شفای مرد افلیج
۱ پـس به كشتـی سوار شده، عبور كرد و به شهر خویش آمد. ۲ ناگاه مفلوجی را بر بستر خوابانیده، نزد وی آوردند. چون عیسی ایمان ایشان را دید، مفلوج را گفت: «ای فرزند، خاطر جمع دار كه گناهانت آمرزیده شد. » ۳ آنگاه بعضی از كاتبان با خود گفتند: «اینشخص كفر میگوید.» ۴ عیسی خیالات ایشان را درک نموده، گفت: «از بهر چه خیالات فاسد بهخاطر خود راه میدهید؟ ۵ زیرا كدام سهلتر است، گفتن اینكه گناهان تو آمرزیده شد یا گفتن آنكه برخاسته بخرام؟ل ۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر