یک فصل و چهل و چهار آیه؛ و تمام پیام کتابمقدس!
یکی از زیبایی های کتابمقدس ارتباط و هماهنگی خلل ناپذیر آن با پیام کلی کتابمقدس است. بعنوان مثال وقتی شما کتاب پیدایش را مطالعه میکنید، شما نه تنها باید به پیام نویسنده و آنچه نویسنده قصد کرده است در این نوشته به خوانندۀ خود بگوید دقت کنید بلکه باید به ارتباط و نمای کلی آن در پیام کلی خداوند در طول کتابمقدس نیز دقت کنید. برداشت ما از یک کتابِ کتابمقدس نه تنها باید مجزا از خود آن کتاب باشد بلکه باید در برداشت پیام کلی را نیز در نظر داشتیم و مطمئن باشیم که برداشت ما از آن کتاب با پیام کلی کتابمقدس منافات ندارد. بعنوان مثال: قرآن و دین اسلام مدعی است که عیسای مسیح هرگز ادعای خداوندی نکرد بلکه این شاگردان او بودند که این لقب را در خصوص عیسای مسیح به ایمانداران اولیه تلقین کردند. ما برای دفاع از ادعای الوهیت عیسای مسیح نه تنها باید از نوشتجات انجیل و نامه های رسولان سندیت بیاوریم، بلکه باید فراموش نکنیم که خداوندی عیسای مسیح از همان ابتدای آفرینش به انسان وعده داده شده بوده است، حضور داشته است و راویان و انبیاء به وجود مسیح برگزیدۀ خداوند، خدا-انسان، وعده و گواهی دادهاند؛ نوشتجات انبیاء و مزمور پُر است از چنین شهادتهای زنده در خصوص خداوندی مسیح. بی دلیل نبود که خود عیسای مسیح پس از قیام خود از مرگ، از نوشتهای موسی، مزمور و انبیاء استفاده کرد و خداوندی خود، مرگ و قیام خود را برای آنها بر طبق این اسناد روشن کرد.
در این راستا، در مسیر مطالعات خودم در انجیل به نوشتۀ مرقس، به فصلی برخوردم که در آن مرقس جوان تقریبا تمام پیام کتابمقدس را نه تنها در خصوص عیسای مسیح و شخصیت او بلکه در خصوص اراده و خواستۀ خدا در زندگی انسانهای دنیا و بخصوص ایمانداران مسیحی برای ما در 44 آیه شرح داده است. شرح این وقایع به قلم مرقس، شرح و برداشت مرقس نبوده است، او تنها روایت کنندۀ آن وقایعی میباشد که روی داده بود.
به نظر من این کار و خواست خود روح القدس خداست که اینگونه با شگفتی و معجزۀ عظیم خود اینگونه تمامی پیام و ارادۀ خدای زنده، آفرینندۀ هست و نیست، پدر خداوند ما عیسای مسیح را در چند آیه به شیوه ایی الهی برای ما ثبت و نگه داری نموده است. اجازه بدهید تا به این چند نکتۀ مهم و اساسی اشاره شده در این فصل در خصوص اراده و خواستۀ خدای زنده برای تمام دنیا و برای ایمانداران مسیحی نگاه کنیم:
قبل از اینکه این 44 آیه را نگاه کنیم، باید در نظر داشته باشیم که زمینۀ این وقایع کی، کجا و در چه زمانی از زندگی زمینی عیسای مسیح بوده است. فصل یازده انجیل مرقس به ما میگوید که عیسای مسیح وارد اورشلیم شده است. بر طبق سندیت دیگر راویان انجیل، ما میدانیم که این آخرین ورود عیسای مسیح به اورشلیم است و این ورود نهایتا به دستگیری، محاکمه شدن و مرگ عیسای مسیح بر صلیب و نهایتا قیام او در روز سوم از مرگ منتهی میشود. پس عیسای مسیح در اورشلیم بسر میبرد. مرقس به ما میگوید که روزهای قبل وقتی عیسای مسیح در اورشلیم بسر میبرده وارد معبد شده و تمامی صرافان و بازاریان را با شلاقی که درست کرده بود بیرون میکند. اتفاقا درست قبل از اینکه وقایع فصل دوازده انجیل مرقس ثبت شود، مرقس قبل از آن به ما میگوید که رهبران مذهبی نزد عیسای مسیح آمده و از او میپرسند که او با چه قدرت و اقتداری چنین اجازهایی به خود میدهد که وارد معبد شده و بازاریان و صرافان را از آنجا با شلاق بیرون بریزد. درست در این زمینه و جّو روحانی در اورشلیم هستیم که وقایع فصل دوازده یکی پس از دیگری روی داده و ثبت میشود. پس فصل دوازده را اینگونه پیدا میکنیم که:
الف- از آیه 1 تا 12 ، ( مثال تاکستان و باغبانان) عیسای مسیح در بیان مثلی، طرح خداوند را برای نجات اسرائیل با وفا کردن به وعدۀ خود در خصوص فرستادن مسیحای موعود برای نجات قوم خود و تثبیت کردن پادشاهی آسمانی در قلب آنها میخوانیم. در همین مثال است که عیسای مسیح آن مسیح موعود خداوند را تشریح میکند که پیام این نجات و این پادشاهی آسمانی جدای مرگ و کشته شدن مسیحای موعود بر بالای صلیب امکان پذیر نیست( قرآن علنا این حقیقت را رد و نقض کرده است). مسیح باید کشته شود تا این وعدۀ خداوند برای قوم و برای تمامی دنیا( همان وعده ایی که به ابراهیم داده بود)بعنوان فیض و برکت خداوند برای همۀ ملل دنیا تحقق یابد.
ب- از آیات 13 تا 17، ( در خصوص دادن مالیات به قیصر)عیسای مسیح دقیقا کلیسا را از سیاست جدا میکند. در ضمن میگوید پیروان مسیح خداوند، مطیع قانون کشوری باید باشند. باید شهروند نیکویی باشند که نه تنها کار خداوند را باید انجام بدهند و خدای زنده را خدمت کنند بلکه باید سرزمین و کشور خود را نیز خدمت کنند.( پرچم کشوری را نباید بسوازنند و مرگ و لعنت را بر کسی نخواهند)
پ- از آیات 18 تا 27، ( در خصوص رستاخیز مرده گان) عیسای مسیح به مخاطبین خود این راز الهی را بیان میکند که بهشت خداوند مکان مقدسین خداست، و در آن ازلیت و جاودانگی وجود دارد، مرگ و رنج و درد و آه و اشک دیگر معنایی ندارد، نبرد و مشکلات جسمانی و زمینی نیست. بهشت خداوند فیزیکی و جسمانی نیست( بر خلاف قرآن که بهشت مسلمانان را تماما جسمانی و قابل حس و نفس انسانی به تصویر کشیده است).
ت- از آیات 28 تا 34، ( در خصوص شریعت و فرمان بزرگ خدا)عیسای مسیح به مخاطبین خود تمام چند صد شریعت و قوانین ثبت شدۀ موسی و دیگر شریعت و قوانین تشریحی و تفسیری یهود تا به آن زمان را در دو فرمان و دو قانون خلاصه میکند! میفرماید که فرمان اول این است که " خداوند خدای خود را به تمامی دل و جان و تمامی خاطر و تمامی قوت خود محبت نما که اول از احکام این است و دوم مثل اولست که همسایۀ خود را چون نفس خود محبت نما" سپس عیسای خداوند تاکید میکند" بزرگتر از این دو حکمی نیست."( همسایۀ شما کیست؟ یک مسلمان، یک کمونیست، یک همجنس باز یک قمارباز...او را دوست داشته باش. کدام مذهب و آیین دنیا چنین آزادی روحانی را به ایمانداران خود داده است؟)
ث- از آیات 35 تا 37، ( در خصوص شخصیت حقیقی عیسای مسیح) عیسای مسیح که تاکنون در خصوص الوهیت و خداوندی خود به طور علنی و زنده با مردم عادی سخن نمیگفت، در این مثال با اشاره کردن به آیه ایی در مزمور داود از سخنان خود داود استفاده کرده و ادعا و اعتراف داود را به خداوندی خودش مرتبط میسازد.( این دقیقا حقیقتی است که قرآن آن را هرگز ندیده و یا دیده اما چشمان خود را به این حقیقت بست و امروز چشمان بیلیونها نفر به این حقیقت بسته مانده است)عیسای مسیح از رهبران میپرسد که اینکه داود میگوید " خداوند به خداوند من گفت بر طرف راست من بنشین تا دشمنان ترا پای انداز تو سازم" این خداوند داود کیست؟ عیسای مسیح ادعا میکند که داود هزاران سال پیش خداوندی او را دیده و از آن سخن گفته است.
ج- از آیات 38 تا 40، ( در خصوص کاتبان و معلمان مذهبی) عیسای مسیح به مخاطبین خود هشدار میدهد که مراقب کاتبان و اعمال آنها باشند. برای عصر ما، گویی خداوند به ما میگوید که نه تنها مراقب انبیاء کذبه و دروغین بلکه مراقب آن معلمین و کشیشانی که نام مسیح را بر خود دارند اما اعمال آنها با سخنان آنها منافات دارد باشیم. مراقب معلمین دروغین باشیم.
چ- نهایتا از آیات 41 تا 44، ( در خصوص هدیۀ یک بیوه زن)عیسای مسیح در این خصوص رو به پیرزنی که هر آنچه داشت را بعنوان هدیه به صندوق معبد انداخته کرده و به مخاطبین خود میگوید، خداوند به میزان و مقدار و چگونگی هدیۀ ما هیچ کاری ندارد بلکه به دل و انگیزه و نیت ما کار دارد. باید تمام خودمان را به خدمت خدا تقدیم کنیم نه فقط برای شهرت و نام و مقام.
چه درسی باید بگیریم:
الف- مرگ و قیام مسیح خواسته و ارادۀ خود خدا بوده است. از اینرو خدای زنده، عیسای مسیح و ایمان به او را سنگ زاویۀ تمام هستی قرار داده است: آیا شما امروز عیسای مسیح را دارید؟
ب- یک ایماندار مسیحی در هر سرزمینی که ساکن است قوانین مدنی و وضع شده آن سرزمین را مادامی که با اراده و قدوسیت خداوند منافات ندارد باید اطاعت کند، نه تنها این، بلکه باید یک شهروند نیکو باشد.
پ- بهشت ما ایمانداران به مسیح، بهشتی حقیقی است و در آن ما با پدران ایمان ازلیت را خواهیم گذرانید.
ت- دوست داشتن خدا با تمام دل و قدرت و فکر در راس تمام فرامین خداوند است. خوب دقت کنیم، باید در هر سه جهت خدا را محبت کنیم، سپس در همان سه جهت باید همسایۀ خود را نیز محبت کنیم. این دو دوست داشتن باید توامان و همزمان باشد، اجرای یکی بدون انجام دیگری دروغ و ریای ما را در عمل هر کدام آن ثابت میکند. شما نمیتوانید ادعا کنید خدا را دوست دارید اما از همسایۀ خودتان تنفر دارید یا همسایۀ خودتان را بیش از حد اهمیت میدهید طوری که محبت به خدا را فراموش کرده اید و گمان میکنید دوست داشتن همسایۀ شما دیگر نیازی به دوست داشتن خدا با تمام دل و جان و فکر ندارد.
ث- عیسی، مسیح و خداوند است، بر این حقیقت بایست، از آن دفاع کن و هرگز از آن کوتاهی نکن!
ج- مراقب معلمین و واعظین و آنانی که ادعای مسیحی بودن میکنند باش! اعمال آنها را با تعالیم آنها مطابقت کن و هوشیار باش!
چ- باید خدا را با تمام دل و وجود و فکر خود پرستش کرد، باید تمام خود را خالصانه به خدای زندۀ خود داد و نه فقط در ریا و تظاهر دنیوی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر