵)، یا دست خداوند بر او قرار گرفته و یا با او می‌باشد (پادشاهان دوم ۳: ۱۵؛ حزقیال ۱: ۳، ۳: ۱۴، ۲۲)، یا روح خداوند مانند لباسی او را پوشانیده و یا ملبس ساخته است (دوم تواریخ ۲۴: ۲۰)، یا روح مکاشفه بر آنان قرار گرفته (اعداد ۱۱: ۲۵؛ دوم پادشاهان ۲: ۱۵؛ اشعیا ۱۱: ۲، ۶۱: ۱)، یا خداوند از روح خود بر آنان قرار داده است (اعداد ۱۱: ۲۹؛ اشعیا ۴۲: ۱)، یا خداوند از روح
خود بر انسانها پاشیده است (یوئیل ۲: ۲۸؛ عبرانیان ۳: ۱).
زمانی که یک نبی کلام خدا را در حالت خواب و یا خلسه دریافت می‌کند، اینطور نیست که این الهامات سبب یا مانع از خود آگاهی دریافت کننده الهام گردد. او در این هنگام دارای هشیاری و تسلط بیشتر بر خود قرار گرفته و پس از آن قادر به ارائه گزارشی شفاف و کامل از آنچه اتفاق افتاده است، می‌باشد. الهام الهی نه تنها باعث حذف شخصیت فردی شخص نمی‌گردد، بلکه این شخصیت فردی در همیاری و همکاری با هر آنچه که دیده و شنیده است، قرار می‌گیرد. پیغامی‌که یک نبی دریافت می‌کند، ممکن است سبب شور و اشتیاق یا آرامش روحی برای وی گردد. ویژگی شخصیت یک نبی، عامل اولیه در نوع مکاشفه‌ای است که وی دریافت می‌کند. برای مثال یک نبی ممکن است بیشتر دریافت کننده رؤیاها باشد و نبی دیگر هیچ رؤیایی نداشته باشد.
رویا پدیده‌ای است که بدون خواست بیننده رویا اتفاق افتاده و بیننده هیچ هوشیاری و کنترلی در آن ندارد. از طرف دیگر، رویایی که یک نبی می‌بیند، کاملا با یک بیننده معمولی رویا متفاوت است. پیامی‌که در درون یک رویا می‌باشد، زمانی توسط نبی دریافت می‌شود که او کاملا و به روشنی هوشیار می‌باشد و این رؤیاها از درجه بالاتری از ارزش نسبت به رؤیاهای معمولی قرار دارد. در ارمیا ۲۳: ۲۵ به وضوح اعلام شده که خواب دیدن معمولی کاملا متفاوت با رؤیایی است که از طرف خداوند می‌باشد و می‌توان آن دو را با کاه و دانه گندم مقایسه کرد.
استقلال الهام یا وحی
اعمال روح خداوند با استقلال کامل می‌باشد، او می‌تواند هر شخصی را از هر جایگاهی و سنی و جنسیتی انتخاب کند. روح خداوند محدود به کشیش یا کاهن یا سازمانی نمی‌باشد. در موردی نیز زمانی که ایلیای نبی شاگردانش را گرد خود جمع می‌کرد، روح خداوند می‌توانست از او بر شاگردانش قرار گیرد، هر چند که این انتقال روح خداوند دشوار بود (دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۰). نبوت راستین در تمامی‌ایام هدیه‌ای از طرف خداوند بوده است. عاموس ۷: ۱۴-۱۵ نیز دلیلی بر این مدعا است که می‌گوید خداوند مرا جهت نبوت انتخاب کرد و این خواست من نبوده است. سن افراد نیز دلیل انتخاب آنان توسط خداوند نبوده است، چنانچه سموئیل و ارمیا زمانی که بسیار جوان بودند از طرف خداوند جهت نبوت انتخاب گردیدند.
رؤیای مافوق طبیعی از آینده
در اغلب مواقع افراد سعی کرده اند که نبوت را فرآوردی طبیعی و عاملی صرفا انسانی ببینند و انبیا را فقط افرادی که دارای قابلیت اندکی جهت حدس در مورد آینده می‌باشند، بدانند. در مقابل آنان، متخصصین علوم الهی نیز انبیا را معلمینی علاقه مند به تدریس علوم مذهبی و اخلاق، همچنین وطن پرست و سیاستمدار معرفی می‌کنند. اما هیچ کدام از این موارد توضیح کاملی از واقعیتهای موجود در مورد انبیا نمی‌باشد. انبیا نیز خود واقف بر این موضوع بودند که آنها افراد درجه بالای علمی‌یا نویسندگان فوق العاده نیستند. این آگاهی این واقعیت را تصدیق می‌کند که آنها در وضعیتی قرار داشته اند که چیزهایی را که به آنان الهام و اعلام می‌کردند، ورای افق محدود فکری ایشان و مخاف با هر گونه احتمالات بوده است.
در ارتباط با شک و تردیدهای ما، موارد زیر که توسط خود انبیا به ثبت رسیده است، می‌توانند به ما کمک کنند. حزقیال در واقع می‌توانست بر اساس و پایه اخلاقیات و مذهب، منعکس کننده این باشد که بگوید: صدقیا پادشاه یهودا، مطابق کلام خداوند عمل نکرده و توسط خداوند مجازات خواهد شد، اما در حزقیال باب ۱۲ می‌بینیم که وی با تمام جزئیات نابودی، فرار و اسارت صدقیا را نبوت می‌کند، وی حتی زمان و روز محاصره اورشلیم را در باب ۲۴: ۲ اعلام می‌کند. ارمیا نیز در باب ۲۸ اعلام می‌کند که حننیا در همان سال خواهد مرد و قوم اسرائیل زیر تسلط و یوغ بابلیان قرار خواهد گرفت و این نبوت دقیقا بر خلاف احساسات ملی مردم و مصلحت خود ارمیا بود، اما وی کلام خداوند را تحت روح خداوند که بسیار نیرومند تر از افکار خود او بوده است، را اعلام می‌کند. در مورد نبوت اشعیا در دوران آحاز نیز همین رابطه را می‌بینیم.
این کاملا درست است که مفاد یک نبوت صرفا در مورد آینده نیست، هر چیزی را که خداوند به نوع بشر اعلام می‌کند، مکشوف کننده خواست خداوند در هر زمینه از جمله راهنمایی، سرزنش، هشدار می‌باشد. او قادر است تمامی‌این موارد را از دهان انبیا به سایرین اعلام کند. انبیا دیده بانان و نگهبانان قوم می‌باشند و زمانیکه مردم خداوند را نادیده می‌گیرند، به آنان هشدار می‌دهند زیرا که آنها خطر و نزدیک شدن داوری خداوند را می‌بینند. آنها همچنین تفسیر کننده اتفاقات موجود و رخ داده، به مردم می‌باشند، از جمله شکست دادن دشمنانی که از دست آنان رنج برده و مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، یا در مورد حمله ملخها به مزارع و خشکسالی.
تاریخچه ظهور نبوت:
ابراهیم
ابراهیم یکی از اولین شخصیتها در کتاب عهد عتیق می‌باشد که دارای سرشت نبوت می‌باشد. وی پدر قوم خداوند می‌باشد (پیدایش ۲۰: ۷).
موسی
موسی بنیانگزار و موسس مذهب قوم اسرائیل می‌باشد و او یکی از برجسته ترین انبیا در کلام می‌باشد. نفوذ و تاثیر او در میان مردم نه به دلیل موقعیت اجتماعی و نه به دلیل قدرت نظامی، بلکه فقط و تنها مدیون صحبت خداوند با وی از میان بوته مشتعل می‌باشد. صمیمیت و دوستی موسی با خداوند، یکی از ویژگیهای منحصر بفرد شخصیت موسی می‌باشد. هنگامی‌که دیگر مردان خدا، پیام خداوند را زمان به زمان و بصورت وحی و رؤیا دریافت می‌کردند، خداوند بصورت مستقیم و چهره به چهره با موسی سخن می‌گفت. موسی تنها شخصی بود که خداوند به واسطه او بلایا را بر مصریان نازل کرد و موسی تفسیر کننده آنان برای قومش بود. همچنین او هدایت کننده و ریاست قوم را در هنگام خروج از مصر بر عهده داشت. صدای موسی بود که نشانها و علائم الهی را در صحرا به قوم اعلام می‌کرد و ده فرمان را از طرف خداوند برای آنان آورد. قوانین موسی نشان می‌دهد که او نه تنها از روح خدا تغذیه می‌شد، بلکه برای مدتهای طولانی در کنار خداوند حضور می‌یافت و تمامی‌اوامر خداوند را کاملا به قوم دستور می‌داد. قوانین موسی نشان دهنده وابستگی و مفارقت مداوم وی با خداوند است.
انبیا پس از موسی
تعداد انبیایی که از درجه اهمیت بالاتری در عهد عتیق قرار دارند، شانزده نفر می‌باشند که در چهار گروه متفاوت قرار می‌گیرند:
 – انبیای حکومت شمالی اسرائیل که شامل هوشع، عاموس، یوئیل و یونس می‌باشند.
۲ – انبیای حکومت جنوبی اسرائیل (یهودا)، که شامل اشعیا، ارمیا، عوبدیا، میکا، ناحوم، حبقوق و صفنیا می‌باشند.
۳ – انبیای دوران اسارت اسرائیل در بابل، که شامل حزقیال و دانیال می‌باشد.
۴ – انبیای دوران پس از اسارت قوم اسرائیل از بابل، که شامل ججی، زکریا و ملاکی می‌باشد.
انبیا در دوران داوران
در این دوران، روح خداوند بیشتر باعث برانگیختن قهرمانانی می‌شد که خداوند را خدمت می‌کردند. دبوره که در این دوران یک نبیه بود، از مقام والایی برخوردار بود. نبوتهای وی باعث برانگیخته شدن مردم بر ضد کسانی که به آنان ستم می‌کردند، می‌گردید. در دوران عیلی می‌بینیم که نبوت بسیار کم بوده و بر کسی رؤیا مکشوف نمی‌شده است (اول سموئیل ۳: ۱). در دوران سموئیل فصل جدیدی از نبوت آغاز می‌شود و سموئیل هنگامی‌که هنوز پسری بوده است، مکاشفه الهی را دریافت می‌کند. مردم او را احترام کرده و وی را یک رائی می‌دانستند و نبوتهای وی همه کاملا به انجام می‌رسیده است (اول سموئیل ۳: ۱۹). مردم از وی انتظار داشتند که به عنوان یک مرد نهان بین در دوران سختی به مساعدت و کمک ایشان بیایید (اول سموئیل ۹: ۶). در واقع سموئیل کاملا در خدمت خداوند و قوم او و تسلیم روح الهی بود، حتی زمانی که انجام آن، مخالف خواست و طبیعت خود او بود، برای مثال زمانی که مردم تقاضای ایجاد پادشاهی برای اسرائیل را کردند (اول سموئیل ۸: ۶).
مدارس انبیا
مدارس انبیا جهت آموزش مردان جوان برای نبوت و انجام خدمت کاهنی تاسیس گردیده بود. برای اولین با در دوران سموئیل نام مدارس انبیا یا پسران انبیا به گوش می‌خورد و به احتمال زیاد سموئیل بنیانگذار اینگونه مدارس در اسرائیل بوده است. اساس این مدارس بر این پایه بوده است که یک نبی با تجربه عده‌ای از جوانانی را که طالب دریافت روح خداوند بودند را گرد خود جمع کرده و به آنان آموزش می‌داده است. این شاگردان با هم و همراه با خانواده خودشان در حجره هایی در کنار استاد خود زندگی می‌کرده اند. برای اولین بار در کتاب مقدس ما این نوع مدارس را در یا نزدیک شهر رامه می‌بینیم (اول سموئیل ۱۹: ۱۸).
انبیا در دوران پادشاهان
در این دوران نبوت تسط مردان زیادی بطور مکرر انجام می‌گرفته است، حتی بر اساس درخواست پادشاهان، انبیا باید کلام و خواست الهی را به آنان ارائه می‌کردند. نتیجه عدم اطاعت شائول از کلام و خواست خداوند، سبب نابودی و هلاکت وی گردید. داود نیز خود مدیون انبیایی چون سموئیل، ناتان و جاد بود (اول سموئیل ۱۶: ۱؛ دوم تواریخ ۲۹: ۲۵). انبیا زمانی که داود را به دلیل سرپیچی از فرمان خداوند توبیخ می‌کردند، داود مطیع آنان بود (دوم سموئیل ۱۲؛ ۲۴). سلیمان پسر داود نیز زیر دست ناتان نبی تعلیم گرفت، اما تباهی و انهدام پادشاهی او توسط یکی از انبیا به نام اَخِیای‌ شیلونی‌ پیشگویی گردید. زمانی که یهوه تصمیم به عزل یا نصب پادشاهی می‌گرفت، این خواست خداوندغالبا از زبان انبیا بازگو می‌گردید (اول پادشاهان ۱۴: ۷؛ ۱۶: ۱). بعد از تقسیم اسرائیل به دو قسمت شمالی و جنوبی، بر اساس نبوت شَمَعْیا که یکی از مردان خدا بود، مانع از جنگ رَحُبْعام‌ با برادران خود که حکومت شمالی را تشکیل داده بودند، گردید (اول پادشاهان ۱۲: ۲۲-۲۴). از طرف دیگر در حکومت شمالی
خیلی سریع انبیا بر ضد یربعام که حکومت او غیر الهی بود، شروع به نبوت کردند. (اول پادشاهان ۱۳؛ ۱۴). در حکومت شمالی بطور کل فعالیت انبیا متمرکز بر ضدیت با قوانین غیر الهی بود، حکومت شمالی دارای فقدان انبیایی بود که با خواستهای پادشاه موافقت کنند، از همین رو حضور انبیای دروغین در حکومت شمالی به فراوانی به چشم می‌خورد. ضدیت انبیای راستین را با انبیای دروغین می‌توانیم در داستان مْیكایا پسر‌ یمْلَه‌ که یکی از انبیا بود، ببینیم (اول پادشاهان ۲۲). بالاترین شکل انبیا را می‌توانیم در ایلیا که ماموریت او به پایان رساندن جنگ بین پرستندگان یهوه و پرستندگان بت بعل بود. او کاملا مرد عمل بود و هر کلام او ارزشمند بود. سپس الیشع را در این دوران می‌بینیم و پس از آن یونس نبی با پیامی‌امید بخش برای حکومت شمالی دیده می‌شود (دوم پادشاهان ۱۴: ۲۵).
در دوران یربعام دوم پادشاهی اسرائیل از نظر روحانی در وضعیت بسیار نامطلوبی قرار داشت. عاموس و هوشع با کلامی‌پُر از اقتدار، مجبور به دادن هشدار در مورد ویرانی و انهدام این پادشاهی شدند. از هر کدام از این انبیا کتابی به جا مانده است که حاوی نبوتهای این دو انبیا می‌باشد. در اغلب نبوتهای این دو انبیا انتظار برای ساکن شدن خداوند در میان قوم خود دیده می‌شود (عاموس ۵: ۱۸).
اطلاعات و دانش امروزی ما در مورد انبیا و نبوتهای آنان، مدیون سخنان انبیای متاخر است، علاوه بر کتابهای پر حجم اشعیا، ارمیا و حزقیال ما دارای کتابهای کم حجم تری نیز هستیم که شامل دوازده کتاب از انبیا می‌باشد. طرز نگارش این کتابها، ارائه دهنده شکلی شعر گونه می‌باشد. بعضی از محققان امروزی کتاب مقدس بر این عقیده اند که این کتابها با دقت تمام به صورت سبکی با اصول و قاعده منظم نوشته شده است. زبان عبری نسبت به زبانهای عربی و سانسکریت در هنگام نگارش، از آزادی عمل بیشتری برای استفاده از کلمات، برخوردار است. به همین دلیل است که در اغلب مواقع سخنان انبیا دارای وزن شعری می‌باشد و کلمات یکی پس از دیگری دارای نوایی شیرین و آهنگین می‌باشد که پس از ترجمه به شکل نثر تغییر شکل داده است.
در پادشاهی یهودا، انبیا از وضعیت مطلوب تری نسبت به افرایم برخوردار بوده اند. در واقع آنان مجبور می‌شدند که به اورشلیم رفته و در ضدیت با قوانین ناعادلانه حاکمان و هر گونه فساد، نبوت کنند. در این پادشاهی در زمان به زمان، پادشاهانی پیدا می‌شدند که در جای پای داود قدم بر می‌داشتند. آسا از راهنماییهای عَزَرْیا نبی پیروی می‌کرد (دوم تواریخ ۱۵: ۱-۲). هر چند که حنانی نبی این پادشاه را مورد سرزنش قرار داد، اما این به دلیل دیگری بود. یهوشافاط تقریبا با انبیا مشورت می‌کرد و در میان این انبیا، نام اَلِیشَع‌ نیز دیده می‌شود (دوم پادشاهان ۳: ۱۴)، همچنین انبیای دیگری مانند ییهو و سایرین نیز بوده اند (دوم تواریخ ۱۹: ۲؛ ۲۰: ۱۴-۳۷). یکی از بزرگترین انبیا در دوران استیلا و هنگام تاخت و تاز آشوریان، اشعیا بوده است که برای مدت چهل سال به کار و وظیفه خود در دوران پادشاهی یوتام، آحاز و حزقیا و احتمالا منسی و به سخنان پر قوت خود برای پادشاهان و قوم ادامه داد. او واعظ داوری خداوند، و در روزهای بحرانی، مایه تسلی مردم بود. میکا نیز که هم دوره بشمار می‌آمد، در تمامی‌موارد با او موافقت کامل داشت. اشعیا نبی نبود که با پادشاهان یا به خاطر سرزمین یا هر وضعیتی وارد معامله شود، او در هر زمان فقط خادم و مامور خداوند بود. ناحوم، صفنیا و حبقوق نیز متعلق به دوران گذار از آشوریان به کلدانیان می‌باشند. در دوران پادشاهی یوشیا، حُلْدَة نبیه دارای نفوذ زیادی در اورشلیم بود (دوم پادشاهان ۲۲: ۱۴). در دوران همین پادشاه یکی از انبیای بزرگ به نام ارمیا که توسط خداوند برای ماموریتی بزرگ خوانده شده بود، نیز می‌زیسته است. این نبی در هنگام محاصره و ویرانی اورشلیم و بعد از آن همچون شخصی با احساسی عمیق نسبت به خداوند، نبوت و سخنرانی می‌کرد و مجبور شد که بارها و بارها بر ضد امید های دروغین وطن پرستان در مورد سرزمین اسرائل، نبوت کند و این نیز رخ داد. نبی دیگری که همزمان با ارمیا بود، نیز مانند ارمیا، كلام‌ خداوند را علیه‌ اورشلیم‌ و سرزمین‌ یهودا اعلام‌ ‌كرد (ارمیا ۲۶: ۲۰).
دوران اسارت
در دوران اسارت قوم اسرائیل حزقیال یکی از انبیای فعال در آن هنگام بود. این نکته که حزقیال در سرزمین بابل دریافت کننده مکاشفات الهی گردید، بسیار حائز اهمیت است. تثنیه اشعیا در دوران اسارت در بابل گفته شده و نوید دهنده و مجهز کننده قوم برای بازگشت از اسارت می‌باشد (اشعیا ۴۰).
نبوتهای دانیال نیز نشان دهنده این است که وی نیز یکی دیگر از انبیای دوران اسارت می‌باشد. وی دارای شغل برجسته‌ای در دستگاه حکومتی که بت پرست بودند را داشته است. مکاشفات وی تا حدودی با سایر انبیا دارای تفاوت است، مکاشفات وی بیشتر در امور سیاست و رویدادهای تاریخ جهان می‌باشد و در جهتی گرایش پیدا می‌کند که سبب برافراشتگی و جلال یهوه می‌گردد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر