۱۳۹۴ شهریور ۹, دوشنبه

یعقوب فصل ۲

 
ترجمه تفسیری
۱ برادران عزیز، چگونه می توانید ادعا کنید که از آن عیسی مسیح ، خداوند پرجلال هستید، درحالیکه از ثروتمندان طرفداری می کنید و فقرا را پست می شمارید؟ ۲ فرض کنید شخصی به کلیسای شما بیاید که لباس گرانبها بر تن و انگشترهای طلایی بر انگشتانش دارد؛ و در همان لحظه ، شخصی فقیر با لباس های کثیف نیزوارد شود؛ ۳ و شما به آن ثروتمند توجه بیشتری نشان دهید و بهترین جا را به او تعارف کنید، اما به آن فقیر بگویید: “برو آنجا بایست یا اگر می خواهی ، روی زمین بنشین !” ۴ آیا این نشان نمی دهد که شما ارزش اشخاص را از روی دار و ندارشان می سنجید؟ بنابراین انگیزه هایتان نادرست هستند. ۵ برادران عزیز، به من گوش دهید: خدا مردم فقیر را برگزیده تا در ایمان ثروتمند باشند و از برکات ملکوت خدا برخوردار گردند، ملکوتی که خدا به دوستداران خود وعده داده است . ۶ با اینحال ، شما فقیر را حقیر می شمارید. آیا فراموش کرده اید که همین ثروتمندان هستند که حقتان را پایمال می کنند و بعد شما را به دادگاه نیز می کشانند؟
N.I.V
1 My brothers, as believers in our glorious Lord Jesus Christ, dont show favoritism. 2 Suppose a man comes into your meeting wearing a gold ring and fine clothes, and a poor man in shabby clothes also comes in. 3 If you show special attention to the man wearing fine clothes and say, "Heres a good seat for you," but say to the poor man, "You stand there" or "Sit on the floor by my feet," 4 have you not discriminated among yourselves and become judges with evil thoughts? 5 Listen, my dear brothers: Has not God chosen those who are poor in the eyes of the world to be rich in faith and to inherit the kingdom he promised those who love him? 6 But you have insulted the poor. Is it not the rich who are exploiting you? Are they not the ones who are dragging you into court?

آیه امروز . . .

 
یوحنا اول باب ۱ آیه ۷ ۷ لکن‌ اگر در نور سلوک‌ می‌نماییم‌، چنانکه‌ او در نور است‌، با یکدیگر شراکت‌ داریم‌ و خون‌ پسر او عیسی‌ مسیح‌ ما را از هر گناه‌ پاک‌ می‌سازد.

۱۳۹۴ شهریور ۸, یکشنبه

لوقا فصل ۱۳


ترجمه تفسیری
۱ در همین وقت به عیسی اطلاع دادند که پیلاطوس ، عده ای از زائران جلیلی را در اورشلیم به هنگام تقدیم قربانی در خانه خدا، قتل عام کرده است . ۲ عیسی با شنیدن این خبر فرمود: “آیا تصور می کنید این عده ، از سایر مردم جلیل گناهکارتر بودند، که اینگونه رنج دیدند و کشته شدند؟ ۳ به هیچ وجه ! شما نیز اگر از راه های بد خویش باز نگردید و بسوی خدا بازگشت ننمایید، مانند ایشان هلاک خواهید شد! ۴ یا آن هجده نفری که برج “سلوام “ بر روی ایشان فرو ریخت و کشته شدند، آیا از همه ساکنان اورشلیم ، گناهکارتر بودند؟ ۵ هرگز! شما نیز اگر توبه نکنید، همگی هلاک خواهید شد!” ۶ سپس این داستان را بیان فرمود: “شخصی در باغ خود، درخت انجیری کاشته بود. اما هر بار که به آن سر می زد، می دید که میوه ای نیاورده است . ۷ سرانجام صبرش به پایان رسید و به باغبان خود گفت : این درخت را ببر، چون سه سال تمام انتظار کشیده ام و هنوز یک دانه انجیر هم نداده است ! نگه داشتنش چه فایده ای دارد؟ زمین را نیز بیهوده اشغال کرده است ! ۸ ”باغبان جواب داد: باز هم به آن فرصت بدهید! بگذارید یک سال دیگر هم بماند تا از آن بخوبی مواظبت کنم و کود زیاد به آن بدهم . ۹ اگر سال آینده میوه داد که چه بهتر؛ اما اگر نداد، آنوقت آن را خواهم برید.” ۱۰ یک روز شنبه ، عیسی در عبادتگاه کلام خدا را تعلیم می داد. ۱۱ در آنجا زنی حضور داشت که مدت هجده سال ، روحی پلید او را علیل ساخته بود بطوریکه پشتش خمیده شده ، بهیچ وجه نمی توانست راست بایستد. ۱۲ وقتی عیسی او را دید، به او فرمود: “ای زن ، تو از این مرض شفا یافته ای !” ۱۳ در همان حال که این رامی گفت ، دستهای خود را بر او گذاشت . بلافاصله آن زن شفا یافت و راست ایستاد و شروع به ستایش خداوند نمود! ۱۴ اما سرپرست عبادتگاه غضبناک شد، چون عیسی آن زن را روز شنبه شفا داده بود. پس با خشم به حضار گفت : “در هفته شش روز باید کار کرد. در این شش روز بیایید و شفا بگیرید، اما نه در روز شنبه .” ۱۵ اما عیسای خداوند در جواب او فرمود: “ای ریاکار! مگر تو خود روز شنبه کار نمی کنی ؟ مگر روز شنبه ، گاو یا الاغت را از آخور باز نمی کنی تا برای آب دادن بیرون ببری ؟ ۱۶ پس حال چرا از من ایراد می گیری که در روز شنبه ، این زن را رهایی دادم ، زنی که همچون ما از نسل ابراهیم است ، و هجده سال در چنگ شیطان اسیر بود؟” ۱۷ با شنیدن این سخن ، دشمنان او همه شرمگین شدند، اما مردم از معجزات او غرق شادی گشتند. ۱۸ آنگاه عیسی درباره ملکوت خدا مثالی آورد و فرمود: “ملکوت خدا به چه می ماند؟ آن را به چه تشبیه کنم ؟ ۱۹ مانند دانه کوچک خردل است که در باغی کاشته می شود و پس از مدتی تبدیل به چنان بوته بزرگی می شود که پرندگان در میان شاخه هایش آشیانه می کنند. ۲۰ یا مانند خمیر مایه ای است ۲۱ که هنگام تهیه خمیر با آرد مخلوط می شود و کم کم اثر آن نمایان می گردد.” ۲۲ عیسی بر سر راه خود به اورشلیم ، به شهرها و دهات مختلف می رفت و کلام خدا را به مردم تعلیم می داد. ۲۳ روزی ، شخصی از او پرسید: “خداوندا، آیا تعداد نجات یافتگان کم خواهد بود؟” عیسی فرمود: ۲۴ ”در آسمان تنگ است . پس بکوشید تا داخل شوید، زیرا یقین بدانید که بسیاری تلاش خواهند کرد که داخل گردند، اما نخواهند توانست . ۲۵ زمانی خواهد رسید که صاحب خانه در را خواهد بست . آنگاه شما بیرون ایستاده ، در خواهید زد و التماس خواهید کرد که : خداوندا، خداوندا، در را به روی ما باز کن ! اما او جواب خواهد داد که : من شما را نمی شناسم ! ۲۶ ”شما خواهید گفت : ما با تو غذا خوردیم ! تو در کوچه های شهر ما تعلیم دادی ! چگونه ما را نمی شناسی ؟ ۲۷ ”اما او باز خواهد گفت : من به هیچ وجه شما را نمی شناسم ! ای بدکاران از اینجا دور شوید! ۲۸ ”آنگاه وقتی ببینید که ابراهیم و اسحاق و یعقوب و همه انبیاء در ملکوت خدا هستند و خودتان بیرون مانده اید، از شدت ناراحتی خواهید گریست و لبهایتان را خواهید گزید.

آیه امروز . . .

عبرانیان باب ۱۱ آیه ۶ ۶ لیکن‌ بدون‌ ایمان‌ تحصیل‌ رضامندی‌ او محال‌ است‌، زیرا هر که‌ تقرب‌ به‌ خدا جوید، لازم‌ است‌ که‌ ایمان‌ آورد بر اینکه‌ او هست‌ و جویندگان‌ خود را جزا می‌دهد.

۱۳۹۴ شهریور ۷, شنبه

پای سخن دوست


س: سلام. من انجیل را چه به فارسی و چه به انگلیسی خوانده‌ام اما سؤالاتی در ذهن دارم که خوشحال می‌شوم به آنها پاسخ بدهید. خواهشمندم در مورد تفاوت اناجیل قدری توضیح دهید. چرا اناجیل این‌قدر با هم متفاوتند؟ آیا عیسی مسیح تعالیم دینی جدیدی برای بشر به ارمغان آورد؟ سؤال دیگر اینکه چرا عیسی مسیح در انجیل مرقس ۷‏:‏۲۷ به آن زن محتاج چنین پاسخ می‌دهد؟ آیا به‌نظر شما نحوۀ بیان عیسی مسیح نسبت به این زن توهین‌آمیز نیست؟
ج: برادر یا خواهر گرامی،
خوشحالیم که انجیل را هم به فارسی و هم به انگلیسی مطالعه کرده‌اید. این نشان‌دهندۀ علاقه و دقت نظر شما است. خیلی کوتاه به چند نکته اشاره می‌کنیم. اول اینکه هر یک از نویسندگان اناجیل با الهام از روح خدا شرح تولد، زندگی، تعالیم و مرگ و قیام عیسی مسیح را از دیدگاه الهیاتی خاص خود و برای مخاطبین خاصی نوشتند. مثلاً مخاطبین مرقس که از لحاظ حجم کوتاه‌تر از سایر اناجیل است، مسیحیان رومی هستند که طرز فکر و نگرش رومی داشتند. پس مرقس به شرح جزئیات شریعت، آداب و رسوم و اسامیِ یهودی نمی‌پردازد و به‌قول خودمان سر اصل مطلب می‌رود و شرح ماوقع را در آن حد می‌نویسد که لازم است. اما متی که نویسنده‌ای یهودی و آشنا با یهودیت است و مخاطبینش یهودیانند لازم می‌بیند که ارتباط عیسای ناصری را با یهودیت و کتب مقدس به‌وضوح شرح دهد تا برای یهودیان کاملاً آشکار شود که این عیسی همان مسیح یا ماشیح و پسر داوود است که قرن‌ها در انتظار ظهور او بودند و انبیای‌شان در کتب مقدس وعدۀ ظهور او را داده بودند. پس می‌بینید که بین نحوۀ نگرش و نگارش نویسندگان تفاوت هست، اما اصل مطلب و منظور و مقصود نویسندگان یکی است. اما همان‌طور که خودتان نیز دیده‌اید، در هر چهار انجیل به واقعۀ معجزه‌آسای تولد مسیح اشاره شده است. لطفاً دقت داشته باشید که هدف اناجیل شرح واقعیت است نه خوب جلوه دادن مسائل و آن‌هم طوری که خوشایند خوانندگان باشد! دیگر آنکه باید وقایع اناجیل را در چارچوبِ متن و زمینۀ خودشان درک کنیم. مثلاً آنجا که عیسی به آن زن می‌گوید که شایسته نیست نان فرزندان را جلوی سگان بیاندازیم، در واقع از یک ضرب‌المثل رایج استفاده می‌کند و قصدش به‌هیچ عنوان توهین به آن زن نیست بلکه آزمودن ایمان او است. لطفاً همان‌طور که به آزمون توجه کرده‌اید به پاداش آن نیز توجه کنید. عیسی در پایان به آن زن چه می‌گوید؟ می‌فرماید: «ای زن، ایمان تو عظیم است! خواهش تو برآورده شود!» پس باید کلام خدا را با دقت بیشتر و به‌طور کامل بخوانیم و از خدا نیز بخواهیم از طریق کلامش با ما سخن بگوید. همان‌طور که خودتان نیز خیلی به‌درستی ذکر کرده‌اید، اناجیل تعلیمات دینی نیستند بلکه شرح ورود خدا به زندگی ما انسان‌های خاکی‌اند. خدایی که در عهدعتیق بر قوم یهود ظاهر شد و با آنها عهد بست در عهدجدید در جسم پسرش عیسای مسیح بر ما ظاهر شده است. در واقع کتاب‌مقدس داستان خدا است و اناجیل نقطۀ اوج آنند. عیسای مسیح نیامد تا تعلیمات دینی جدید به انسان بدهد چرا که این تعالیم به‌طور کامل در شریعت یهود مکتوب و مدون بود، بلکه او آمد تا با زندگی، تعالیم، رنج، و مرگ و قیام و تمام موجودیتش به ما بگوید که خدا کیست. او تجسم خدا بود. یکی از اسامی بسیار زیبای مسیح عمانوئیل است یعنی خدا با ما. دوست گرامی، دعای ما این است که شما نیز بتوانید با ذهن و قلبی باز و با فروتنی و خضوع با عمانوئیل ملاقات کنید.
س: به‌نام مهربانترين مهربانان. با درودهای فراوان، چند پرسش از عزیزان داشتم: آیا حضرت عیسی خداوند است یا پسر خدا؟ آیا غسل تعمید را می‌توان زیر دوش گرفت؟ آیا عرفان در مسیحیت معنایی دارد؟ آیا می‌توان در خفا مسیحی شد؟ آیا می‌توانم مسیحی شوم ولی بنا بر مصالحی همسرم مسلمان باشد؟
ج: دوست عزیز،
سلام. از تماس‌ و ارسال سؤالات‌تان بسیار متشکریم. قبل از هر چیز خدا را شکر می‌کنیم که در پی کشف حقیقت و شناخت عیسای مسیح هستید. اگر به بخش تعالیم اساسی مسیحی بروید و از جستجوگر سایت به فارسی استفاده کنید در ارتباط با اکثر سؤالاتی که مطرح کرده‌اید مطالب مفید و جامعی خواهید یافت که پاسخگوی سؤالات‌تان در مورد ایمان مسیحی و شخصیت عیسی مسیح خواهد بود.
و اما مسئلۀ تعمید. تعمید بنا به فرمایش مسیح نمادی است از اطاعت ایماندار مسیحی. شما با ایمان به مسیح پسر خدا و مرگ او بر صلیب و نیز قیامش از مردگان نجات و رستگاری از گناهان را خواهید یافت و در تعمید با اطاعت از فرمان مسیح سرسپردگی خود را به خدا اعلام خواهید کرد. حال این‌که در آب فرو بروید و یا در دوش حمام، این به مصلحت و صلاحدید کلیسا و شرایط شما بستگی دارد. مطمئن هستیم خداوند و ایماندارانش در این زمینه شما را یاری خواهند کرد. در رابطه با همسرتان، ایمان مسیحی امری فردی است که با آگاهی و تصمیم فردی نیز انجام می‌شود. اگر همسرتان نیز به حقیقت مسیح و نجات و محبتی که خدا از طریق او بر انسان عنایت فرموده آگاه و واقف شوند و بدان ایمان بیاورند مسلماً خداوند راه را برای ایشان نیز هموار خواهد ساخت و اگر تمایلی به ایمان آوردن نداشته باشند باز خود مختارند و شما می‌توانید برای ایشان دعا کنید. ما نیز برای‌تان دعا می‌کنیم.
س: با سلام. برای من قابل قبول است که حضرت مسیح بتواند کسی را که از او کمک می‌خواهد شفا دهد اما آیا هر کسی که شفا دهد با این کار خدا می‌شود؟! خیلی از پیامبران دیگر نیز شفا می‌دادند. آیا همه آنها خدا هستند؟ با تشکر ف... از تهران
ج: دوست عزیز،
خوشحالیم که نظرتان را برای ما فرستادید. همان‌طور که خودتان نیز اشاره کرده‌اید هر کسی که مردم را شفا دهد خدا نیست، چرا که خدا منبع شفا است و ایمان انسان‌ها وسیله‌ای برای ظهور شفا. ما نیز عیسی مسیح را صرفاً به‌خاطر معجزاتی که به ظهور رسانْد خداوند نمی‌دانیم. نقطۀ آغاز شناخت مسیح برای ما مسیحیان کلام خدا، شهادت انبیا و پیامبران و در نهایت تولد معجزه‌آسای مسیح، شخصیت بی‌مانند، زندگی، تعالیم، معجزات و مرگ و قیام او از مردگان است. معجزات مسیح نه فقط جاری شدن قدرت خدا برای شفا بلکه مهر تأییدی است بر شخصیت و موجودیت مسیح. هیچ نبی یا پیامبری در طول تاریخ بشر خود را با خدا یکی و هم‌ذات نخوانده مگر مسیح. هیچ‌کس در طول تاریخ بشر به خود این جرأت را نداده که بگوید «من و پدر یکی هستیم» (انجیل یوحنا ۱۰‏:‌۳۰)، یا این‌که «هرکه مرا دیده پدر را دیده است» (انجیل یوحنا ۱۴‏:‌۹). به همین‌صورت هیچ‌کس در طول تاریخ بشر مثل مسیح بی‌گناه و مقدس نبوده است. هیچ‌کس نتوانست او را به گناه، حتی به یک گناه محکوم کند (انجیل یوحنا ۸‏:‌۴۶). شما چنین تقدسی را که فقط درخور و شایستۀ خدا است کجا دیده و سراغ دارید؟ خواهش می‌کنیم اناجیل را به‌دقت مطالعه کنید و با شخصیت بی‌نظیر و مقدس مسیح و محبت و بخشش او آشنا شوید. امیدواریم در این مسیر بتوانیم مفید و مؤثر واقع شویم.
س: سلام. سؤالی داشتم و آن این‌که، اگر همۀ پیامبران از طرف خدا آمده‌اند پس چه دلیلی هست که ما مسیح و کتابش را تنها بپذیریم؟ با تشکر
ج: دوست عزیز،
سلام، امیدواریم که شاد و پیروز باشید. در پاسخ به سؤالاتان به دو نکته بسنده می‌کنیم: ۱) شما گفتید “اگر همۀ انبیا از طرف خدا هستند”. کتاب‌مقدس چنین تعلیم نمی‌دهد که تمام افرادی که ادعای نبوت دارند از جانب خدا هستند، مضافاً این گفته صرفاً بیانی است عام و شایع بر سَرِ زبان‌ها، نه تعلیم کلام خدا. اگر این گفته را باور کنیم که همۀ این افراد از جانب خدا هستند پس باید قبول داشته باشیم که حتی دیوید کورش که خود را مسیح می‌دانست و یا بهاءالله که خود را امام زمان می‌دانست همه از جانب خدا آمده‌اند. ۲) نکتۀ دیگر این‌که ما مسیحیان نه تنها به مسیح و کلامش بلکه به تمام انبیایی که نام و کتب‌شان در عهدِعتیق (تورات) ثبت شده نیز ایمان داریم. کتاب‌مقدس شامل عهدِعتیق (تورات و کتب انبیا) و عهدِجدید (انجیل و رسالات رسولان مسیح) است. در واقع مسیح کمال و تعالی آن چیزی بود که انبیا در طی هزاران سال به قوم بنی‌اسرائیل و تمامی جهان وعده داده بودند. ماشیح یا مسیح موعود نه تنها نبی بلکه بالاتر از تمام انبیا و رسولان است. او فرزند یگانۀ خدای پدر، و منجی جهان است. تنها کسی که از آغاز تا کنون حتی به یک گناه نیز متهم نشده. پاک‌ترین، والاترین و شریف‌ترین انسانی که تا کنون روی این کرۀ خاکی پا گذاشته. کسی که زندگی و کلام و تعالیمش کامل و بی‌نظیر است. به‌نظر شما می‌توان چنین مقام متعالی و مقدسی را با دیگران قیاس کرد؟ با آرزوی برکات

اعتقادنامۀ مسیحی


 
 
ما ایمان داریم به یک خدا، پدر قادر مطلق، آفرینندۀ آسمان و زمین و همۀ چیزهای دیدنی و نادیدنی.
و ایمان داریم به یک خداوند، عیسای مسیح، پسر یگانۀ خدا، مولود ازلی از پدر، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، مولود و نه مخلوق، که او را با پدر یک ذات است، و به واسطۀ او همه چیز آفریده شد، و به خاطر ما و برای نجات ما از آسمان نزول کرد، و به واسطۀ روحالقدس از مریم باکره جسم گرفت و انسان شد، و در حکومت پَنتیوس پیلاتس به خاطر ما مصلوب شد، و رنج کشیده، بمرد و مدفون گشت، و روز سوم، بر حسب کتب مقدس، از مردگان برخاست و به آسمان صعود کرد و به دست راست پدر نشسته است، و بار دیگر با جلال میآید تا زندگان و مردگان را داوری کند و سلطنت او را پایانی نخواهد بود.
و ایمان داریم به روحالقدس، خداوند و بخشندۀ حیات، که از پدر (و از پسر) صادر میگردد، و با پدر و با پسر پرستیده میشود و جلال مییابد، و به واسطۀ انبیا سخن گفته است.
و ایمان داریم به یک کلیسای جامع و مقدس که کلیسای رسولان است. و به یک تعمید برای آمرزش گناهان اذعان داریم، و رستاخیز مردگان و حیات عالم آینده را انتظار میکشیم. آمین.

مریم قسمت سوم

مریم مادری نمونه و با درایت

مریم زنی خانه‌دار بود. عیسی را از زمان بچگی تا بزرگسالی تر‌ و خشک کرده و تربیت نموده بود. مریم نمونه‌ای است برای ما والدین که از او پیروی کنیم. او سرسپردۀ دعوت خود بود. سرسپردگی او به عیسی در مقام مادر، فقط منحصر به زمان تولد در آخور نبود، آخور شروع این سرسپردگی بود. یکی از دوستان من تعریف می‌کرد که بعد از زاییدن پسرش، زمانی‌که هیجان‌ها فروکش کرده و شوهرش بعد از یک هفته تعطیلی باز به سر کار رفته بود، به‌ناگاه متوجه شد که در عرض یک هفته تبدیل به یک مادر شده است! زمانی‌که چشم را به بچه‌اش ‌دوخت این فکر در ذهن او متجلی شد که این بچه تمامی ۲۴ ساعت از شبانه روز توجه و مراقبت او را لازم دارد، این فکر باعث شد که دست و پای خود را گم کند، می‌دانست که با این بچه نمی‌تواند مثل رادیو و تلویزیون رفتار کند و هر وقت که دلش بخواهد دگمۀ خاموش را بزند. بله، مسئولیت مریم در قبال عیسی هم مسئولیتی بود برای تمام زندگی او بر روی زمین.
مریم چه الگو و هدف والایی برای ما والدین به‌جا گذاشته است. به‌یاد داشته باشیم که بچه‌ها به ما احتیاج دارند؛ نه صرفاً به‌خاطر وابستگی آنها به والدین در دوران کودکی. ما باید مانند مریم این مطلب را درک کنیم که مسئولیت ما در قبال فرزندانمان فراتر از دوران کودکی است. بیایید نه تنها شروعی مستحکم و استوار برای فرزندانمان به‌وجود بیاوریم بلکه به‌عنوان پدران و مادران، والدین روحانی، مسئولیت و سرسپردگی ما در قبال فرزندانمان برای تمامی طول زندگی آنها باشد- تا آنجایی که خدا به ما عمر عطا می‌کند.

مریم مادری خدا‌ترس و آزاد‌اندیش

پس از وقایع تولد عیسی، بی‌شک مریم خوشحال بود که پس از مدتی فراری بودن و زندگی پناهندگی، باز به زندگی عادی خود بازگردد و به سر خانه و زندگی خود رود. دوباره آشپزی کند و بدون ترس از اینکه کسی قصد کشتن عیسی را داشته باشد، زندگی کند.
از همان سال‌های کودکی، مریم کلام خدا را به عیسی یاد داد، «ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است. پس یهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما . . . آنها را به دقت به پسرانت تعلیم نما . . .» (تثنیه۶:‏۴-۷). مادر خدا ترس چه اثر مهمی در زندگی فرزند خود دارد. ابراهام لینکن چنین گفته است: «کسی که مادری خداترس دارد هرگز فقیر و بیچاره نیست.»
احتمالاً عیسی در سن پنج سالگی به مدرسه رفته است. مریم نیز مانند دیگر والدین یاد گرفت که به فرزند خود اجازه دهد که دوران‌های مختلف زندگی را سپری کند. بسیاری از ما زمانی‌که برای اولین بار بچۀ خود را به مدرسه می‌فرستیم، از دوری آنها احساس دلتنگی می‌کنیم، انگار که فرزند خود را گم کرده‌ایم. مریم و یوسف هم چنین والدینی بودند.
زمانی‌که مریم عیسی را در آن جشن فصح اورشلیم گم کرد، هزاران فکر و خیال بد از سرش گذشت. قلب او را ترس فرا گرفته بود. هر پدر و مادری در قبال فرزندان خود مسئولیتی دارند اما مواظبت از فرزند خدا چه مسئولیت هولناکی بود. مریم و یوسف در بطن نگرانی خود، بالاخره عیسی را در معبد یافتند که با عده‌ای از معلمان یهود مباحثه می‌کرد. عیسی در قبال این وضعیت فقط یک توضیح داشت که «شما باید بدانید که مهم‌ترین چیز برای من اینست که به کار پدر خود مشغول باشم». مریم فهمیده بود که عیسی از فرمان بزرگتری تبعیت می‌کند. اما یک‌بار دیگر یاد می‌گرفت که عیسی را آزاد گذارد و در چنگ خود اسیر نسازد. به‌زودی جشن ۱۲ سالگی او را جشن می‌گرفتند که در فرهنگ آنها نشانۀ بلوغ و گذر از کودکی به جوانی بود. مریم می‌دانست که بیش از این نمی‌تواند با عیسی مثل یک کودک رفتار کند. لازم بود ذهن خود را با این فکر بیشتر آشنا کند که عیسی را باید آزاد بگذارد.
چندی بعد عیسی در اطراف شروع به موعظه کرد. با هر خطری که جان عیسی را تهدید می‌نمود، وجود مریم نیز از ترس متلاطم می‌شد. او از خطراتی که برای عیسی بود خبر داشت و به‌احتمال زیاد شب‌های زیادی بود که بیدار مانده به او فکر می‌کرد. اما می‌دانست که در این دوران باید با توکل مطیع و سرسپردۀ خدا باشد.
مانند هر مادری هنگامی که جمعیت از هر سو عیسی را احاطه نموده بودند، مریم تلاش کرد خود را به عیسی نزدیک کند. او می‌خواست او را از جمع به خانه برد تا استراحتی کرده باشد، ولی به‌تدریج متوجه شد که عیسی نمی‌تواند فقط به یک جا خود را محدود کند. او به همه متعلق بود نه فقط به خانوادۀ خود. مریم از جانب خدا ۳۰ سال قبل، این افتخار را یافته بود که نجات‌دهنده را به این دنیا بیاورد و اکنون می‌فهمید که باید بگذارد که عیسی به‌دنبال انجام نقشه‌های والایی باشد که خدا برای او دارد.

مریم زنی پیرو و شاگرد عیسی

دردناکترین تجربۀ مریم صحنۀ هولناک صلیب بود. مریم می‌دانست که خدا هم می‌داند که درد از دست دادن تنها فرزند چیست. خدای پدر با قلبی شکسته مرگ تنها فرزند خود را نگریست و آنچه که ما اغلب از یاد می‌بریم اینست که مریم هم مرگ فرزند خود را می‌نگریست. او نه می‌توانست دخالت کند و نه کاری از دستش برمی‌آمد. همانطور که شمعون پیر هم ۳۰ سال قبل پیشگویی کرده بود، خنجری قلب او را می‌شکافت. مریم تنها شخص حاضر هم در زمان تولد و هم زمان مرگ عیسی بود. او فردی بود که افتخار بزرگی نصیبش شد ولی این افتخار بزرگ بهای سنگینی هم داشت. شاید زمانی که عیسی عذاب می‌کشید قدرت تحمل دیدن او را نداشت ولی در عین حال نمی‌توانست آن صحنه را ترک کند.
آنجا در پای صلیب در حالی‌که عیسی آخرین نفس‌های خود را می‌کشید تمامی زندگی او از مقابل چشم مریم می‌گذشت، تولد او در آخور، دست‌های کوچک او که دست‌های مریم را می‌گرفت، دست‌های ماهر و قوی نجارگونۀ او، دست‌هایی که مریضان را شفا می‌داد و حالا همان دست‌ها روی صلیب میخکوب شده بود. او برای کودکی که روزی در آغوش داشت، برای مرد جوانی که بزرگش کرده بود و برای پسری که اکنون بر روی صلیب می‌مرد، گریه می‌کرد. شاید تمامی وجودش از غصه پر بود که صدای عیسی به گوشش رسید: "بانو . . ." عیسی در آخرین لحظات زندگی خود، مواظبت از مریم را به‌عهدۀ یوحنا گذاشت. در یوحنا ۱۹:‏۲۵-۲۷ آن سخنان گرانقدر آخر، که از آن به‌بعد در سراسر زندگی مریم می‌توانست انعکاس داشته باشد، نوشته شده است. کلماتی که مریم می‌توانست به آنها بچسبد و بارها و بارها آنها را به‌یاد آورد. کلماتی که ارزش همه چیز را داشت. مریم فقط پسر خود را بر روی صلیب ندید، او بره‌ای را دید که قربانی شده است: «تو باید او را عیسی بنامی، زیرا او قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد بخشید.»
عیسی زندگی خود را فدای بشریت کرد. در رسالۀ قرنتیان می‌خوانیم، که اگر عیسی از مردگان برنخاست، ایمانمان ارزشی ندارد و هنوز در گناهان خود هستیم. خدا را شکر که عیسی از مردگان زنده شده است و ما امیدی داریم که محکم و استوار است. مریم هم مانند دیگر شاگردان، او را در باغ ملاقات کرد و او را پرستش نمود و شاهد این پیروزی بود.
مریم بر روی کوه زیتون زمانی‌که عیسی به شاگردان در مورد روح‌القدس تعلیم می‌داد حضور داشت. عیسی در مقابل چشمان آنها به آسمان بالا برده شد. در روز پنطیکاست ۱۲۰ نفر در بالاخانه مشغول دعا کردن بودند و مریم هم در میان آنها منتظر "وعدۀ پدر" بود.
مریم ثابت کرد که زندگی در سرسپردگی و اطاعت از خدا، زندگی پرثمری است. مریم با کلیسای اولیه همگام بود. او به آن گلۀ کوچک خدمت کرد. نه از آنها کناره‌گیری نمود و نه خود را بالاتر از آنها قرار داد.

نتیجه‌گیری

مریم علاوه بر اینکه روحی فروتن داشت و اطاعت و سرسپردگی جزو صفات شخصی او بود، در عین حال از این قدرت هم برخوردار بود که فرزند خود را در اسارت خود نگاه ندارد؛ بلکه بگذارد که او آزاد باشد و این تجربه را در سراسر زندگی‌اش پیاده کرد و الگوی زیبایی برای پیروی از خود به‌جا گذاشت.
بیایید به مریم از دید دیگری بنگریم. مریم را در شکل و شمایل چوبی و مرمری نگاه نکنید، بگذارید شمایلی که از او در ذهن شماست صورت کسی باشد که دعوت خدا را نسبت به زندگی خود شنید و در کمال وفاداری و ایمان به آن پاسخ داد. دعوتی که زندگی او را دچار فراز و نشیب‌های زیادی نمود و به راهی "فراتر از آخور" کشاند.

آیه امروز . . .

 
لاویان باب ۱۹ آیه ۱۶ ۱۶ « در میان‌ قوم‌ خود برای‌ سخن‌چینی‌ گردش‌ مكن‌، و بر خون‌ همسایه‌ خود مایست‌. من‌ یهوه‌ هستم‌.

۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه

متی فصل ۶


ترجمه تفسیری
۱ مراقب باشید كه اعمال نیك خود را در انظار مردم انجام ندهید، تا شما را ببینند و تحسین كنند، زیرا در اینصورت نزد پدر آسمانی تان اجری نخواهید داشت . ۲ هرگاه به فقیری كمك می كنی ، مانند ریاكاران كه در كنیسه و در بازار از خود تعریف می كنند تا مردم به آنها احترام بگذارند، دربارة كار نیك خود داد سخن سر نده ، چون به این ترتیب ، اجری را كه می بایست از خدا بگیری ، از مردم گرفته ای . ۳ اما وقتی به كسی صدقه ای می دهی ، نگذار حتی دست چپت از كاری كه دست راستت می كند، آگاه شود، ۴ تا نیكویی تو در نهان باشد. آنگاه پدر آسمانی كه امور نهان را می بیند، تو را اجر خواهدداد. ۵ و اما درباره دعا. هرگاه دعا می كنی ، مانند ریاكاران نباش كه دوست دارند در عبادتگاه ها یا در گوشه و كنار خیابانها نماز بخوانند تا توجه مردم را به خود جلب كنند و خود را مؤمن نشان دهند. مطمئن باش اجری را كه باید از خدا بگیرند، همین جا از مردم گرفته اند. ۶ اما تو هرگاه دعا می كنی ، در تنهایی و در خلوت دل ، پدر آسمانی را عبادت نما؛ و او كه كارهای نهان تو را می بیند، به تو پاداش خواهد داد. ۷ وقتی دعا می كنید، مانند كسانی كه خدای حقیقی را نمی شناسند، وِردهای بی معنی تكرار نكنید. ایشان گمان می كنند كه با تكرار زیاد، دعایشان مستجاب می شود. ۸ اما شما این را بیاد داشته باشید كه پدرتان ، قبل از اینكه از او چیزی بخواهید، كاملا از نیازهای شما آگاه است .
N.I.V
1 "Be careful not to do your acts of righteousness before men, to be seen by them. If you do, you will have no reward from your Father in heaven. 2 "So when you give to the needy, do not announce it with trumpets, as the hypocrites do in the synagogues and on the streets, to be honored by men. I tell you the truth, they have received their reward in full. 3 But when you give to the needy, do not let your left hand know what your right hand is doing, 4 so that your giving may be in secret. Then your Father, who sees what is done in secret, will reward you. 5 "And when you pray, do not be like the hypocrites, for they love to pray standing in the synagogues and on the street corners to be seen by men. I tell you the truth, they have received their reward in full. 6 But when you pray, go into your room, close the door and pray to your Father, who is unseen. Then your Father, who sees what is done in secret, will reward you. 7 And when you pray, do not keep on babbling like pagans, for they think they will be heard because of their many words. 8 Do not be like them, for your Father knows what you need before you ask him.


یوحنا فصل ۱۲

 
ترجمه تفسیری
۱۰ پس کاهنان اعظم تصمیم گرفتند ایلعازر را هم بکشند، ۱۱ زیرا بخاطر او بعضی از سران قوم یهود نیز ایمان آورده بودند که عیسی همان مسیح است . ۱۲ روز بعد، در تمام شهر خبر پیچید که عیسی به اورشلیم می آید. پس ، جمعیت انبوهی که برای مراسم عید آمده بودند، ۱۳ با شاخه های نخل به پیشواز او رفتند، درحالی که فریاد می زدند: “مقدمت مبارک ، ای نجات دهنده ! زنده باد پادشاه اسرائیل ! درود بر تو ای فرستاده خدا!” ۱۴ عیسی نیز کره الاغی یافت و بر آن سوار شد، همانگونه که در پیشگویی کتاب آسمانی آمده است که : ۱۵ ”ای قوم اسرائیل از پادشاهت نترس ، چون او با فروتنی سوار بر کره الاغ می آید!”
N.I.V
10 So the chief priests made plans to kill Lazarus as well, 11 for on account of him many of the Jews were going over to Jesus and putting their faith in him. 12 The next day the great crowd that had come for the Feast heard that Jesus was on his way to Jerusalem. 13 They took palm branches and went out to meet him, shouting, "Hosanna!" "Blessed is he who comes in the name of the Lord!" "Blessed is the King of Israel!" 14 Jesus found a young donkey and sat upon it, as it is written, 15 "Do not be afraid, O Daughter of Zion; see, your king is coming, seated on a donkeys colt."

آیه امروز . . .

 
عبرانیان باب ۴ آیه ۱۶ ۱۶ پس‌ با دلیری‌ نزدیک‌ به‌ تخت‌ فیض‌ بیاییم‌ تا رحمت‌ بیابیم‌ و فیضی‌ را حاصل‌ کنیم‌ که‌ در وقت‌ ضرورت‌ (ما را) اعانت‌ کند.

۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

چرا مسیحی شدم؟

قی... بتاب

      
                                            
                            

 

 
 
سرگذشت ایمانی میلاد
 
در یک خانواده ایرانی و روشنفکر به‌عنوان آخرین فرزند به‌دنیا آمدم. خانواده‌ای که با قبول باورهای اسلامی در ایران زندگی می‌کردند. تا آنجا که به‌خاطر دارم خانواده‌ام اعمال مذهبی را به‌جا می‌آوردند و کسی نبود که بخواهد مذهب را بی‌اهمیت و بی‌ارزش تلقی کند. پیدا کردن جا نماز و مُهر در گوشه و کنار خانه کار سختی نبود، چون از آنها روزی چندین بار استفاده می‌شد. اما در چنین فضایی تنها من بودم که برخلاف خانواده‌ام به هیچ اصول دینی و اعتقادی پای‌بند نبودم. کلمۀ «گناه» برایم دارای هیچ معنی و مفهومی نبود و چیزی از آن سر در نمی‌آوردم. یادم می‌آید بارها نماز خواندم و فرایض اجتماعی را انجام دادم ولی امروز که به آنها می‌اندیشم، کاملاً می‌دانم که انگیزۀ اغلب آن اعمالِ مذهبی برای حل مسائل و مشکلاتی بود که سد راه من شده بودند و خود از حل آن عاجز بودم. مذهب مقوله‌ای بود برای باز شدن درهای بسته و بسته شدن درهای باز که منجر به بدبختی می‌شد. مذهب دستاویزی شده بود برای رسیدن به آنچه می‌خواستم و در پی‌اش بودم و این نشان می‌داد که آنچه مهم بود، شخصِ خودم بود و همه چیز حول و حوش آن می‌گشت و در خدمت «من» بود.
از شناخت اعتقادات و اصول و پایه‌های مذهبم گریزان بودم و همیشه از کلاس بینش دینی بدم می‌آمد، چون هیچ‌وقت معنی کلماتی را که معلم می‌گفت نمی‌فهمیدم. برایم قابل باور نبود که سال‌ها پیش کسانی در تاریخ زیسته باشند که خود را مأمور خدا دانسته و پیامی از جانب او آورده باشند. کسانی که وقتی بدان‌ها می‌نگریستم انسان‌های کاملی نبودند، در ظاهر معصوم به‌نظر می‌رسیدند و در باطن نمی‌دانم و قضاوت دربارۀ آنها را به خود خدا واگذار می‌کنم. خدا برای من همیشه دور از ذهن بود. خدایی که من می‌شناختم و یا از او شنیده بودم نه می‌توانست حرف بزند و یا حتی من فکر نمی‌کردم که قدرت شنیدن حرف‌هایم را داشته باشد. احساس می‌کردم تمام دستاویزهایی که می‌توانم برای فراهم نمودن یک زندگی خوب بدان‌ها چنگ بزنم نه تنها کمکی به من نمی‌کردند بلکه بجای نجات و راه سعادت دست به دست هم داده و محکومم می‌کردند که چرا به دنیا آمده‌ام و هر کاری هم بکنم نمی‌توانم انسان خوبی باشم.
باید به هر صورتی بود خود را مشغول می‌کردم و به‌عنوان یک جوان خوش می‌گذراندم. در کنار درس و تحصیل در مدرسه، بیشتر وقت خود را به خوشگذرانی با دوستان می‌گذراندم و عاشق پارتی و جشن‌ها بودم و دوست داشتم بیشتر اوقاتم را در چنین فضاهایی صرف کنم. فکر می‌کنم نیازی به توضیح نیست که در این جشن‌ها چه اتفاقاتی می‌افتاد. شاید چهره‌ام نشان می‌داد که خیلی ارضا شده‌ام و در زندگی چیزی جز لذت بردن را طالب نیستم ولی بر خلاف چهره آرام و ملایمی که داشتم، پسری شلوغ و پر از آرزوهای دست نیافتنی بودم و حاضر بودم برای رسیدن به این آرزوها دست به هر کاری بزنم.
با مرگ پدرم زندگی‌ام وارد مرحله جدیدی شد. غم مرگ پدر به من نشان می‌داد که به خانواده وابسته‌ام و مشکلات آنها بر زندگی‌ام اثر می‌گذارد. به‌خاطر از بین بردن این تأثیراتِ ناخواسته بود که بیشتر از قبل تلاش می‌کردم تا هیچ وقت جای خالی چیزی را در زندگی احساس نکنم و همین تلاش باعث شد که زندگی‌ام را تا آنجا که می‌توانم از دیگران جدا کنم. تلاش کردم تا تنها باشم و به کسی غیر از خودم متکی نباشم. انزوا را برگزیده بودم چون می‌خواستم به کسی جوابگو نباشم و خودم در رفع احتیاجاتم تلاش کنم. تا حدودی هم موفق شده بودم چون در اوج جوانی به فردی بالغ و پخته تبدیل شده بودم. با همین عدم وابستگی و خودمحوری بود که تحصیلاتم را به‌خوبی ادامه دادم و مدارک درسی‌ام را در ایران به حد کمال رساندم. اما احساسم این بود که کشورم و امکاناتی که در آن است جوابگوی بلندپروازی‌ها و امیدهای دست نیافتنیِ من نیست. باید همچون پرنده‌ای که فضای پروازش محدود است به دوردست‌ها پرواز می‌کردم تا بتوانم از تمام قابلیت‌هایم استفاده کنم. به‌همین علت بود که فکر رفتن از ایران لحظه‌ای آرامم نمی‌گذاشت. تا اینکه خانواده را مجاب کردم که باید بروم. به آنها می‌گفتم که نمی‌توانم در کشوری بمانم که امکانِ استفاده از ظرفیت‌هایم را به من نمی‌دهد. در خارج از کشور می‌توانستم از امکانات بیشتری برخوردار شوم. فکر می‌کردم که در اروپا پتانسیل بیشتری برای ترقی و پیشرفتِ من هست.
زندگی در خارج از کشور به سختی می‌گذشت ولی توان و استقامتم زیاد بود. تصمیم گرفته بودم که موفق شوم و به‌همین علت با تمام مشکلات و سختی‌ها کنار می‌آمدم و با آن انس گرفته بودم. به‌خاطر علاقه به انزواطلبی، رابطه زیادی با دیگران برقرار نمی‌کردم. تنها یک نفر بود که با او رفت و آمد داشتم و به اصطلاح او را دوست خود می‌دانستم. او مدت‌ها بود که در خارج از کشور زندگی می‌کرد. یادم می‌آید که یک روز که برای دیدنش به خانه‌اش رفته بودم، او مرا با چند نفر آشنا کرد که از هموطنانم بودند. آنان نیز پس از آشنایی مرا به جایی دعوت کردند که هیچ گاه به آن مکان فکر نکرده بودم و در موردش چیزی نمی‌دانستم و نشنیده بودم. تنها مطلبی که در مورد آن مکان می‌دانستم کتابی بود که در دست دوستم بود که آن را هم از آن جماعتِ دوستان هدیه گرفته بود.
روزها به‌صورت مداوم طی می‌شد و تغییری در زندگی من ایجاد نمی‌شد. ولی جالب این بود که هر هفته یاد آن دعوت دوستان می‌افتادم و به آن مکانی که تا به حال هیچگاه پای در آن ننهاده بودم. دوستانم مرتب به طرق مختلف باز دعوت‌شان را تجدید می‌کردند و من نیز هر بار برای نرفتن به آن مکان راه چاره‌ای پیدا می‌کردم و عذر می‌خواستم. یکشنبه‌ شب‌ها برایم شب عجیبی بود از این نظر که دوستم به مسائلی که در آن کتاب بود می‌پرداخت و دربارۀ آن با من صحبت می‌کرد.
عاقبت مقاومتم در هم شکست و به جایی که دعوت شده بودم رفتم. جای عجیب و غریبی نبود، اتفاقاً خیلی هم معمولی بود. جلسۀ پرستشی مسیحیان بود و برایم عجیب بود که صاحب این جلسه اگر همانی باشد که من در ایران می‌شناختم پس چرا هوادارانش جامه سیاه به تن ندارند و به جای گریۀ شادی و پایکوبی می‌کنند. با اینکه شخصی که آنان می‌پرستیدند و برایش احترام زیادی قائل بودند سال‌ها پیش مرده بود ولی برایم جالب بود که این افراد به‌خاطر شخصی که قربانی شده بود شادی می‌کردند. این قربانی نه از خود دفاع کرده بود و نه شمشیر کشیده بود و جنگیده بود، بلکه در بی‌گناهی کامل به مرگ محکوم شده بود. و آنچه افراد در آن مکان به زبان می‌آوردند این بود که او به‌خاطر گناه همۀ انسان‌ها محکوم شده بود. باورش مشکل بود، یعنی حتی به‌خاطر من نیز محکوم شده بود؟ به‌خاطر من؟ باورش سخت بود آن هم برای کسی مثلِ من که همیشه خودش تاوانِ کارهای خودش را پرداخت کرده بود و دِینی به کسی نداشت. ولی آنها می‌گفتند که چیزی که می‌تواند کمک کند، نامش روح‌القدس است. باید بگویم که چنین واژگانی برایم هیچ معنایی نداشت.
روزها یکی پس از دیگری می‌گذشت و من هم به دنبالِ حقیقت و درک بیشتر چیزهایی بودم که در این مدت برایم اتفاق می‌افتاد. به شرکت در این جلسات خانگی عبادتی ادامه دادم ولی هنوز نمی‌توانستم به درستی همه چیز را درک کنم. یک روز در یک جلسه خانگی که همگی در حال دعا و سرود خواندن برای مسیح بودند، متوجه شدم که همه دعا می‌کنند و از خدا می‌خواهند که از روح او پر شوند و به این طریق بتوانند بیشتر خدا را بشناسند. من هم در میان آنها بودم و به کلمات آنها گوش می‌دادم. احساس خستگی شدیدی می‌کردم. چرا که نمی‌توانستم درک کنم که این واژگان چه معنایی دارند. عاقبت تصمیم گرفتم که تمام منطق و دانش را کناری بگذارم و با زبانی ساده این جمله را بگویم: «من قادر به درک تو نیستم، مرا دریاب!».
و ناگهان خدایی که او را نمی‌شناختم ولی از فرط استیصال خواسته‌ام را به او گفته بودم مرا دریافت و آن لحظه بود که نور حقیقتِ مسیح به درون قلب تاریک و سیاهم تابید. آنجا بود که خودم را در جلال وی سهیم دانستم و فهمیدم که چه کسی برای من به‌سوی صلیب رفته بود، صلیبی که برای من تا چند ثانیه قبل نشان خفت و خواری بود، در یک لحظه برایم تبدیل به افتخار شد .
فردای آن روز روزی جدید بود، چرا که نوری حقیقی به زندگی تیره و تارِ من تابیده بود و مرا نجات داده بود. گناهانم آمرزیده شده بود و فکر و ذهنم نیز روشن شده بود و اینک معنی خیلی از کلمات برایم قابل درک شده بود. همچنین خیلی چیزها که قبلاً برایم آب و رنگ زیادی داشت مفهومِ خود را از دست داده بودند. دیگر اعمال قبلی برایم لذتی نداشت، گویا دیگر پارتی‌ها را که از یادآوری‌شان هم خجالت می‌کشیدم امروز برایم خاطره‌ای بر جای نگذاشته و خیلی از واژگان که برایم معنی نداشت مثلِ گناه، عدالت و فیض، آن روز دارای معنی و مفهوم شده بودند. شاید تمام کسانی که مرا می‌شناختند و می‌دانستند که من جوانی بلندپرواز و پر از هیجان هستم باور نمی‌کردند که این طور و به یک چشم به هم زدن تغییر کرده باشم.
امروز که این نوشته را می‌خوانید این جوان که کشورش را برای موفقیت در دنیا و مادیات رها کرده و طعم تلخ غربت را به جان خریده بود تا آرزوهایش به حقیقت برسند امروز آرزویی جز هم‌زیستی با مسیح و مشارکت روزانه با او ندارد.
جلال بر عیسی که نورِ حقیقی است که تا ابد می‌تابد.

مردم قسمت دوم


مریم مادری نمونه و با درایت

مریم زنی خانه‌دار بود. عیسی را از زمان بچگی تا بزرگسالی تر‌ و خشک کرده و تربیت نموده بود. مریم نمونه‌ای است برای ما والدین که از او پیروی کنیم. او سرسپردۀ دعوت خود بود. سرسپردگی او به عیسی در مقام مادر، فقط منحصر به زمان تولد در آخور نبود، آخور شروع این سرسپردگی بود. یکی از دوستان من تعریف می‌کرد که بعد از زاییدن پسرش، زمانی‌که هیجان‌ها فروکش کرده و شوهرش بعد از یک هفته تعطیلی باز به سر کار رفته بود، به‌ناگاه متوجه شد که در عرض یک هفته تبدیل به یک مادر شده است! زمانی‌که چشم را به بچه‌اش ‌دوخت این فکر در ذهن او متجلی شد که این بچه تمامی ۲۴ ساعت از شبانه روز توجه و مراقبت او را لازم دارد، این فکر باعث شد که دست و پای خود را گم کند، می‌دانست که با این بچه نمی‌تواند مثل رادیو و تلویزیون رفتار کند و هر وقت که دلش بخواهد دگمۀ خاموش را بزند. بله، مسئولیت مریم در قبال عیسی هم مسئولیتی بود برای تمام زندگی او بر روی زمین.
مریم چه الگو و هدف والایی برای ما والدین به‌جا گذاشته است. به‌یاد داشته باشیم که بچه‌ها به ما احتیاج دارند؛ نه صرفاً به‌خاطر وابستگی آنها به والدین در دوران کودکی. ما باید مانند مریم این مطلب را درک کنیم که مسئولیت ما در قبال فرزندانمان فراتر از دوران کودکی است. بیایید نه تنها شروعی مستحکم و استوار برای فرزندانمان به‌وجود بیاوریم بلکه به‌عنوان پدران و مادران، والدین روحانی، مسئولیت و سرسپردگی ما در قبال فرزندانمان برای تمامی طول زندگی آنها باشد- تا آنجایی که خدا به ماعطامی کند.
 
 
 
 

آیه امروز . . .

 
افسسیان باب ۲ آیه ۴ تا ۵ ۴ لیکن‌ خدا که‌ در رحمانیت‌، دولتمند است‌، از حیثیت محبت عظیم خود که‌ با ما نمود، ۵ ما را نیز که‌ در خطایا مرده‌ بودیم‌ با مسیح‌ زنده‌ گردانید، زیرا که‌ محض‌ فیض‌ نجات‌ یافته‌اید.

۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

مریم قسمت اول

         

فراتر از آخور


مگر می‌شود از ناصرۀ جلیل آن دهکدۀ دور افتاده در آن ناحیۀ محقر چیزی خوب بیرون بیاید؟ (یوحنا ۱:‏۴۶). اما از همین شهر محقر جلیل بود که خدا مریم باکره را برگزید تا مادر عیسی گردد. (متی۱:‏۲۱-۲۳).

مریم زنی آگاه و در انتظار وعدۀ خدا

همه چیز از همین جای محقر شروع شد. درک مریم از کتاب‌مقدس و تمایل او به اطاعت از خدا نشان می‌دهد که چقدر کلام خدا در او ریشه دوانیده بوده و به‌خوبی از پیشگویی اشعیای نبی خبر داشت که می‌گفت: «باکره‌ای آبستن شده، پسری به‌دنیا خواهد آورد و او را عمانوئیل خواهند نامید» (اشعیا ۷:۱۴).
آنچه که خدا از مریم می‌خواست با افتخارترین مسئولیتی بود که به یک زن عطا شده بود و مریم در مقابل این مسئولیت، اعتماد کامل خود را به خدا عرضه کرد؛ او تمامی وجود خود را به روح‌القدس تسلیم نمود (لوقا ۱:‏۳۴-۳۵). خبری که مریم از فرشته شنید دور از انتظار بود. اما او خود را با شادی تسلیم این خبر نمود. این مطلب را در نغمۀ شادی او می‌یابیم که در آن خداوند را جلال می‌بخشد (لوقا ۱:‏۴۶-۵۵). مریم وسیله‌ای در دست خدا بود و مجرای برکت برای تمامی بشر شد.
فراموش نکنیم که مریم شخصی گمنام در شهر بزرگی نبود که در آن کسی، کسی را نشناسد. او در یک دهکدۀ کوچک مشرق زمین زندگی می‌کرد، در جایی که همه یکدیگر را می‌شناختند. به‌علاوه باید به‌ یاد داشته باشیم که برخلاف امروزه که نامزدی، بین دو طرف تعهدی رسمی ایجاد نمی‌کند، از دید فرهنگ یهود، نامزدی دو نفر، در بین زن و مرد از هر نظر پیوندی رسمی ایجاد می‌کرد. این نامزدی معمولاً یک سال طول می‌کشید. مریم و یوسف هم نامزد بودند ولی در طول دوران نامزدی خود با هم زیر یک سقف زندگی نمی‌کردند. پس طبیعتاً زمانی که مریم خبر حاملگی خود را به یوسف داد می‌بایست برای او ضربه‌ای سنگین بوده باشد و تصمیم یوسف برای رها کردن مریم آن هم بدون سر و صدا دور از انصاف نبود.
همان شب یوسف رویایی دید که در آن خدا به او فرمود که بچه‌ای که در شکم مریم است از روح‌القدس می‌باشد (متی ۱:‏۱۹-۲۱). این برای یوسف کافی بود. یوسف هم با پیشگویی اشعیا ۷:‏۱۴ آشنا بود. شاید مریم می‌توانست با تمام دنیا با شجاعت روبرو شود، چرا که خود به‌خوبی می‌دانست که او و یوسف ابداً از نظر جسمی یکدیگر را لمس نکرده‌اند. اما اعتمادی که یوسف به مریم داشت، بر قدرت مریم می‌افزود. در جایی که اگر در کوچه‌های دهکده قدم می‌زدی همه را می‌شناختی هنگامی که مریم بین مردم رفت و آمد می‌کرد، اعتماد و باوری که نسبت به خدا داشت او را قادر می‌کرد که با سرافرازی گام بردارد.
داستان زندگی مریم انسان را به‌هیجان می‌آورد ولی آیا همه او را به‌درستی درک کرده‌اند؟! برخی از مسیحیان با چشم بسته او را عزت و جلال می‌دهند بی‌آنکه با آنچه که کتاب‌مقدس در مورد او می‌گوید، آشنا باشند. از سوی دیگر نیز، هستند مسیحیانی که بر او و شخصیت والایش نگاهی گذرا دارند. همین مطلب انگیزه‌ای بود که این نوشته را "فراتر از آخور" بنامم. در روزهای کریسمس مریم فرد محبوب تمامی دنیاست. شخصیتی که در کنار صحنۀ آخور ظاهر می‌شود، در شکل و شمایلی پلاستیکی، چوبی و حتی کنده‌کاری شده در مرمر! چقدر باعث تأسف است که به‌محض آنکه کریسمس تمام می‌شود این شکل و شمایل‌ها هم گردگیری شده، بسته‌بندی گردیده و تا کریسمس بعد در انبار جا داده می‌شوند. موعظه‌های زیادی در مورد استر، روت، مریم و مرتا می‌شنویم، لیکن داستان مریم صرفاً در مدارس و در کلیساها فقط و فقط در هفته کریسمس بازگو می‌شود.
بسیاری از ما هنوز هم در همان صحنۀ آخور باقی مانده‌ایم و دوست داریم با مریم و عیسی کوچولو باقی بمانیم و فراتر نرویم. متأسفانه بسیاری از مردم در سراسر دنیا نمی‌دانند که عیسی رشد کرده و جان خود را در راه ما فدا نموده، از مردگان زنده شده و به آسمان صعود کرده و روزی بازخواهد گشت.

آیه امروز . . .

 
قرنتیان دوم باب ۹ آیه ۸ ۸ ولی خدا قادر است‌ که‌ هر نعمتی را برای شما بیفزاید تا همیشه‌ در هر امری کفایت‌ کامل‌ داشته‌، برای هر عمل‌ نیکو افزوده‌ شوید.

۱۳۹۴ شهریور ۱, یکشنبه

مسح با روغن

مسح با روغن     Anointing with Oil مسح به مفهوم لمس، مالیدن، یا آغشتن با روغن است. مسح با روغن امری معمول در دوران کتاب مقدس و بخصوص در عهد قدیم بوده که تا کنون نیز ادامه داشته است. روغن مسح معمولا از روغن زیتون تهیه می‏شود.
اما کلیساهای کاتولیک و ارتدکس روغن مسح را از روغن زیتون یا روغن برگ بو تهیه کرده و در کار تهیهٔ روغن مقدس بیش از همه از بالزام (مواد معطر صمغی حاوی ترکیبات اتری و خواص مرهمی) استفاده می‏کنند و عصارهٔ گل‏‏های زیادی را هم به کار می‏برند. روغن مقدس معمولاً هر هفت سال یک بار تهیه و تبرک می‏شود و هر بار روغن مقدس جدید را با روغن مقدس قدیمی مخلوط می‏سازند و اسقف آنرا تبرک می‏کند.
  هدف از مسح با روغن    
در کتاب مقدس ما با وضعیتهای متفاوتی از مسح نمودن روبرو می‏شوم که شامل اشخاص، مکانها یا چیزهای مورد مسح قرار گرفته با روغن می‏شود، مسح با روغن به منظور تخصیص، تقدیس و جدا شده و وقف برای خداوند انجام می‏شده است.
در عهد جدید ما در کتاب یعقوب ۵: ۱۴ با آیه‏ای روبرو می‏شویم که از مشایخ کلیسا خواسته می‏شود تا بیماران را با روغن مسح نموده و برای آنها دعا کنند. "و هرگاه‌ کسی‌ از شما بیمار باشد، کشیشان‌ کلیسا را طلب‌ کند تا برایش‌ دعا نمایند و او را به‌ نام‌ خداوند به‌ روغن‌ تدهین‌ کنند".
مسح با روغن در تحت عهد قدیم برای نشان کردن یک شخص به عنوان وقف شده برای خدمت به خداوند استفاده می‏شده است؛ از قبیل کاهنان (خروج ۲۸: ۴۱) و پادشاهان (اول سموئیل ۱۰: ۱). این امکان نیز وجود دارد که مسح اشاره شده در کتاب یعقوب دلالت بر چنین وقفی داشته باشد یعنی شخص بیمار برای سلامتی به خداوند تخصیص داده می‏شود.
در کتاب مرقس ۶: ۱۳ ما با آیه دیگری در ارتباط با شاگردان مسیح روبرو می‏شویم. "و بسیار دیوها را بیرون‌ کردند و مریضان‌ کثیر را روغن‌ مالیده‌، شفا دادند".
تنها نقطه دیگری که در عهد جدید ما با شفای بیمار در ارتباط با مسح با روغن روبرو می‏شویم حکایت سامری نیکو در کتاب لوقا فصل ۱۰ می‏باشد. "پس‌ پیش‌ آمده‌، بر زخمهای‌ او روغن‌ و شراب‌ ریخته‌، آنها را بست‌ و او را بر مرکب‌ خود سوار کرده‌، به‌ کاروانسرایی‌ رسانید و خدمت‌ او کرد" (لوقا ۱۰: ۳۴).
در اینجا ما با روغن و شراب به عنوان یک نوع داروی پزشکی برای مداوای بیمار روبرو می‏شویم.
وقتی شخصی بیمار است ما با استفاده از دارو و ایمان به خداوند برای شفای بیمار در واقع توکل خود را بر خداوند قرار می‏دهیم. در واقع روغن مسح دارای دو جنبه روحانی و غیر روحانی می‏باشد.
در کتاب مقدس ما با دو نوع روغن مسح روبرو می‏شویم یکی از آنها برای مسح نمودن و دیگری برای مداوای بیمارن بوده است. روغ مسح فقط توسط کاهنان و برای مسح مسئولین و ادوات خیمه مقدس بکار می‏رفته و هیچ کس دیگر حق ساخت و استفاده از آنرا نداشته است (خروج ۳۰: ۳۱-۳۲).
اما استفاده از روغن به عنوان مرهم برای مداوای بیماران در میان یهودیان رواج داشت و ما شاهد ادامه آن در عهد جدید توسط شاگردان مسیح نیز هستیم.
امروز نیز برخی از کلیساها مبادرت به مسح روغن برای شفای بیماران به عنوان جدا ساختن و وقف بیمار به خداوند می‏کنند و برخی دیگر از کلیساها نیز صرفا مبادرت به دست گذاری و دعا برای شفای بیماران می‏کنند. اما در هر دو صورت در انتها این خداوند است که شفا را جاری می‏سازد. "لیکن‌ بدون‌ ایمان‌ تحصیل‌ رضامندی‌ او محال‌ است‌" (عبرانیان ۱۱: ۶). 


 

لوقا فصل ۲۲

  
ترجمه تفسیری
۱ عید پسح نزدیک می شد، عیدی که در آن فقط نان فطیر می خوردند. ۲ در طی روزهای عید، کاهنان اعظم و سایر علمای دین در پی فرصت بودند تا عیسی را بی سر و صدا بگیرند و بقتل برسانند، اما از شورش مردم وحشت داشتند. ۳ در همین زمان ، شیطان وارد وجود یهودا اسخریوطی یکی از دوازده شاگرد عیسی شد. ۴ پس او نزد کاهنان اعظم و فرماندهان محافظین خانه خدا رفت تا با ایشان گفتگو کند که چگونه عیسی را بدستشان تسلیم نماید. ۵ ایشان نیز از این امر بسیار شاد شدند و قول دادند که پاداش خوبی به او دهند. ۶ بنابراین یهودا بدنبال فرصتی می گشت تا به دور از چشم مردم ، عیسی را به آنان تسلیم کند. ۷ روز عید پسح فرا رسید. در این روز، می بایست بره قربانی را ذبح کرده ، با نان فطیر بخورند. ۸ پس عیسی ، دو نفر از شاگردان یعنی پطرس و یوحنا را به شهر فرستاد تا جایی پیدا کنند و شام عید را در آنجا حاضر نمایند.
N.I.V
1 Now the Feast of Unleavened Bread, called the Passover, was approaching, 2 and the chief priests and the teachers of the law were looking for some way to get rid of Jesus, for they were afraid of the people. 3 Then Satan entered Judas, called Iscariot, one of the Twelve. 4 And Judas went to the chief priests and the officers of the temple guard and discussed with them how he might betray Jesus. 5 They were delighted and agreed to give him money. 6 He consented, and watched for an opportunity to hand Jesus over to them when no crowd was present. 7 Then came the day of Unleavened Bread on which the Passover lamb had to be sacrificed. 8 Jesus sent Peter and John, saying, "Go and make preparations for us to eat the Passover."

آیه امروز . . .

 
متی باب ۱۹ آیه ۲۶ ۲۶ عیسی‌ متوجه‌ ایشان‌ شده‌، گفت‌: «نزد انسان‌ این‌ محال‌ است‌ لیکن‌ نزد خدا همه‌ چیز ممکن‌ است‌.»

۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

مزامیر فصل ۱۲

مزامیر   فصل ۱۲
ترجمه تفسیری
۱ ای‌ خداوند، به‌ داد ما برس‌، زیرا دیگر اثری‌ از خداشناسان‌ نیست‌ و انسان‌ درستكاری‌ در دنیا باقی‌ نمانده‌ است‌. ۲ همه‌ دروغ‌ می‌گویند و با چاپلوسی‌ یكدیگر را فریب‌ می‌دهند. ۳ ای‌ خداوند، زبان‌ چاپلوسان‌ و متكبران‌ را ببر كه‌ می‌گویند: «ما هر چه‌ را كه‌ بخواهیم‌ با زبانمان‌ بدست‌ می‌آوریم‌. ۴ هرچه‌ را كه‌ بخواهیم‌ می‌گوییم‌ و كسی‌ نمی‌تواند مانع‌ ما شود.» ۵ خداوند می‌گوید: «من‌ بر می‌خیزم‌ و به‌ داد فقیران‌ و درماندگان‌ می‌رسم‌ و آنها را از دست‌ ظالمان‌ نجات‌ می‌بخشم‌.»
N.I.V
Help, LORD, for the godly are no more; the faithful have vanished from among men. 2Everyone lies to his neighbor; their flattering lips speak with deception. May the LORD cut off all flattering lips and every boastful tongue that says, "We will triumph with our tongues; we own our lips —who is our master?" "Because of the oppression of the weak and the groaning of the needy, I will now arise," says the LORD. "I will protect them from those who malign them."

ایه امروز.....


یوحنا باب ۱۷ آیه ۱۶ تا ۱۸



۱۶ ایشان‌ از جهان‌ نیستند چنانکه‌ من‌ از جهان‌ نمی‌باشم‌. ۱۷ ایشان‌ را به‌ راستی‌ خود تقدیس‌ نما. کلام‌ تو راستی‌ است‌. ۱۸ همچنان‌ که‌ مرا در جهان‌ فرستادی‌، من‌ نیز ایشان‌ را در جهان‌ فرستادم‌.

۱۳۹۴ مرداد ۲۸, چهارشنبه

بازگشت مسیح در کتاب مقدس

تمامی مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح برای داوری بر زندگان و مردگان باز خواهد گشت .عیسی نه تنها مرگ وقیام خود را پیشگویی کرد بلکه بازگشت خود را پیشگویی نمود . عیسی پس از قیام از مردگان به مدت چهل روز بر زمین ماند وبه شاگردان قوت قلب می بخشید هنگامی که شاگردان نظاره گر صعود وی به اسمان بودند به ایشان گفته شد که به همین طوری که وی به اسمان بالا برده شد باز خواهد گشت . از همان ابتدا رسولان به ایمانداران تعلیم می دادند که در انتظار بازگشت مسیح باشند .
 

مارتین لوتر دربارهٔ اهمیت کلیسا


هر کس بخواهد مسیح را بیابد، اول باید کلیسا را پیدا کند. چطور کسی بداند مسیح کجاست و ایمان چیست، مگر اینکه بداند ایمانداران کجا هستند؟
مارتین لوتر

                                                                                                                                                           
“Anyone who is to find Christ must first find the church. How could anyone know where Christ is and what 
faith is in him unless he knew where his believers are?” – Martin Luther


لوقا فصل ۲۰


۴۱ اما اینبار عیسی خود سوالی از ایشان کرد. او فرمود: “چرا می گویند که مسیح موعود باید از نسل داود پادشاه باشد؟ ۴۲ در حالیکه خود داود، در کتاب زبور نوشته است که خدا به خداوند من ، مسیح ، گفت : ۴۳ بدست راست من بنشین تا دشمنانت را زیرپایهایت بیفکنم . ۴۴ چگونه ممکن است که مسیح ، هم پسر داود باشد و هم خداوند او؟”
N.I.V
41 Then Jesus said to them, "How is it that they say the Christis the Son of David? 42 David himself declares in the Book of Psalms: " The Lord said to my Lord: "Sit at my right hand 43 until I make your enemies a footstool for your feet." 44 David calls him Lord. How then can he be his son?"

آیه امروز . . .

 
مزامیر باب ۲۷ آیه ۱ ۱ خداوند نور من‌ و نجات‌ من‌ است‌؛ از كِه بترسم‌؟ خداوند ملجای‌ جان‌ من‌ است‌؛ از كِه‌ هراسان‌ شوم‌؟

۱۳۹۴ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

غزل غزلها فصل ۱

 
ترجمه تفسیری
۲ زیرا محبت‌ تو دلپذیرتر از شراب‌ است‌. ۳ تو خوشبو هستی‌ و نامت‌ رایحه‌ عطرهای‌ دل‌انگیز را به‌ خاطر می‌آورد، و دختران‌ شیفته‌ تو می‌شوند. ۴ ای‌ سَروَرَم‌، مرا با خود بِبَر تا از اینجا دور شویم‌. مرا به‌ خانه‌ خود ببر تا با هم‌ شاد و خوش‌ باشیم‌. تو دوست‌ داشتنی‌ هستی‌ و محبت‌ تو بهتر از شراب‌ است‌. ۵ ای‌ دختران‌ اورشلیم‌، من‌ سیاه‌ اما زیبا هستم‌، همچون‌ چادرهای‌ «قیدار» و خیمه‌های‌ سلیمان‌.
N.I.V
2 Beloved: Let him kiss me with the kisses of his mouth— for your love is more delightful than wine. 3 Pleasing is the fragrance of your perfumes; your name is like perfume poured out. No wonder the maidens love you! 4 Take me away with you—let us hurry! Let the king bring me into his chambers. Friends: We rejoice and delight in you ; we will praise your love more than wine. Beloved: How right they are to adore you! 5 Dark am I, yet lovely, O daughters of Jerusalem, dark like the tents of Kedar, like the tent curtains of Solomon.

آیه امروز . . .

 
یوحنا باب ۱۰ آیه ۲۷ تا ۲۸ ۲۷ گوسفندان‌ من‌ آواز مرا می‌شنوند و من‌ آنها را می‌شناسم‌ و مرا متابعت‌ می‌کنند. ۲۸ و من‌ به‌ آنها حیات‌ جاودانی‌ می‌دهم‌ و تا به‌ ابد هلاک‌ نخواهند شد و هیچ‌کس‌ آنها را از دست‌ من‌ نخواهد گرفت‌.

۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

سموئیل دوم فصل ۲۲

  
ترجمه تفسیری
۱ وقتی که خداوند داود را از دست شائول و دیگر دشمنانش رهانید, او این سرود را برای خداوند سرائید: ۲ خداوند قلعة من است. او صخرة من است و مرا نجات می بخشد. ۳ خدایم صخرة محکمی است که به آن پناه می برم. او همچون سپر از من محافظت می کند, به من پناه می دهد و با قدرتش مرا می رهاند. نجات دهندة من, مرا از ظلم می رهاند. ۴ او را به کمک خواهم طلبید و از چنگ دشمنان رهایی خواهم یافت. ای خداوند تو شایستة پرستش هستی! ۵ مرگ, مرا در چنگال خود گرفتار کرده بود. و موجهای ویرانگرش مرا در بر گرفته بود. ۶ مرگ برای من دام نهاده بود تا مرا به کام خود بکشد. ۷ اما من در این پریشانی بسوی خداوند فریاد برآوردم و از خدایم کمک خواستم. فریاد من به گوش او رسید و او از خانة مقدسش نالة مرا شنید.
N.I.V
1 David sang to the LORD the words of this song when the LORD delivered him from the hand of all his enemies and from the hand of Saul. 2 He said: "The LORD is my rock, my fortress and my deliverer; 3 my God is my rock, in whom I take refuge, my shield and the horn of my salvation. He is my stronghold, my refuge and my savior— from violent men you save me. 4 I call to the LORD, who is worthy of praise, and I am saved from my enemies. 5 "The waves of death swirled about me; the torrents of destruction overwhelmed me. 6 The cords of the grave coiled around me; the snares of death confronted me. 7 In my distress I called to the LORD; I called out to my God. From his temple he heard my voice; my cry came to his ears.

متی فصل ۵

  
ترجمه تفسیری
۲۱ گفته شده است كه هر كس مرتكب قتل شود، محكوم به مرگ می باشد. ۲۲ اما من می گویم كه حتی اگر نسبت به برادر خود خشمگین شوی و براو فریاد بزنی ، باید تو را محاكمه كرد؛ و اگر برادر خود را «ابله » خطاب كنی ، باید تو را به دادگاه برد؛ و اگر به دوستت ناسزا گویی ، سزایت آتش جهنم می باشد. ۲۳ پس اگر نذری داری و می خواهی گوسفندی در خانه خدا قربانی كنی ، و همان لحظه بیادت آید كه دوستت از تو رنجیده است ، ۲۴ گوسفند را همانجا نزد قربانگاه رها كن و اول برو و از دوستت عذرخواهی نما و با او آشتی كن ؛ آنگاه بیا و نذرت را به خدا تقدیم كن . ۲۵ هرگاه كسی از تو شكایت كند و تو را به دادگاه ببرد، كوشش كن پیش از آنكه به دادگاه برسید و قاضی تو را به زندان بیندازد، با شاكی صلح كنی ؛ ۲۶ و گر نه ، در زندان خواهی ماند و تا دینار آخر را نپرداخته باشی ، بیرون نخواهی آمد.
N.I.V
21 "You have heard that it was said to the people long ago, Do not murder, and anyone who murders will be subject to judgment. 22 But I tell you that anyone who is angry with his brotherwill be subject to judgment. Again, anyone who says to his brother, Raca, is answerable to the Sanhedrin. But anyone who says, You fool! will be in danger of the fire of hell. 23 "Therefore, if you are offering your gift at the altar and there remember that your brother has something against you, 24 leave your gift there in front of the altar. First go and be reconciled to your brother; then come and offer your gift. 25 "Settle matters quickly with your adversary who is taking you to court. Do it while you are still with him on the way, or he may hand you over to the judge, and the judge may hand you over to the officer, and you may be thrown into prison. 26 I tell you the truth, you will not get out until you have paid the last penny.

آیه امروز . . .

 
قرنتیان دوم باب ۱۰ آیه ۱۷ تا ۱۸ ۱۷ اما هرکه‌ فخر نماید، به‌ خداوند فخر بنماید. ۱۸ زیرا نه‌ آنکه‌ خود را مدح‌ کند مقبول‌ افتد بلکه‌ آن‌ را که‌ خداوند مدح‌ نماید.

۱۳۹۴ مرداد ۲۵, یکشنبه

عبرانیان فصل ۱۰

 
ترجمه تفسیری
۱ شریعت و تشریفات مذهبی یهود فقط نمونه ای نارساست از برکاتی که بنا بود مسیح برای ما به ارمغان بیاورد. مطابق این شریعت ، هر ساله حیوانی قربانی می شود، اما این قربانی به هیچ وجه قادر نیست آنانی را که پایبند احکام شریعت هستند، رستگار سازد. ۲ زیرا اگر قدرت چنین کاری را داشت ، یک قربانی کافی می بود تا نذرکننده ، یک بار و برای همیشه ، پاک شود و دیگر احساس تقصیر و گناه نکند. ۳ در حالیکه می بینیم این قربانی ها همه ساله ، بجای آنکه وجدان مردم را آسوده کند، خاطره تلخ نافرمانی ها و گناهانشان را به یادشان می آورد. ۴ زیرا محال است که خون گاوها و بزها واقعا لکه های گناه را پاک سازد. ۵ به همین جهت بود که وقتی مسیح به این جهان می آمد، گفت : “ای خدا، خون گاو و بز نمی تواند تو را خشنود سازد تا گناه انسان را ببخشایی . پس این بدن را برای من مهیا ساختی تا همچون قربانی بر قربانگاه تو فدا کنم . ۶ از قربانی کردن حیوانات راضی نبودی ، یعنی آن حیواناتی که برای کفاره گناه ، در حضورت ذبح می کردند و می سوزاندند. ۷ پس گفتم : اینک آمده ام تا اراده تو را بجا آورم ؛ آمده ام تا مطابق پیشگویی کتاب آسمانی ، جان خود را فدا سازم .” ۸ بعد از آنکه مسیح فرمود که خدا از قربانی های گوناگون و هدایایی که طبق شریعت و روش قدیم تقدیم می شود، راضی نیست ، ۹ چنین گفت : “اینک آمده ام تا جان خود را فدا سازم .” به این ترتیب ، روش سابق را لغو می کند تا روش جدیدی بنیاد نهد.
N.I.V
1 The law is only a shadow of the good things that are coming—not the realities themselves. For this reason it can never, by the same sacrifices repeated endlessly year after year, make perfect those who draw near to worship. 2 If it could, would they not have stopped being offered? For the worshipers would have been cleansed once for all, and would no longer have felt guilty for their sins. 3 But those sacrifices are an annual reminder of sins, 4 because it is impossible for the blood of bulls and goats to take away sins. 5 Therefore, when Christ came into the world, he said: "Sacrifice and offering you did not desire, but a body you prepared for me; 6 with burnt offerings and sin offerings you were not pleased. 7 Then I said, Here I am—it is written about me in the scroll—I have come to do your will, O God. " 8 First he said, "Sacrifices and offerings, burnt offerings and sin offerings you did not desire, nor were you pleased with them" (although the law required them to be made). 9 Then he said, "Here I am, I have come to do your will." He sets aside the first to establish the second.

یوحنا فصل ۵

 
ترجمه تفسیری
۱۶ پس ، ایشان به آزار و اذیت عیسی پرداختند و او را متهم به قانون شکنی کردند چون روز شنبه این معجزه را انجام داده بود. ۱۷ ولی عیسی جواب داد: “پدر من خدا همیشه کارهای نیک انجام می دهد، و من نیز از او پیروی می کنم .” ۱۸ این حرف عیسی ، سران قوم را در ریختن خون او مصمم تر ساخت ، چون نه تنها قانون مذهبی را می شکست ، بلکه خدا را نیز پدر خود می خواند و به این ترتیب خود را با خدا برابر می ساخت . ۱۹ عیسی ادامه داد: “باور کنید که من به میل خود کاری انجام نمی دهم ، بلکه فقط کارهایی را که از پدر خود می بینم ، بعمل می آورم . ۲۰ زیرا پدرم خدا مرا دوست دارد و هر چه می کند، به من می گوید. من معجزه های بزرگتر از شفای این مرد انجام خواهم داد تا شما تعجب کنید. ۲۱ حتی مرده ها را نیز زنده خواهم ساخت همانگونه که خدا این کار را می کند. ۲۲ پدرم خدا داوری گناهان تمام مردم را به من واگذار کرده ، ۲۳ تا همه به من احترام بگذارند همانطور که به خدا احترام می گذارند. اگر به من که فرزند خدا هستم احترام نگذارید، درواقع به خدا که پدر من است احترام نگذاشته اید، زیرا اوست که مرا نزد شما فرستاده است .
N.I.V
16 So, because Jesus was doing these things on the Sabbath, the Jews persecuted him. 17 Jesus said to them, "My Father is always at his work to this very day, and I, too, am working." 18 For this reason the Jews tried all the harder to kill him; not only was he breaking the Sabbath, but he was even calling God his own Father, making himself equal with God. 19 Jesus gave them this answer: "I tell you the truth, the Son can do nothing by himself; he can do only what he sees his Father doing, because whatever the Father does the Son also does. 20 For the Father loves the Son and shows him all he does. Yes, to your amazement he will show him even greater things than these. 21 For just as the Father raises the dead and gives them life, even so the Son gives life to whom he is pleased to give it. 22 Moreover, the Father judges no one, but has entrusted all judgment to the Son, 23 that all may honor the Son just as they honor the Father. He who does not honor the Son does not honor the Father, who sent him.

تثنیه فصل ۱۰

  
ترجمه تفسیری
۱ در آن‌ هنگام‌ خداونـد به‌ مـن‌ فرمود: «دو لوح‌ سنگی‌ دیگر مانند لوح‌های‌ قبلی‌ بتراش‌ و یك‌ صندوق‌ چوبی‌ برای‌ نگهداری‌ آنها بساز و لوح‌ها را همراه‌ خود نزد من‌ به‌ كوه‌ بیاور. ۲ من‌ روی‌ آن‌ لوحها همان‌ فرامینی‌ را كه‌ روی‌ لوح‌های‌ اولی‌ بود و تو آنها را شكستی‌، دوباره‌ خواهم‌ نوشت‌. آنگاه‌ آنها را در صندوق‌ بگذار.» ۳ بنابراین‌ من‌ یك‌ صندوق‌ از چوب‌ اقاقیا ساخته‌، دو لوح‌ سنگی‌ مانند لوحهای‌ اول‌ تراشیدم‌ و لوح‌ها را برداشته‌، از كوه‌ بالا رفتم‌. ۴ خدا دوباره‌ ده‌ فرمان‌ را روی‌ آنها نوشت‌ و آنها را به‌ من‌ داد. (آنها همان‌ فرامینی‌ بودند كه‌ وقتی‌ همگی‌ شما در پایین‌ كوه‌ جمع‌ شده‌ بودید، از درون‌ آتش‌ روی‌ كوه‌ به‌ شما داده‌ بود ). ۵ آنـگاه‌ از كوه‌ پایین‌ آمـدم‌ و طبـق‌ فرمـان‌ خـداوند لـوح‌ها را در صنـدوقی‌ كه‌ سـاختـه‌ بـودم‌ گذاشتم‌. آن‌ لـوح‌ها تا امـروز هـم‌ در آنجـا قرار دارند.
N.I.V
1 At that time the LORD said to me, "Chisel out two stone tablets like the first ones and come up to me on the mountain. Also make a wooden chest. 2 I will write on the tablets the words that were on the first tablets, which you broke. Then you are to put them in the chest." 3 So I made the ark out of acacia wood and chiseled out two stone tablets like the first ones, and I went up on the mountain with the two tablets in my hands. 4 The LORD wrote on these tablets what he had written before, the Ten Commandments he had proclaimed to you on the mountain, out of the fire, on the day of the assembly. And the LORD gave them to me. 5 Then I came back down the mountain and put the tablets in the ark I had made, as the LORD commanded me, and they are there now.

آیه امروز . . .

 
یوحنا باب ۱۰ آیه ۱۱ ۱۱ “من‌ شبان‌ نیکو هستم‌. شبان‌ نیکو جان‌ خود را در راه‌ گوسفندان‌ می‌نهد

۱۳۹۴ مرداد ۲۴, شنبه

مزامیر فصل ۷

 
ترجمه تفسیری
۱ ای‌ خداوند، خدای‌ من‌، به‌ تو پناه‌ می‌آورم‌؛ مرا از دست‌ تعقیب‌ كنندگانم‌ نجات‌ ده‌، ۲ وگرنه‌ آنها همچون‌ شیر مرا می‌درند و تكه‌تكه‌ می‌كنند بدون‌ آنكه‌ كسی‌ بتواند به‌ نجاتم‌ بشتابد. ۳ ای‌ خداوند، خدای‌ من‌، اگر به‌ كسی‌ ظلم‌ كرده‌ام‌، ۴ اگر خوبی‌ را با بدی‌ تلافی‌ نموده‌ام‌ و یا به‌ ناحق‌دشمن‌ خود را غارت‌ كرده‌ام‌، ۵ آنگاه‌ بگذار دشمن‌ مرا تعقیب‌ نموده‌، به‌ دام‌ اندازد و زندگی‌ام‌ را تباه‌ سازد.
N.I.V
1 O LORD my God, I take refuge in you; save and deliver me from all who pursue me, 2 or they will tear me like a lion and rip me to pieces with no one to rescue me. 3 O LORD my God, if I have done this and there is guilt on my hands- 4 if I have done evil to him who is at peace with me or without cause have robbed my foe- 5 then let my enemy pursue and overtake me; let him trample my life to the ground and make me sleep in the dust. Selah

آیه امروز . . .

 
لاویان باب ۲۶ آیه ۱۲ ۱۲ و در میان‌ شما خواهم‌ خرامید و خدای‌ شما خواهم‌ بود و شما قوم‌ من‌ خواهید بود.

۱۳۹۴ مرداد ۲۳, جمعه

مرقس فصل ۱۳

  
ترجمه تفسیری
۵ عیسی جواب داد: “مواظب باشید کسی شما را گمراه نکند. ۶ زیرا بسیاری آمده ، ادعا خواهند کرد که مسیح هستند و خیلی ها را گمراه خواهند ساخت . ۷ در نقاط دور و نزدیک جنگهای بسیاری بروز خواهد کرد. وقتی این خبرها را بشنوید، نگران نشوید. این جنگها باید اتفاق بیفتد. ولی این علامت فرا رسیدن آخر زمان نیست . ۸ ”قومها و ممالک به هم اعلان جنگ خواهند داد، و در جاهای مختلف زمین لرزه خواهد شد و قحطی و گرسنگی و اغتشاش پدید خواهد آمد. اینها فقط اعلام خطری است برای نزدیک شدن مصیبت های بعدی . ۹ وقتی این رویدادها را دیدید مواظب خودتان باشید، زیرا زندگی شما در خطر خواهد افتاد. شما را به دادگاه ها خواهند کشید و در کنیسه ها شکنجه خواهند داد. بخاطر پیروی از من ، شما را نزد پادشاهان و فرمانروایان خواهند برد. ولی همین امر، فرصت مناسبی خواهد بود تا پیام انجیل را به ایشان برسانید. ۱۰ پیام انجیل باید اول به تمام قومها برسد و بعد زمان به آخر خواهد رسید.
N.I.V
5 Jesus said to them: "Watch out that no one deceives you. 6 Many will come in my name, claiming, I am he, and will deceive many. 7 When you hear of wars and rumors of wars, do not be alarmed. Such things must happen, but the end is still to come. 8 Nation will rise against nation, and kingdom against kingdom. There will be earthquakes in various places, and famines. These are the beginning of birth pains. 9 "You must be on your guard. You will be handed over to the local councils and flogged in the synagogues. On account of me you will stand before governors and kings as witnesses to them. 10 And the gospel must first be preached to all nations.

اعمال فصل ۷

 
ترجمه تفسیری
۱ آنگاه کاهن اعظم از استیفان پرسید: “آیا این تهمت ها صحت دارد؟” ۲ استیفان به تفصیل جواب داده ، گفت : “ای برادران و پدران گوش دهید. خدای پرشکوه و جلال ، در بین النهرین به جد ما ابراهیم ظاهر شد، پیش از آنکه او به حران کوچ کند. ۳ خدا به او فرمود: از وطن خود بیرون بیا و با اقوام و بستگانت وداع کن و عازم سرزمینی شو که به تو نشان خواهم داد. ۴ ”پس ابراهیم از سرزمین کلدانیان بیرون آمد و به حران رفت و تا مرگ پدرش در آنجا ماند. سپس خدا او را به اینجا آورد که امروز سرزمین اسرائیل است . ۵ ولی در آن روز حتی یک وجب از این زمین را به او نداد. اما به او قول داد که سرانجام تمام این سرزمین از آن او و نسل او خواهد شد، و این درحالی بود که ابراهیم هنوز صاحب فرزندی نشده بود.
N.I.V
1 Then the high priest asked him, "Are these charges true?" 2 To this he replied: "Brothers and fathers, listen to me! The God of glory appeared to our father Abraham while he was still in Mesopotamia, before he lived in Haran. 3 Leave your country and your people, God said, and go to the land I will show you. 4 "So he left the land of the Chaldeans and settled in Haran. After the death of his father, God sent him to this land where you are now living. 5 He gave him no inheritance here, not even a foot of ground. But God promised him that he and his descendants after him would possess the land, even though at that time Abraham had no child

خداوندا



 
خداوندا :
     آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
      و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم .
آمين . . .

آیه امروز . . .

 
یوحنا باب ۱۷ آیه ۳ ۳ و حیات‌ جاودانی‌ این‌ است‌ که‌ تو را خدای‌ واحد حقیقی‌ و عیسی‌ مسیح‌ را که‌ فرستادی‌ بشناسند.

۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

تیموتائوس اول فصل ۱


ترجمه تفسیری
۱۲ بنابراین ، خداوندمان عیسی مسیح را شکر می گویم که قدرت انجام این خدمت را به من داد، و مرا لایق شمرد و به این خدمت گمارد. ۱۳ گرچه قبلا به مسیح کفر می گفتم و مسیحیان را تعقیب می کردم و آزار و شکنجه می دادم ، اما خدا بر من رحم فرمود، زیرا نمی دانستم چه می کنم و هنوز مسیح را نشناخته بودم . ۱۴ وه که خداوند ما چه مهربان و پر محبت است ! او نشان داد که چگونه به او ایمان بیاورم و از محبت مسیح عیسی لبریز شوم . ۱۵ این حقیقت چقدر عالی است و چقدر آرزو دارم همه آن را بپذیرند که عیسی مسیح به جهان آمد تا گناهکاران را نجات بخشد. من خود، بزرگترین گناهکاران هستم ، ۱۶ اما خدا بر من رحم کرد، تا به این ترتیب عیسی مسیح بتواند مرا بعنوان نمونه ای برای دیگران بکار ببرد و نشان دهد که حتی نسبت به بدترین گناهکاران صبور است ، تا دیگران نیز دریابند که می توانند زندگی جاوید داشته باشند. ۱۷ پس تا زنده ام می گویم جلال و حرمت شایسته خدایی است که پادشاه تمام دورانهاست . او نادیدنی و غیرفانی است . تنها او خداست ، و اوست دانای کل . آمین !
N.I.V
12 I thank Christ Jesus our Lord, who has given me strength, that he considered me faithful, appointing me to his service. 13 Even though I was once a blasphemer and a persecutor and a violent man, I was shown mercy because I acted in ignorance and unbelief. 14 The grace of our Lord was poured out on me abundantly, along with the faith and love that are in Christ Jesus. 15 Here is a trustworthy saying that deserves full acceptance: Christ Jesus came into the world to save sinners—of whom I am the worst. 16 But for that very reason I was shown mercy so that in me, the worst of sinners, Christ Jesus might display his unlimited patience as an example for those who would believe on him and receive eternal life. 17 Now to the King eternal, immortal, invisible, the only God, be honor and glory for ever and ever. Amen.