خدا انسان را مرد و زن آفرید. زن و مرد هر دو بصورت خدا آفریده شدند (پیدایش ۱: ۲۶). خود خدا به سه دلیل ازدواج را مقرر داشت. دلیل نخست مشارکت و ارتباط بود. خدا دید که خوب نیست که آدم تنها باشد؛ بنابراین، معاون و همکاری برای او آفرید (پیدایش ۲: ۱۸). دلیل دوم این بود که با بدنیا آمدن کودکان، خانوادهها پدید آیند. خدا به آدم و حوا فرمود که بارور و کثیر شوید (پیدایش ۱: ۲۸). دلیل سوم نیز ارضای میل جنسی بود. از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود. و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند (پیدایش ۲۲: ۲۴-۲۵؛ امثال ۵: ۱۵-۲۱؛ غزل غزلها بابهای ۱-۸). هم آدم که نخستین مرد بود و هم حوا که نخستین زن بود، هر دو در حکمرانی و تسلط بر کل زمین با هم شریک بودند.
اما به واسطه گناه، آدم و حوا اجازه ندادند نقشه اصلی خدا تحقق یابد. گناه ایشان بلافاصله باعث شد تا آنان از یکدیگر خجالت بکشند و جدایی بینشان به وجود آید (پیدایش ۳: ۷)، همدیگر را متهم سازند (خروج ۳: ۱۲)، و نیز شوهر بر زن تسلط یابد (پیدایش ۳: ۱۶). علاوه بر این، طبیعت نیز از تسلط ایشان خارج شد و به دشمن ایشان تبدیل گشت (پیدایش ۳: ۱۷-۱۹). پس از اندک زمانی، شرارتهای دیگر نیز ظاهر شد که از آن جمله میتوان به قتل (پیدایش ۴: ۸)، چند همسری (پیدایش ۴: ۱۹)، و انتقام جویی (پیدایش ۴: ۲۳) اشاره کرد. طلاق نیز به امری شایع تبدیل شد. در شریعت موسی احکامی وجود دارد که به منظور کاستن از مضرات چند همسری (خروج ۲۱: ۱۰؛ تثنیه ۲۱: ۱۵-۱۷)، و طلاق (تثنیه ۲۴: ۱-۴) مقرر شده اند، اما خدا هرگز نمیخواست که چند همسری یا طلاق وجود داشته باشد. از ابتدا، هدف وی برای انسانها این بود که یک مرد در تمام زندگیاش با یک زن زندگی کند و رابطۀ زناشویی داشته باشد.
ازدواج مسیحی
ازدواج برای مسیحیان معنی خاصی دارد زیرا به اتحاد روحانی بین مسیح و کلیسا مربوط میشود (افسسیان ۵: ۳۲). هنگامی که عیسی بر این زمین زندگی میکرد، با نخستین معجزه خود، ازدواج را برکت داد (یوحنا ۲: ۱-۱۱). او همچنین آغاز ملکوت آسمان را اعلام داشت. به همین جهت، انتظار میرود که رابطه جدیدی میان زن و شوهر برقرار گردد. پولس رسول میگوید هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی، و نه غلام و نه آزاد، و نه مرد و نه زن، زیرا که همۀ شما در مسیح عیسی یک میباشید (غلاطیان ۳: ۲۸). آیا این کلام بدین معنی است که زن و مرد در زندگی زناشویی خود با یکدیگر مساوی اند؟
همه مسیحیان توافق نظر دارند که زن و مرد از نظر رابطه جنسی با همدیگر برابرند. پولس رسول به روشنی اظهار میدارد که زن و شوهر باید وظیفه زناشویی خود را نسبت به یکدیگر به جا آرند (اول قرنتیان ۷: ۳). وی مینویسد که زن بر بدن خود مختار نیست، بلکه شوهرش (اول قرنتیان ۷: ۴). این نظر برای مردمان هم عصر پولس به هیچ وجه تازگی نداشت. از زمان آدم و حوا تا زمان پولس، دنیا زن را مایملک شوهرش قلمداد میکرد. اما کلام پولس رسول در اینجا به پایان نمیرسد. در همان آیه پولس سخنش را ادامه میدهد و میفرماید که همچنین مرد نیز اختیار بدن خود را ندارد بلکه زنش. این کلام برای خوانندگان رسالات پولس در قرن اول، اندیشهای کاملا نوین بود. علاوه بر این، پولس تعلیم میدهد که زن و شوهر هرگز نباید از ارضای نیازهای جنسی یکدیگر سر باز زنند، مگر مدتی به رضای طرفین تا بتوانند وقت خود را به دعا اختصاص دهند (اول قرنتیان ۷: ۵). برخی مذاهب چنین تعلیم میدهند که زن همانند «مزرعهای است» که مرد بذر خود را در آن میکارد. اما در ازدواج مسیحی، زن جزئی از مایملک مرد نیست، بلکه شریک او است در رابطه زناشویی، و در این رابطه، از حقوق کامل برخوردار است. در واقع، ازدواج مسیحی یک مشارکت است.
آیا زن و شوهر در دیگر جنبههای رابطه خود نیز با یکدیگر برابرند؟ مسیحیان پاسخهای متفاوتی به این سوال میدهند. در مورد نقش زن و مرد در رابطه زناشویی، دو دیدگاه اساسی وجود دارد. دیدگاه نخست که اکثر مسیحیان به آن معتقدند، این است که زن باید تحت تسلط شوهر خود باشد و از او اطاعت کند. این مسیحیان به این کلام پولس رسول استناد میکنند که سر هر مرد مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا (اول قرنتیان ۱۱: ۳). پولس سپس ادامه میدهد که زن از مرد است. و به جهت مرد آفریده شده (اول قرنتیان ۱۱: ۸-۹)، اگر چه در خداوند هر دو به یکدیگر نیاز دارند. این مسیحیان معتقدند که واژه «سر» بدین معنی است که زن باید تحت تسلط مرد باشد و مرد باید او را «رهبری» کند. همچنین مرد باید از زن محافظت و دفاع کند (افسسیان ۵: ۲۵)، او را نوازش و تربیت نماید (افسسیان ۵: ۲۹)، و نسبت به او احساس مسئولیت کند. این مسیحیان خاطر نشان میسازند که مسئولیت فرزندان به عهده پدران است (افسسیان ۶: ۴؛ اول تیموتائوس ۳: ۴-۵). آنان همچنین به این کلام پولس اشاره میکنند که از زنان میخواهد تا مطیع شوهرانشان باشند. چنانکه خداوند را، و این اطاعت باید در هر امری باشد. زیرا که شوهر سر زن است چنانکه مسیح نیز سر کلیسا (افسسیان ۵: ۲۲-۲۴). در عین حال، به شوهران حکم میشود که همسران خود را محبت کنند. چنانکه مسیح هم کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن داد (افسسیان ۵: ۲۵)، شوهران باید زنان خود را مثل بدن خود محبت کنند (افسسیان ۵: ۲۸). پطرس رسول نیز به زنان حکم میکند که مطیع شوهران خود باشند و مثال ساره را میآورد که ابراهیم را مطیع میبود (اول پطرس ۳: ۱-۶).
اما منظور از سخنان فوق این نیست که اطاعت در ازدواج باید یک طرفه باشد. آن بخش از افسسیان که این تعالیم در آن مطرح شده، با این حکم آغاز میشود که همدیگر را در خدا ترسی اطاعت کنید (افسسیان ۵: ۲۱)؛ این حکم مربوط به همه ایمانداران است. گرچه مسیح با خدا برابر است، اما او خود را مطیع پدر ساخت (فیلیپیان ۲: ۶-۸). بنابراین، این دسته از مسیحیان اعتقاد دارند که «سر بودن» شوهران به معنی سر بودن در بین دو فردی است که با هم برابرند. گرچه زنان و مردان در طبیعت خود به عنوان انسان با یکدیگر برابرند، اما هر یک باید نقش خاص خود را ایفا کنند. بنابراین، باید به طرقی متفاوت مطیع یکدیگر شوند! درست همانگونه که همه ما مطیع مسیح میشویم، زن نیز مطیع شوهر خود میشود چون نقش او را به عنوان رهبر و اداره کننده امور خانواده میپذیرد؛ و درست همانگونه که مسیح جان خود را برای کلیسا فدا کرد، شوهر نیز با انکار خود و فدا کردن خویش برای همسرش، مطیع او میشود.
دیدگاه دوم در مورد نقشهای زن و شوهر در ازدواج مسیحی این است که آنان عملا نقشهای متفاوتی ندارند. مسیحیانی که به این دیدگاه معتقدند، میگویند گرچه به کودکان و بردگان حکم شده که مطیع باشند (افسسیان ۶: ۱-۵)، اما به زنان هرگز گفته نشده که به همان شکل از شوهرانشان اطاعت کنند. در واقع، از زنان خواسته شده که به همان معنی که مسیحیان باید همدیگر را اطاعت کنند، آنان نیز از شوهرانشان اطاعت کنند (افسسیان ۵: ۲۱). در این معنی، شوهران نیز باید مطیع زنان خود باشند. پطرس رسول بر خلاف سنن رایج زمان خود و بر خلاف رفتاری که با زنان میشد، به شوهران میگوید که زنان خویش را محترم دارید (اول پطرس ۳: ۷). برخی از علمای مسیحی معتقدند که آن کلمه یونانی که «سر» ترجمه شده است، به معنی فرمانروا و حکمران نیست. به زعم ایشان، این واژه در عهد جدید هرگز به معنی «فرمانروا» بکار نرفته است، بلکه معنی آن «منشا حیات» یا «خاستگاه» است (افسسیان ۱: ۲۲، ۴: ۱۵؛ کولسیان ۱: ۱۸، ۲: ۱۰، ۱۹). بنابراین، مطابق نظر این دسته از دانشمندان مسیحی، منظور پولس در اول قرنتیان ۱۱: ۳ این است که مسیح «منشا حیات و هستی» هر مرد است و نیز اینکه زن از مرد به وجود آمد و مسیح نیز از سوی خدا فرستاده شد. چنین برداشتی با اول قرنتیان ۱۱: ۸، ۱۱-۱۲ کاملا مطابقت دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر