ترجمه تفسیری
۱ آنگاه کاهن اعظم از استیفان پرسید: “آیا این تهمت ها صحت دارد؟” ۲ استیفان به تفصیل جواب داده ، گفت : “ای برادران و پدران گوش دهید. خدای پرشکوه و جلال ، در بین النهرین به جد ما ابراهیم ظاهر شد، پیش از آنکه او به حران کوچ کند. ۳ خدا به او فرمود: از وطن خود بیرون بیا و با اقوام و بستگانت وداع کن و عازم سرزمینی شو که به تو نشان خواهم داد. ۴ ”پس ابراهیم از سرزمین کلدانیان بیرون آمد و به حران رفت و تا مرگ پدرش در آنجا ماند. سپس خدا او را به اینجا آورد که امروز سرزمین اسرائیل است . ۵ ولی در آن روز حتی یک وجب از این زمین را به او نداد. اما به او قول داد که سرانجام تمام این سرزمین از آن او و نسل او خواهد شد، و این درحالی بود که ابراهیم هنوز صاحب فرزندی نشده بود.
N.I.V
1 Then the high priest asked him, "Are these charges true?" 2 To this he replied: "Brothers and fathers, listen to me! The God of glory appeared to our father Abraham while he was still in Mesopotamia, before he lived in Haran. 3 Leave your country and your people, God said, and go to the land I will show you. 4 "So he left the land of the Chaldeans and settled in Haran. After the death of his father, God sent him to this land where you are now living. 5 He gave him no inheritance here, not even a foot of ground. But God promised him that he and his descendants after him would possess the land, even though at that time Abraham had no child
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر