فراتر از آخورمگر میشود از ناصرۀ جلیل آن دهکدۀ دور افتاده در آن ناحیۀ محقر چیزی خوب بیرون بیاید؟ (یوحنا ۱:۴۶). اما از همین شهر محقر جلیل بود که خدا مریم باکره را برگزید تا مادر عیسی گردد. (متی۱:۲۱-۲۳). مریم زنی آگاه و در انتظار وعدۀ خداهمه چیز از همین جای محقر شروع شد. درک مریم از کتابمقدس و تمایل او به اطاعت از خدا نشان میدهد که چقدر کلام خدا در او ریشه دوانیده بوده و بهخوبی از پیشگویی اشعیای نبی خبر داشت که میگفت: «باکرهای آبستن شده، پسری بهدنیا خواهد آورد و او را عمانوئیل خواهند نامید» (اشعیا ۷:۱۴).آنچه که خدا از مریم میخواست با افتخارترین مسئولیتی بود که به یک زن عطا شده بود و مریم در مقابل این مسئولیت، اعتماد کامل خود را به خدا عرضه کرد؛ او تمامی وجود خود را به روحالقدس تسلیم نمود (لوقا ۱:۳۴-۳۵). خبری که مریم از فرشته شنید دور از انتظار بود. اما او خود را با شادی تسلیم این خبر نمود. این مطلب را در نغمۀ شادی او مییابیم که در آن خداوند را جلال میبخشد (لوقا ۱:۴۶-۵۵). مریم وسیلهای در دست خدا بود و مجرای برکت برای تمامی بشر شد. فراموش نکنیم که مریم شخصی گمنام در شهر بزرگی نبود که در آن کسی، کسی را نشناسد. او در یک دهکدۀ کوچک مشرق زمین زندگی میکرد، در جایی که همه یکدیگر را میشناختند. بهعلاوه باید به یاد داشته باشیم که برخلاف امروزه که نامزدی، بین دو طرف تعهدی رسمی ایجاد نمیکند، از دید فرهنگ یهود، نامزدی دو نفر، در بین زن و مرد از هر نظر پیوندی رسمی ایجاد میکرد. این نامزدی معمولاً یک سال طول میکشید. مریم و یوسف هم نامزد بودند ولی در طول دوران نامزدی خود با هم زیر یک سقف زندگی نمیکردند. پس طبیعتاً زمانی که مریم خبر حاملگی خود را به یوسف داد میبایست برای او ضربهای سنگین بوده باشد و تصمیم یوسف برای رها کردن مریم آن هم بدون سر و صدا دور از انصاف نبود. همان شب یوسف رویایی دید که در آن خدا به او فرمود که بچهای که در شکم مریم است از روحالقدس میباشد (متی ۱:۱۹-۲۱). این برای یوسف کافی بود. یوسف هم با پیشگویی اشعیا ۷:۱۴ آشنا بود. شاید مریم میتوانست با تمام دنیا با شجاعت روبرو شود، چرا که خود بهخوبی میدانست که او و یوسف ابداً از نظر جسمی یکدیگر را لمس نکردهاند. اما اعتمادی که یوسف به مریم داشت، بر قدرت مریم میافزود. در جایی که اگر در کوچههای دهکده قدم میزدی همه را میشناختی هنگامی که مریم بین مردم رفت و آمد میکرد، اعتماد و باوری که نسبت به خدا داشت او را قادر میکرد که با سرافرازی گام بردارد. داستان زندگی مریم انسان را بههیجان میآورد ولی آیا همه او را بهدرستی درک کردهاند؟! برخی از مسیحیان با چشم بسته او را عزت و جلال میدهند بیآنکه با آنچه که کتابمقدس در مورد او میگوید، آشنا باشند. از سوی دیگر نیز، هستند مسیحیانی که بر او و شخصیت والایش نگاهی گذرا دارند. همین مطلب انگیزهای بود که این نوشته را "فراتر از آخور" بنامم. در روزهای کریسمس مریم فرد محبوب تمامی دنیاست. شخصیتی که در کنار صحنۀ آخور ظاهر میشود، در شکل و شمایلی پلاستیکی، چوبی و حتی کندهکاری شده در مرمر! چقدر باعث تأسف است که بهمحض آنکه کریسمس تمام میشود این شکل و شمایلها هم گردگیری شده، بستهبندی گردیده و تا کریسمس بعد در انبار جا داده میشوند. موعظههای زیادی در مورد استر، روت، مریم و مرتا میشنویم، لیکن داستان مریم صرفاً در مدارس و در کلیساها فقط و فقط در هفته کریسمس بازگو میشود. بسیاری از ما هنوز هم در همان صحنۀ آخور باقی ماندهایم و دوست داریم با مریم و عیسی کوچولو باقی بمانیم و فراتر نرویم. متأسفانه بسیاری از مردم در سراسر دنیا نمیدانند که عیسی رشد کرده و جان خود را در راه ما فدا نموده، از مردگان زنده شده و به آسمان صعود کرده و روزی بازخواهد گشت. |
۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه
مریم قسمت اول
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر