خوشبختی واقعی (۵: ۱-۱۲)
(لوقا ۶: ۲۰-۲۳)
۱-۲ در اینجا بزرگترین موعظهای که تا کنون ایراد شده، یعنی موعظۀ سرکوه، آغاز میشود؛ متی آن را در بابهای ۵ تا ۷ آورده است. در اینجا عیسی روش زندگی را تعیین کرده است. او در این موقعیت خاص، بیشتر شاگردان خود را مخاطب قرار داد، اما دیگران نیز گوش فرا داده، از تعلیم او شگفت زده شدند (متی ۷: ۲۸).
۳ خوشا به حال مسکینان در روح. این نخستین تعلیم ثبت شدۀ عیسی است و شاید یکی از مهم ترین تعالیم او باشد. زیرا بدون مسکین بودن در روح، هیچکس نمیتواند وارد ملکوت آسمان گردد. جهان میآموزد که برای برخورداری از برکت، باید قدرتمند، ثروتمند و متکی به خود بود. اما این اشتباه بزرگی است (لوقا ۶: ۲۴ و تفسیر آن مشاهده شود). عیسی میآموزد که برای دریافت برکت واقعی، باید ابتدا مسکین شد.
«مسکین شدن در روح» به معنی خالی شدن از خود است. پیش از آنکه بتوانیم با برکات خدا پر شویم، ابتدا باید خالی شویم.هر انسانی به طور طبیعی پُر از خودخواهی و تکبر است. این امر «انسانیت کهنۀ ما» یا طبیعت قدیمی نامیده میشود (رومیان ۶: ۶). عیسی ابتدا طبیعت گناهکار ما را محکوم میکند، سپس کسانی را که مسکین درروح اند نجات میدهد. بنابراین، مسکین در روح بودن به این معنی نیز هست که اعتراف کنیم که سزاوار محکومیت هستیم. در ضمن، به این معنی است که اعتراف کنیم که در ... خطایا و گناهان مُرده ایم (افسسیان ۲: ۱).
بنابراین، درست از همان آغاز باید درک کنیم که داشتن زندگی مسیحی و پیروی از تعالیم عیسی، با تکیه بر قدرت خودمان غیر ممکن است. ما نالایق، محکوم شده و مُرده بودیم. اگر فکر کنیم که شایستگی داریم، اگر فکر کنیم که میتوانیم با تکیه برقدرت خودمان از مسیح پیروی کنیم، در اینصورت مسکین در روح نشده ایم.
هرکس که مسکین در روح نیست، خدا را ملاقات نکرده است. اگر حقیقتاً خدا را بشناسیم، مسکین در روح خواهیم شد. خدا آنقدر بزرگ، آنقدر قدرتمند و آنقدر قدوس و آنقدر نیکوست که به محض اینکه او را شناختیم، خود را در مقایسه با او مسکین و ضعیف خواهیم دید.
مسکین در روح بودن به معنی کم جرأت یا هراسناک بودن نیست. مسکین بودن در روح خصلتی طبیعی نیست، بلکه خصلتی روحانی است. به راستی نیز تمامی این خوشا به حالهای قید شده در آیههای ۳-۱۰ معرف خصلتهای روحانی میباشند. مسکین در روح بودن به معنی فروتنی باطنی است. بسیاری از افراد با زبان خود میگویند: «ضعیف هستم و هیچ کاری نمیتوانم بکنم»، لیکن در دل خود آن را باور ندارند. آنها تنها این را میگویند تا بهانهای باشد برای کار نکردن برای خدا. ایشان تنها ادعا میکنند که فروتن هستند. خدا تنها کسانی را میپذیرد که حقیقتاً خود را در برابر خدا فروتن میسازند. خدا فرموده است: «من در مکان عالی و مقدس ساکنم و نیز با کسی که روح افسرده و متواضع دارد. تا روح متواضعان را احیاء نمایم و دل افسردگان را زنده سازم » (اشعیا ۵۷: ۱۵). خدا با متکبران مخالفت میکند لیکن به فروتنان فیض میبخشد (امثل ۳: ۳۴؛ اول پطرس ۵: ۵).پطرس شاگرد اصلی عیسی، به طور طبیعی بی پروا بود و اعتماد به نفس زیادی داشت. لیکن هنگامی که برای نخستین بار پی برد که عیسی کیست، بر روی زانوان افتاده، گفت: «دور شو از من ای خداوند، زیرا مردی گناهکارم!» (لوقا ۵: ۸). پولس، رسول بزرگ نیز مردی بود مسکین در روح (اول قرنتیان ۲: ۱-۵؛ دوم قرنتیان ۳:۵؛ ۴: ۷؛ فیلیپیان ۳: ۷-۹ مشاهده شود). وسرانجام خود عیسی، با وجود اینکه خدا بود، به خاطر ما مسکین در روح شد (فلیپیان ۲: ۵-۸ و تفسیر آن مشاهده شود).
بنابراین به خاطر داشته باشیم که در نظر خدا، هیچ چیز نداریم که بتوانیم به آن افتخار کنیم. نمیتوانیم به طبقه اجتماعی، نام، تحصیلات، مهارتها و ثروت خود بنازیم. همۀ این چیزها بی ارزش و باطل است. ما نمیتوانیم چیزی برای خدا به ارمغان ببریم. تنها میتوانیم به صورت ظروف خالی به سوی خدا آییم. هنگامی که در پیشگاه او حاضر میشویم، دعا کنیم که در رحمت خود ما را با برکات روحانی پُر کند. پس زیر دست زورآور خدا فروتنی نمایید تا شما را در وقت معین سرافراز نماید (اول پطرس ۵: ۶).
۴ خوشا به حال ما تمیان. تعلیم عیسی در تضاد با تعلیم جهان است. جهان چنین میگوید: «ماتم نکنید؛ از حزن و اندوه بگریزید و خوشبختی را جستجو کنید.» لیکن عیسی میفرماید: «برای اینکه شخص حقیقتاً خوشبخت باشد، باید ابتدا ماتم بگیرد.»
هنگامی که عیسی میگوید که باید ماتم بگیریم، منظورش چیست؟ منظور او اینست: ما باید برای گناهانمان ماتم بگیریم. وی در مورد اندوه روحانی صحبت میکند نه اندوه دنیوی. پیش از آنکه بتوانیم شادی نجات را دریافت کنیم، باید ابتدا برای گناهانمان ماتم گرفته باشیم. چنین ماتمی منتهی به توبه میشود. غمی که برای خداست، منشأ توبه میباشد به جهت نجات که از آن پشیمانی نیست؛ اما غم دنیوی منشأ موت است (دوم قرنتیان ۷: ۱۰).
چقدر برای گناهانمان ماتم میگیریم؟ما معمولاً ماتم نمیگیریم و به جای آن، گناهانمان را «اشتباه» میخوانیم. لیکن خدا آنها را گناه مینامد. تا زمانی که به گناهانمان به همان طریقی که خدا به آنها نگاه میکند، نگاه نکنیم، حقیقتاً توبه نمیکنیم.
ماتمیان تسلی خواهند یافت. هنگامی که از گناهانمان توبه میکنیم، مسیح ما را تسلی میدهد. وقتی به خویشتن مینگریم، ماتم میگیریم؛ وقتی به مسیح مینگریم، امید و آرامش و شادی مییابیم. بدون اندوه، شادی نمیتواند وجود داشته باشد؛ وبدون توبۀ حقیقی، نجات نمیتواند به وقوع پیوندد.
۵ خوشا به حال حلیمان. بار دیگر این گفته ضد آن چیزی است که جهان تعلیم میدهد. جهان میگوید: «اگر میخواهید وارث زمین شوید، پول و قدرت و شهرت به دست آورید. قوی و مغرور باشید. خود را جلو بیندازید» لیکن عیسی خلاف آن را میگوید: «حلیم باشید» فقط شخص حلیم است که وارث زمین خواهد شد.
اشخاص دنیوی نمیتوانند تعلیم مسیح را درک کنند. ایشان نمیتوانند مسیحیان را درک نمایند. اصول ما کاملاً با اصول دنیا متفاوت است غیر ممکن است کسانی که به جهان تعلق دارند، با کسانی که به مسیح تعلق دارند همفکر باشند.
اولین خوشا به حال، یعنی مسکین در روح بودن، به معنی فروتن بودن در برابر خدا است. سومین خوشا به حال یعنی حلیم بودن به معنی فروتن بودن در برابر انسانها است. این کار بسیار مشکلی است. هنگامی که خدا ما را گناهکارمی خواند، میتوانیم آن را بپذیریم؛ لیکن اگر همسایۀ ما، ما را گناهکار بخواند پذیرفتن آن بسیار دشوار است.
عیسی برای ما سرمشق حلم میباشد. وی گفت: «از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل میباشم» (متی ۱۱: ۲۹). این حلم و افتاده دل بودن خصلتی طبیعی نمیباشد، بلکه خصلتی است روحانی و تنها میتواند از روحالقدس ناشی شود. آن، ثمرۀ روحالقدس است (غلاطیان ۵: ۲۳). تنها هنگامی که از روح از سر نو متولد میشویم و طبیعت روحانی جدیدی را دریافت میکنیم، میتوانیم صاحب حلم واقعی گردیم (یوحنا ۳: ۳،۵ و تفسیر آن مشاهده شود).
بعضی افراد فکر میکنند که حلیم بودن به معنی ضعیف بودن است. چنین چیزی به هیچ وجه صحیح نیست. کسی که واقعاً حلیم است، از لحاظ روحانی در خداوند قوی است.
شخص چگونه میتواند حلیم باشد؟ وی ابتدا باید مسکین در روح گردد (آیۀ ۳). سپس باید برای ناشایستگی و گناهان خود ماتم بگیرد (آیۀ ۴). آنگاه باید به عیسی ایمان بیاورد، یعنی به او اعتماد کند. در این صورت، روحالقدس وارد او شده، وی را تازه میسازد (دوم قرنتیان ۵: ۱۷ مشاهده شود). روحالقدس به او روح حلم را خواهد بخشید.
حلم پنج نشانه دارد. اولاً شخص حلیم در پی حق و حقوق خود نیست. دوم، هنگامی که شخصی دیگر به او بی حرمتی کند، مکدر و آزرده خاطر نمیگردد. شخص حلیم به آبرو و احترام خود اهمیتی نمیدهد. وی سعی نمیکند که از خود دفاع کرده، بهانه بیاورد و گناهان خود را مخفی نماید. سوم، شخص حلیم هرگز درصد انتقام برنمی آید (رومیان ۱۲: ۱۹؛ اول پطرس ۲: ۱۹-۲۳ و تفاسیر آن مشاهده شود).
چهارم، همواره در صدد آموختن است. و پنجم، سعی نمیکند که همه امور مطابق خواست و ارادۀ خودش پیش برود، بلکه خود را مطیع خواستۀ خدا و خواستۀ دیگران مینماید. (افسسیان ۱۵: ۲۱). وی زندگی و همه چیز خود را به خدا میبخشد و هیچ چیز را برای خود نگاه نمیدارد.
هنگامی که شخص همه چیز را به خاطر خدا ترک میکند، چه چیزی به دست میآورد؟ زمین را! خوشا به حال حلیمان، زیرا که وارث زمین خواهند شد. پولس همین حقیقت را در نظر داشت وقتی که فرمود: محزون ولی دائما ًشادمان. فقیر و اینک بسیاری را دولتمند میسازیم؛ چون بی چیز، اما مالک همه چیز (دوم قرنتیان ۶: ۱۰). اگر فرزندان خدا هستیم، در این صورت وارثان نیز میباشیم وارثان خدا و هم ارث با مسیح (رومیان ۸: ۱۷).
کدام زمین را به ارث خواهیم برد؟ زمین نوین در ملکوت آسمان (مکاشفه ۲۱: ۱-۴). این زمین کنونی و تمامی مردم متکبر آن که با خواستۀ خدا مخالفت میورزند، از میان خواهند رفت (اول یوحنا ۲: ۱۷). تنها به حلیمان اجازه داده خواهد شد که زمین نوین در ملکوت آسمان را به ارث ببرند (مزمور ۳۷: ۱۰ و ۱۱). زیرا هرکه خود را بلند کند، پست گردد و هرکه خود را فروتن سازد، سرافراز گردد (متی ۲۳: ۱۲).
۶ خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت. مردم جهان گرسنۀ لذت و خوشبختی هستند، لیکن ارضاء نمیشوند. اگر انسان در جستجوی خوشبختی باشد آن را نخواهد یافت. لیکن اگر ابتدا عدالت را بجوید، هم عدالت و هم نیکبختی را خواهد یافت. وی پُر شده، کاملاً ارضاء خواهد شد.
انسانها در جستجوی خوشبختی هستند، لیکن بدبخت باقی میمانند. چرا؟ به علت گناه. برای آزاد شدن از بدبختی، شخص باید از گناه آزاد گردد، یعنی باید عادل شود.
حتی بسیاری از مسیحیان نیز این تعلیم را درک نمیکنند. چنین مسیحیان درجستجوی شادی، آرامش، قدرت روحانی و دیگر برکات میباشند؛ ایشان برای این چیزها تشنه و گرسنه اند. لیکن عیسی فرموده است: «اول عدالت را بطلبید، که این همه برای شما مزید خواهد شد» (متی ۶: ۳۳ مشاهده شود).
عادل بودن به معنی مقدس بودن، به خدا نزدیک بودن، شبیه به مسیح بودن، و پُر بودن از روحالقدس میباشد. برای عادل بودن، باید از گناه آزاد شویم زیرا گناه ما را از خدا جدا میسازد و کار روحالقدس را در زندگی مان مسدود میگرداند (افسسیان ۴: ۳۰ و تفسیر آن مشاهده شود).
خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت. شخصی که سه روز عذا نخورده باشد، یقیناً گرسنه خواهد بود. گرسنگی ما برای عدالت باید شبیه به آن باشد. اگر کمی گرسنه باشیم، خدا به ما چیزی کمی خواهد داد. اگر زیاد گرسنه باشیم، خدا به ما چیزهای زیادی خواهد داد. اگر گرسنه به سوی خدا آییم، وی وعده داده است که ما را سیراب خواهد ساخت. عیسی فرموده است: «... هرکه به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود» (یوحنا ۶: ۳۷). اگر هرچه زودتر، درحالیکه گرسنۀ عدالت هستیم به سوی عیسی بیاییم، آن را به ما خواهد داد. عدالتی که او به ما میدهد، اساساً مانند همان نجاتی است که به ما میبخشد. ما به واسطۀ ایمان به مسیح در نظر خدا عادل میگردیم (رومیان ۵: ۱؛ غلاطیان ۲: ۱۵ و ۱۶ وتفاسیر آن مشاهده شود). ما دیگر تحت محکومیت نمیباشیم (رومیان ۸: ۱؛ مقالۀ عمومی: «طریق نجات» مشاهده شود).
ما باید خود را گرسنۀ عدالت نگاه داریم. هرچه گرسنگی خود را ادامه دهیم، خدا نیز به سیراب کردن ما ادامه خواهد داد. ما باید پیش از پیش مقدس شویم و بیش از پیش ثمرات روحالقدس را نشان دهیم (غلاطیان ۵: ۲۲ و ۲۳). و از پری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض (یوحنا ۱: ۱۶). اشتیاق مسیح اینست که ما پُرشویم تا تمامی پُری خدا (افسسیان ۳: ۱۹).
در اینجا سؤالی مطرح میشود: چگونه خدا این عدالت را نصیب ما میسازد؟ ما چه باید بکنیم؟ پاسخ این است: «کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است» (آیۀ ۴۸). مردم در مورد نجات دو عقیده متفاوت دارند. برخی میگویند که دریافت نجات راحت است و برخی آن را غیر ممکن میپندارند. هر دو عقیده صحیح است! غیر ممکن است که نجات را به واسطۀ عدالت شخصی مان و بوسطۀ تلاش خودمان بدست آوریم. اما از طرفی نیز به دست آوردن نجات سهل است زیرا که به واسطۀ ایمان به مسیح، عدالت خاص مسیح را دریافت میکنیم. ما به خاطر عدالت او و به خاطر فداکاری که او در راه ما کرد، نجات مییابیم (مرقس ۱۰: ۴۵ و تفسیر آن مشاهده شود). برای به دست آوردن نجات، تنها یک کار باید انجام دهیم، و آن این است که گرسنۀ آن باشیم.
نگذاریم که هیچ گرسنگی ما را برای عدالت کاهش دهد. نگذاریم که طوری در لذات دنیوی غرق شویم که ذهن و دلمان از جستجوی خدا منحرف شود. اگر پیش از غذا شیرینی بخوریم، اشتهای ما چه خواهد شد؟ البته کاهش خواهد یافت. شیرینی به خودی خود بد نیست، اما اگر اشتهای ما را برای غذای واقعی کاهش دهد، به ما زیان خواهد رساند. «شیرینی های» دنیوی نیز به همان گونه عمل میکنند و گرسنگی ما را برای خدا و برای عدالت کاهش میدهند (لوقا ۶: ۲۵ و تفسیر آن مشاهده شود). ما باید ترجیحاً از طریق خواندن کلام خدا و با مشارکت با دیگر ایمانداران و از طریق دعا گرسنگی خود را برای عدالت افزایش
دهیم. ما باید دائماً برای عدالت دعا کنیم. زیرا که بدون عدالت نمیتوانیم در حضور خدا بایستیم. بدون عدالت نمیتوانیم نجات یابیم.
۷ خوشا به حال رحم کنندگان. این هشت خوشا به حال توصیف کنندۀ این نیست که چه باید انجام دهیم، بلکه اینکه چه باید باشیم. ابتدا باید «باشیم» تا بتوانیم «انجام دهیم» ابتدا باید مسیحی «باشیم» تا بتوانیم همچون مسیحیان «عمل نماییم». ما به واسطۀ فیض خدا مسیحی هستیم. این هدیه و عطیۀ خداست. با مسیحی شدن و با فرزند خدا شدن، به واسطۀ روحالقدس قدرت مییابیم زندگی مسیحی داشته باشیم و از احکام عیسی اطاعت کنیم. بدون دریافت روحالقدس از مسیح در درون خود، هرگز نمیتوانیم از این تعالیم پیروی کنیم. به همان طریق، به واسطۀ کار روحالقدس در درونمان، باید ابتدا در دلهایمان رحیم باشیم تا سپس بتوانیم رحمت را در اعمالمان نشان دهیم. رحمت یا شفقت ثمرۀ روحالقدس است (غلاطیان ۵:۲۲). بدون روحالقدس نمیتوانیم واقعاً رحیم باشیم.
رحمت حقیقی همواره خود را در اعمال پُر از رحمت و عطوفت نشان میدهد. اعمال پُر از رحمت گواه رحیم بودن (رحم کننده بودن) ما است، درست مثل اطاعت از مسیح است که گواه ایمان ماست (یعقوب ۲: ۱۷ و تفسیر آن مشاهده شود). اگر رحمت نشان ندهیم، رحیم نمیباشیم. رحیم بودن و رحمت نشان دادن همواره با هم هستند. مسیحی بودن وهمانند یک مسیحی عمل نمودن نیز همواره توأم میباشند. کسانی که به طور ظاهری همانند مسیحیان عمل نمیکنند، نمیتوانند باطناً نیز مسیحیان حقیقی باشند و کسانی که بطور باطنی مسیحیان حقیقی نمیباشند، نخواهند توانست بطور ظاهری نیز همانند مسیحیان عمل کنند. آنچه را که انجام میدهیم، نمیتوانیم از یکدیگر جدا کنیم.
رحیم بودن و نشان دادن رحمت به معنی این نیست که گناه کسی را نادیده بگیریم. این رحمت دنیوی است. خدا هرگز گناه را نادیده نمیگیرد. وی حتی نمیتواند کوچکترین گناه را تحمل کند. یعنی آن نوع گناه که میل داریم آن را «اشتباه» بنامیم. وی هر نوع گناهی را مجازات میکند و مجازات گناه، مرگ است.
به همین دلیل ست که وقتی مسیح گناهان ما را بر دوش گرفت، میبایست میمُرد. این نشانۀ این است که رحمت خدا نسبت به ما چقدر عظیم است. او برای نجات ما، پسر خود را داد تا به جای ما بمیرد.
خوشا به حال رحم کنندگان زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد. اگر نسبت به دیگران رحمت نشان دهیم، خدا نیز نسبت به ما رحمت نشان خواهد داد؛ و اگر نسبت به دیگران رحمت نشان ندهیم، خدا نیز نسبت به ما رحمت نشان نخواهد داد (متی ۶: ۱۴ و ۱۵ مشاهده شود).
اول خدا نسبت به انسان رحمت نشان داد. بدون رحمت خدا هیچیک از ما نمیتواند نجات یابد. هنگامی که هنوز گناهکار بودیم، خدا ما را بخشیده، نجاتمان داد (رومیان ۵: ۸). زمانی که هنوز رحیم نبودیم، خدا نسبت به ما رحمت نشان داد با اینحال، بعد از آنکه مسیحی شدیم، باید نسبت به دیگران رحمت نشان دهیم. ما بخشایش را از خدا دریافت کردیم، در حالیکه شایستۀ بخشایش
نبودیم به همان طریق ما باید دیگران را ببخشیم حتی اگر ایشان سزاوار آن نباشند. اگر نسبت به دیگران رحمت نشان ندهیم، خدا رحمت خود را از ما برخواهد گرفت (متی ۱۸: ۲۳-۳۵ مشاهده شود) به قول برخی، اگر خدا رحمت خود را از ما برگیرد، در واقع نجات را از ما برگرفته است. اگر خدا بخشایش خود را از ما دریغ کند، چگونه نجات خواهیم یافت؟ (مقالۀ عمومی: «آیا ممکن است نجات خود را از دست بدهیم؟» مشاهده شود).
بزرگترین مثال رحمت و شفقت، خود عیسی است. وی برای نشان دادن رحمت نسبت به ما، برای ما مُرد. وی حتی کسانی را که او را مصلوب کردند بخشید (لوقا ۲۳: ۳۴). به همان طریق استیفان اولین مسیحی که به خاطر ایمانش کشته شد، قاتلین خود را بخشید (اعمال ۷: ۶۰). هنگامی که همسایۀ ما (یعنی یکی از همنوعان ما) در حق ما خطایی یا ظلمی می کند، سرمشق عیسی و استیفان را به خاطر آوریم.
اگر دیگران را نبخشیم، روح مقدس خدا در ما نیست؛ و اگر روح القدس در ما نباشد، به مسیح تعلق نداریم (رومیان ۸: ۹). اگر بخواهیم در رحمت خدا باقی بمانیم، باید همچنان نسبت به دیگران رحیم باشیم، یعنی ایشان را ببخشیم. در روز داوری، هنگامی که باید در برابر خدا بایستیم، یقینا به رحمت نیاز خواهیم داشت. در آن روز اگر نسبت به دیگران رحمت نشان داده باشیم، خدا نیز نسبت به ما رحمت نشان خواهد داد.
۸ خوشا به حال پاک دلان. در نظر خدا، دل ما مهم ترین چیز است. انسان به ظاهر مینگرد و خداوند به دل مینگرد (اول سموئیل ۱۶: ۷). وی نگاه میکند تا ببیند آیا دلهای ما پاک است یا نه.
اولاً پاک دل بودن یعنی اینکه ظاهر و باطن انسان یک باشد. ما نباید دو دل باشیم، یعنی نباید فکر و عمل ما دوگانه باشد (مزمور ۸۶: ۱۱؛ یعقوب ۱: ۷ و۸).
ثانیاً پاک بودن به معنی مقدس بودن، عاری از گناه و مبرا از خود پرستی بودن است. شخصی که پاک دل است، خدا را با تمامی دل، تمامی جان، تمامی فکر و با تمام قوت خود دوست دارد. این بزرگترین حکم است (مرقس ۱۲: ۳۰ و تفسیر آن مشاهده شود).
تنها کسانی که پاکدل یعنی مقدس هستند، خدا را خواهند دید (عبرانیان ۱۲: ۱۴). برای ورود به ملکوت خدا (ملکوت آسمان)، باید مقدس باشیم. اما برای مقدس بودن، به کمک خدا نیاز داریم. داود پادشاه در مزمور ۵۱: ۱۰ چنین میفرماید: ای خدا دل طاهر در من بیافرین. تنها با سکونت روحالقدس در ما است که دلهای ما طاهر میگردد.
اگر مسکین در روح (آیۀ ۳) و گرسنۀ عدالت (آیۀ ۶) باشیم و به سوی خدا آییم، وی دلهای ما را طاهر میسازد. اگر به خدا نزدیک شویم.، او نیز به ما نزدیک خواهد شد (یعقوب ۴: ۸). وی دلهای ما را طوری آماده میسازد تا بتوانیم به حضورش راه یابیم. خدا کاری را که در ما شروع کرده، به اتمام خواهد رساند (فیلیپیان ۱: ۶ و تفسیر آن مشاهده شود). کار عمدۀ نجات توسط خدا انجام شده است؛ اما ما نیز باید سهم خود را به جا آوریم (فیلیپیان ۲: ۱۲ و ۱۳ و تفسیر آن مشاهده شود). یعقوب به ما چنین میگوید: دستهای خود را طاهر سازید ای گناهکاران و دلهای خود پاک کنید، ای دو دلان (یعقوب ۴: ۸) ما باید از گناه دوری جوییم و در برابر شریر مقاومت نماییم (یعقوب ۴: ۷) ما باید کارهای طبیعت گناه آلودمان را بکشیم (رومیان ۶: ۱۲؛ ۸: ۱۳؛ کولسیان ۳: ۵ و تفاسیر آن مشاهده شود). این کاری است که ما خودمان باید ان خوشا به حال صلح کنندگان. صلح کنندگانی که در اینجا قید شده، کسانی هستند که میان انسان و خدا صلح برقرار میکنند. بسیاری از افراد خود را برقرار کنندۀ صلح میخوانند، نظیر رؤسای ممالک،. ایشان در مورد صلح صحبت میکنند و قراردادهای صلح منعقد میسازند؛ اما درجهان صلحی وجود ندارد و این به دلیل گناه انسان است. صلح کنندگان دنیوی سعی میکنند از طریق پوشاندن گناه و مصالحه با مردان شریر، صلح برقرار نمایند. لیکن صلح کنندگان حقیقی سعی میکنند تا بی عدالتی، درد، و گناهی را که در جهان است بزدایند. ایشان به انسانها کمک میکنند تا با خدا مصالحه نمایند. این صلح حقیقی است.
برای اینکه برقرار کنندۀ صلح باشیم، ابتدا باید خود با خدا مصالحه کنیم. ما تنها از طریق ایمان به مسیح میتوانیم صلح را بیابیم (رومیان ۵: ۱). برای یافتن صلح حقیقی، ما باید شبیه کسانی باشیم که در این خوشا به حالها توصیف شده اند: یعنی مسکین در روح، حلیم، گرسنۀ عدالت، رحیم و پاک دل باشیم (آیههای ۳-۸). تمامی این خوشا به حالها به یکدیگر وابسته هستند. نمیتوانیم یکی از این کیفیات را بدون دیگری داشته باشیم.
چگونه صلح برقرار میکنیم؟ ازطریق دوست داشتن همنوعان به اندازۀ خودمان (مرقس ۱۲: ۳۱ و تفسیر آن مشاهده شود). محبت اسلحۀ اصلی صلح کننده است. پولس چنین میفرماید: اگر دشمن تو گرسنه باشد، او را سیر کن (رومیان ۱۲: ۲۰). عیسی فرمود: «دشمنان خود را محبت نمایید ... و به هر که ... به شما جفا رساند دعای خیر کنید ... تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید» (آیۀهای ۴۴ و ۴۵). خوشا به حال صلح کنندگان زیرا ایشان پسران خدا خوانده خواهند شد (یوحنا ۱: ۱۲، غلاطیان ۳:۲۶؛ ۴: ۷ وتفاسیر آن مشاهده شود).
بزرگترین صلح کننده عیسی بود (افسسیان ۲: ۱۷؛ کولسیان ۱: ۱۹ و ۲۰). وی به شاگردانش فرمود: «سلام برشما باد! چنانکه پدر مرا فرستاد، من نیز شما را میفرستم» (یوحنا ۲۰: ۲۱). عیسی ما را فرستاد تا برقرار کنندۀ صلح باشیم. ما سفیران مسیح هستیم (دوم قرنتیان ۵: ۲۰ و تفسیر آن مشاهده شود).
با اینجال ما نباید یک حقیقت دیگر را فراموش کنیم. در موقعیتی دیگر عیسی چنین فرمود: «نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلکه شمشیر را» (متی ۱۰: ۳۴). عیسی نیامده است تا فقط انسانها را با خدا مصالحه دهد. وی همچنین آمده است تا خوب را از بد جدا سازد. وی در روز داوری، داور خواهد بود (متی ۲۵: ۳۱ و ۳۲؛ یوحنا ۵: ۲۲؛ دوم قرنتیان ۵: ۱۰). عیسی صلح را برای کسانی که با ایمان به سوی خدا روی میآورند، به ارمغان میآورد. لیکن برای کسانی که از اطاعت و پرستش خدا امتناع میورزند، شمشیر داوری را میآورد.
مسیح به عنوان یک صلح کننده به زمین آمد. با اینحال وی رنج برد و به دست دشمنانش کشته شد. به همان طریق، ما نیز حتی با وجود اینکه صلح کننده هستیم، متحمل ضدیت و جفای دشمنان مسیح خواهیم شد (دوم تیموتائوس ۳: ۱۲). عیسی چنین فرمود: «اگر مرا زحمت دادند، شما را نیز زحمت خواهند داد» (یوحنا ۱۵: ۲۰). ما نمیتوانیم با کسانی که با مسیح ضدیت میورزند، صلح کنیم.
۱۰ خوشا به حال زحمت کشان برای عدالت (اول پطرس ۳: ۱۴؛ ۴: ۱۴ مشاهده شود). همانند مسکینان در روح در آیۀ ۳، جام دهیم؛ این سهم ما در نجاتمان میباشد. انسانها به دلائل مختلف نظیر گناه، حماقت، عادات بد، در زحمت اند. لیکن تنها کسانی که برای عدالت زحمت میکشند، برکت خواهند یافت.
گاهی اوقات ما بی دلیل خود را دچار مشکل میسازیم. فکر میکنیم که عادل هستیم، لیکن در واقع به خاطر اشتباهاتمان و یا بخاطر فقدان معرفت در زحمت میافتیم. باید مطمئن شویم که تمام کارهایمان خدا را جلال میدهد. تنها در صورتی که برای جلال دادن خدا در زحمت باشیم، برکت خواهیم یافت.
مطابق عهد جدید، ما باید متحمل جفا گردیم (دوم تیموتائوس ۳: ۱۲). اگر به نوعی متحمل جفا نشویم، احتمالاً زندگی مان باعث جلال خدا نمیباشد. اگر خدا را دوست داشته باشیم، جهان از ما متنفر خواهد شد (یوحنا ۱۵: ۱۸ و ۱۹). انسانهای دنیوی همواره با انسانهای عادل ضدیت خواهند ورزید. انسانهای عادل یعنی کسانی که عدالت مسیح را دریافت کرده اند، شبیه به نوری در تاریکی هستند. انسانهای دنیوی از نور متنفرند زیرا که نور اعمال شریر آنان را آشکار میسازد (یوحنا ۳: ۲۰).
بسیاری از انسانهای دنیوی از طرف سایر انسانهای دنیوی، «عادل»، «محترم» و «والا» خوانده شده اند. لیکن این گفتهای دنیوی است. چنین انسانهایی مورد جفای جهان واقع نمیشوند زیرا که متعلق به جهان هستند و از افتخار جهان برخوردار میشوند. ایشان پاداش خود را دریافت میدارند (لوقا ۶: ۲۶ و تفسیر آن مشاهده شود). کسی که به راستی عادل است، به جهان تعلق ندارد. وی شهروند ملکوت آسمان است. بنابراین، انسانهای دنیوی به او جفا و آزار میرسانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر