قربانی زنده (۱۲: ۱-۲)
۱ دریازده باب اول رسالۀ حاضر، پولس رسول، تعالیم اصلی و مفاد اولیۀ آیین مسیحیت را شرح داده، مسائل بنیادی ایمان مسیحی را بازگو نمود. بدین ترتیب، پولس رسول زیر بنای ایمان ما را پی ریی کرده است. با توجه به یازده باب اول رساله، می توان مفاد ایمان مسیحی را به شکل زیر خلاصه نمود. ما با مسیح متحد گشته ایم. بخاطر مرگ عیسی مسیح برروی صلیب، طبیعت کهنۀ ما مرده و سلطۀ گناه بر زندگی ما پایان پذیرفته است. به خاطر رستاخیز وی از مردگان، دارای انسانیتی جدید شده ایم و در تازگی حیات زندگی و رفتار می کنیم. اینک هدیۀ روح القدس، یا روح خدا را دریافت کرده ایم و با کمک و نیروی او، از گناه دوری کرده، بر شرارت غلبه می یابیم و با هدایت و راهنمایی در طریق عدالت او زندگی و رفتار می کنیم.
اینک در این چهار باب آخر، پولس رسول دربارۀ زندگی شایسته و عدالت یک مسیحی گفتگو کرده، به تعلیم می پردازد. اگر حقیقتا با مسیح متحد گشته ایم، باید در زندگیمان اثر و ثمرۀ این اتحاد روحانی مشاهده گردد. اگر انسانیت باطنی ما دچار یک چنین تغییر اساسی گردیده است، باید زندگی و رفتار ظاهری ما نیز دستخوش تغییر و دگرگونی شود. لذا پولس رسول دربارۀ زندگی ظاهری، طرز رفتار، کار و کسب و پیشه و روابط عمومی یک مسیحی شروع به تعلیم دادن می نماید (به افسسیان ۲: ۱۰ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
اولین وظیفۀ ما بعنوان یک ایماندار مسیحی چیست؟ نخستین و مهمترین وظیفۀ ما اینست که بدنهای خود را قربانی زندۀ مقدس پسندیدۀ خدا بگذارنیم. در اینجا، منظور پولس از بدن، تمامی وجودمان اعم از روح وجسم و جان می باشد. لازم به تذکر است که بدنی که پولس به آن اشاره می کند، کشتن انسانیت کهنه غرق در گناه (رومیان ۶: ۶) نیست، بلکه آن انسانیت جدید ما که بوسیلۀ قدرت خدا برخیزانیده شده (رومیان ۶: ۱۳ و ۱۹) که باید هر روزه به خدا تقدیم شود. بدن تازه ای که بعنوان قربانی زنده به خدا تقدیم می کنیم، باید پاک و مقدس و از لحاظ روحانی سالم و زنده باشد (به اول پطرس ۲: ۵ مراجعه نمایید). بدنی که به خدا تقدیم می گردد باید بدون لکه و عیب باشد.
در مقابل رحمتهای خدا است که باید خود را بخدا تقدیم کنیم. بخاطر رحمتهای خدا بود که عیسی مسیح بدن خود را به دشمنانش سپرده و برای ما قربانی شد. و لذا با توجه به این رحمتهای خداست که ما بدنهای خود را به خدا تقدیم می کنیم. این همان عبادت معقولی است که خدا از ما انتظار دارد. این چنین قربانی ای، قربانی زنده مقدس پسندیدۀ خدا خواهد بود. در مقام مقایسه با هدیه ای که خدا بما داده است، تقدیم بدنهای خود کار مشکل و نامعقولی بنظر نمی رسد.
توجه کنید که از نظر خدا، بدن یک مسیحی مقدس قلمداد می شود. در ابتدا خدا ما را مقدس و بی عیب آفرید (افسسیان ۱: ۴). بدن یک مسیحی، معبد روح القدس و مکان زندگی روح خدا می باشد (به اول قرنتیان ۳: ۱۶؛ ۶: ۱۹ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). به خاطر سکونت روح القدس در درون ماست که از نظر خدا بدنهای ما مقدس و پسندیده می باشد.
۱ دریازده باب اول رسالۀ حاضر، پولس رسول، تعالیم اصلی و مفاد اولیۀ آیین مسیحیت را شرح داده، مسائل بنیادی ایمان مسیحی را بازگو نمود. بدین ترتیب، پولس رسول زیر بنای ایمان ما را پی ریی کرده است. با توجه به یازده باب اول رساله، می توان مفاد ایمان مسیحی را به شکل زیر خلاصه نمود. ما با مسیح متحد گشته ایم. بخاطر مرگ عیسی مسیح برروی صلیب، طبیعت کهنۀ ما مرده و سلطۀ گناه بر زندگی ما پایان پذیرفته است. به خاطر رستاخیز وی از مردگان، دارای انسانیتی جدید شده ایم و در تازگی حیات زندگی و رفتار می کنیم. اینک هدیۀ روح القدس، یا روح خدا را دریافت کرده ایم و با کمک و نیروی او، از گناه دوری کرده، بر شرارت غلبه می یابیم و با هدایت و راهنمایی در طریق عدالت او زندگی و رفتار می کنیم.
اینک در این چهار باب آخر، پولس رسول دربارۀ زندگی شایسته و عدالت یک مسیحی گفتگو کرده، به تعلیم می پردازد. اگر حقیقتا با مسیح متحد گشته ایم، باید در زندگیمان اثر و ثمرۀ این اتحاد روحانی مشاهده گردد. اگر انسانیت باطنی ما دچار یک چنین تغییر اساسی گردیده است، باید زندگی و رفتار ظاهری ما نیز دستخوش تغییر و دگرگونی شود. لذا پولس رسول دربارۀ زندگی ظاهری، طرز رفتار، کار و کسب و پیشه و روابط عمومی یک مسیحی شروع به تعلیم دادن می نماید (به افسسیان ۲: ۱۰ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
اولین وظیفۀ ما بعنوان یک ایماندار مسیحی چیست؟ نخستین و مهمترین وظیفۀ ما اینست که بدنهای خود را قربانی زندۀ مقدس پسندیدۀ خدا بگذارنیم. در اینجا، منظور پولس از بدن، تمامی وجودمان اعم از روح وجسم و جان می باشد. لازم به تذکر است که بدنی که پولس به آن اشاره می کند، کشتن انسانیت کهنه غرق در گناه (رومیان ۶: ۶) نیست، بلکه آن انسانیت جدید ما که بوسیلۀ قدرت خدا برخیزانیده شده (رومیان ۶: ۱۳ و ۱۹) که باید هر روزه به خدا تقدیم شود. بدن تازه ای که بعنوان قربانی زنده به خدا تقدیم می کنیم، باید پاک و مقدس و از لحاظ روحانی سالم و زنده باشد (به اول پطرس ۲: ۵ مراجعه نمایید). بدنی که به خدا تقدیم می گردد باید بدون لکه و عیب باشد.
در مقابل رحمتهای خدا است که باید خود را بخدا تقدیم کنیم. بخاطر رحمتهای خدا بود که عیسی مسیح بدن خود را به دشمنانش سپرده و برای ما قربانی شد. و لذا با توجه به این رحمتهای خداست که ما بدنهای خود را به خدا تقدیم می کنیم. این همان عبادت معقولی است که خدا از ما انتظار دارد. این چنین قربانی ای، قربانی زنده مقدس پسندیدۀ خدا خواهد بود. در مقام مقایسه با هدیه ای که خدا بما داده است، تقدیم بدنهای خود کار مشکل و نامعقولی بنظر نمی رسد.
توجه کنید که از نظر خدا، بدن یک مسیحی مقدس قلمداد می شود. در ابتدا خدا ما را مقدس و بی عیب آفرید (افسسیان ۱: ۴). بدن یک مسیحی، معبد روح القدس و مکان زندگی روح خدا می باشد (به اول قرنتیان ۳: ۱۶؛ ۶: ۱۹ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). به خاطر سکونت روح القدس در درون ماست که از نظر خدا بدنهای ما مقدس و پسندیده می باشد.
۲ و همشکل این مشوید. منظور از کلمۀ جهان در این آیه ملکوت ظلمت و شیطان است. شیطان در این جهان، از قدرت زیادی برخوردار است و می تواند بر انسان بی ایمان تسلط پیدا کرده، او را به تباهی بکشد. ما نباید با شیطان همکاری کنیم یا از او پیروی نماییم. بیایید مانند اتباع ملکوت ظلمت نباشیم، تا بدنهای ما مقدس و پسندیده باقی مانند (به اول یوحنا ۲: ۱۵-۱۶ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
چگونه می شود جهت خدا، مقدس و پسندیده زندگی کرد؟ برای این کار، فقط یک راه وجود دارد و آن اینست که به تازگی ذهن خود صورت خود را تبدیل دهیم. ذهن ما باید دچار دگرگونی شود؛ در این آیه، پولس رسول دو دستور روحانی می دهد، اولاهمشکل این جهان مشوید، ثانیا ذهن خود را تبدیل دهید (به افسسیان ۴: ۲۲-۲۴ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
زمانی که به مسیح ایمان می آوریم، مانند اطفال نوزاد هستیم، لذا باید رشد کرده، هر چه بیشتر به شباهت مسیح در آییم. حال، این رشد روحانی چگونه امکان پذیر خواهد بود؟ جواب پولس روشن است: از طریق تبدیل ذهن خود در اینجا منظور پولس رسول از کلمۀ ذهن، آن بخش از وجود ماست که از آنجا افکار درونی، احساسات قلبی، اهداف، امیال ما سرجشمه می گیرد. از ذهن ماست که کلیۀ افکار گناه آلود طبیعت کهنۀ جسمانی ما سرچشمه می گیرد؛ و از همین ذهن ماست که افکار و امیال عادل و پاک طبیعت جدید روحانی کنونی ما نشئت می گیرد. هر چه که در ذهن ما باشد، سرانجام در اعمال و رفتارمان ظاهر خواهد شد. پس زمانی که به مسیح ایمان می آوریم و مسیحی می شویم، اولین قسمتی که باید دچار تغییر اساسی و بنیادی گردد، ذهن ماست. به هیمن جهت است که پولس رسول حکم می کند: بتازگی ذهن خود، صورت خود را تبدیل دهید.
در واقع این خداست که عمل تازه کردن ذهن مؤمنین را بعهده می گیرد. با تکیه بر اراده و قدرت خود، هرگز نخواهیم توانست "طبیعت کهنۀ" خود را عوض کنیم و آن را "عادل" سازیم. هر چند که خدا خالق "انسانیت تازۀ" ماست، ولی ما نیز بنوبۀ خود مسئولیم که انسانیت تازه را که به صورت خدا در عدالت و قدوسیت حقیقی آفریده شده است بپوشیم (افسسیان ۴: ۲۴). لذا، متوجه می شویم که منظور پولس از "تبدیل ذهن" همان "پوشیدن انسانیت تازه" است. یعنی اینکه ما باید "انسانیت جدید" یعنی "افکار نو" ، "عادات جدید"، "امیال تازه"، "اهداف نو"، و اعمالی را که بر طبق ارادۀ خدا و معیارهای الهی دگرگون شده است بپوشیم - انسانیتی که ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا است.
ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا چیست؟ جواب این سوال پولس را در دو حکم بزرگ خداوند می توان خلاصه نمود: خداوندخدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوت خود محبت نما، که اول از احکام این است و دوم مثل اول است که همسایۀ خود را چون نفس خویش محبت نما. بزرگتر از این دو حکمی نیست (انجیل مرقس ۱۲: ۳۰-۳۱). احکام و قوانین و دیگر مناسک زندگی از این دو حکم بزرگ منشق گردیده اند (به انجیل متی ۲۲: ۴۰؛ رومیان ۱۳: ۸-۱۰؛ غلاطیان ۵: ۱۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
گفتن اینکه خدا و همسایۀ خود را محبت نما، کار آسانی است. همۀ افراد بشر بر این امر که محبت چیز خوبی است؛ متقق القولند. ولی سوال مهم اینست که در زندگی روزمرۀ ما، چگونه و به چه نحوی باید خدا و همسایۀ خود را محبت کرد؟ چگونه می توان از ارادۀ خدا در زندگی روزانۀ خود مطلع شد؟
اگر ذهن ما تبدیل یافته باشد، قادر خواهیم بود که مطابق ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا فکر کرده و رفتار نماییم. خدا، ارادۀ نیکوی خود را بوسیلۀ ذهن تازه شدۀ ما، به ما شناسانیده است، لذا ما قادر به درک ارادۀ او هستیم. زمانی که ذهن ما نامطیع و نافرمانبردار و در تاریکی گناه بسر برد، از شناسایی ارادۀ خدا عاجز خواهیم بود، ولی پس از متبدل شدن ذهنمان، تقریبا در همۀ امور، قادر به تشخیص ارادۀ نیکوی خدا خواهیم بود. آنموقع خواهیم توانست دریافت کنیم که ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا چیست.
جهت دریافت ارادۀ خدا، دو شرط وجود دارد. اول اینکه، لازم است خدا ارادۀ خود را مکشوف نماید. خدا ارادۀ خود را به سه طریق بما می شناساند، طریق اول، بوسیلۀ کتاب مقدس است. دوم، بواسطۀ روح القدس است؛ و طریق سوم به کمک ایمانداران دیگر می باشد.
شرط دوم جهت تشخیص ارادۀ خدا اینست که ما بطور دایم و مستمر در پی شناسایی ارادۀ خدا بکوشیم. چگونه ؟ نخست ذهن ما باید تغییر یافته باشد، این مهمترین قدم در راه نیل به شناختن ارادۀ خدا است. گام دوم، دعای مستمر است، سوم، باید بطور مرتب کتاب مقدس را مطالعه کرده، از آن درس فرا بگیریم. چهارم، به پند و اندرز دیگر ایماندران توجه نموده، از تجربیات روحانی ایشان استفاده کنیم. پنجم، باید خود را به ارادۀ خدا سپرده، از ارادۀ او (هر چه که باشد) اطاعت نماییم. پس از انجام اینهاست که خواهیم دانست که ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا چیست.
چگونه می شود جهت خدا، مقدس و پسندیده زندگی کرد؟ برای این کار، فقط یک راه وجود دارد و آن اینست که به تازگی ذهن خود صورت خود را تبدیل دهیم. ذهن ما باید دچار دگرگونی شود؛ در این آیه، پولس رسول دو دستور روحانی می دهد، اولاهمشکل این جهان مشوید، ثانیا ذهن خود را تبدیل دهید (به افسسیان ۴: ۲۲-۲۴ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
زمانی که به مسیح ایمان می آوریم، مانند اطفال نوزاد هستیم، لذا باید رشد کرده، هر چه بیشتر به شباهت مسیح در آییم. حال، این رشد روحانی چگونه امکان پذیر خواهد بود؟ جواب پولس روشن است: از طریق تبدیل ذهن خود در اینجا منظور پولس رسول از کلمۀ ذهن، آن بخش از وجود ماست که از آنجا افکار درونی، احساسات قلبی، اهداف، امیال ما سرجشمه می گیرد. از ذهن ماست که کلیۀ افکار گناه آلود طبیعت کهنۀ جسمانی ما سرچشمه می گیرد؛ و از همین ذهن ماست که افکار و امیال عادل و پاک طبیعت جدید روحانی کنونی ما نشئت می گیرد. هر چه که در ذهن ما باشد، سرانجام در اعمال و رفتارمان ظاهر خواهد شد. پس زمانی که به مسیح ایمان می آوریم و مسیحی می شویم، اولین قسمتی که باید دچار تغییر اساسی و بنیادی گردد، ذهن ماست. به هیمن جهت است که پولس رسول حکم می کند: بتازگی ذهن خود، صورت خود را تبدیل دهید.
در واقع این خداست که عمل تازه کردن ذهن مؤمنین را بعهده می گیرد. با تکیه بر اراده و قدرت خود، هرگز نخواهیم توانست "طبیعت کهنۀ" خود را عوض کنیم و آن را "عادل" سازیم. هر چند که خدا خالق "انسانیت تازۀ" ماست، ولی ما نیز بنوبۀ خود مسئولیم که انسانیت تازه را که به صورت خدا در عدالت و قدوسیت حقیقی آفریده شده است بپوشیم (افسسیان ۴: ۲۴). لذا، متوجه می شویم که منظور پولس از "تبدیل ذهن" همان "پوشیدن انسانیت تازه" است. یعنی اینکه ما باید "انسانیت جدید" یعنی "افکار نو" ، "عادات جدید"، "امیال تازه"، "اهداف نو"، و اعمالی را که بر طبق ارادۀ خدا و معیارهای الهی دگرگون شده است بپوشیم - انسانیتی که ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا است.
ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا چیست؟ جواب این سوال پولس را در دو حکم بزرگ خداوند می توان خلاصه نمود: خداوندخدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوت خود محبت نما، که اول از احکام این است و دوم مثل اول است که همسایۀ خود را چون نفس خویش محبت نما. بزرگتر از این دو حکمی نیست (انجیل مرقس ۱۲: ۳۰-۳۱). احکام و قوانین و دیگر مناسک زندگی از این دو حکم بزرگ منشق گردیده اند (به انجیل متی ۲۲: ۴۰؛ رومیان ۱۳: ۸-۱۰؛ غلاطیان ۵: ۱۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
گفتن اینکه خدا و همسایۀ خود را محبت نما، کار آسانی است. همۀ افراد بشر بر این امر که محبت چیز خوبی است؛ متقق القولند. ولی سوال مهم اینست که در زندگی روزمرۀ ما، چگونه و به چه نحوی باید خدا و همسایۀ خود را محبت کرد؟ چگونه می توان از ارادۀ خدا در زندگی روزانۀ خود مطلع شد؟
اگر ذهن ما تبدیل یافته باشد، قادر خواهیم بود که مطابق ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا فکر کرده و رفتار نماییم. خدا، ارادۀ نیکوی خود را بوسیلۀ ذهن تازه شدۀ ما، به ما شناسانیده است، لذا ما قادر به درک ارادۀ او هستیم. زمانی که ذهن ما نامطیع و نافرمانبردار و در تاریکی گناه بسر برد، از شناسایی ارادۀ خدا عاجز خواهیم بود، ولی پس از متبدل شدن ذهنمان، تقریبا در همۀ امور، قادر به تشخیص ارادۀ نیکوی خدا خواهیم بود. آنموقع خواهیم توانست دریافت کنیم که ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا چیست.
جهت دریافت ارادۀ خدا، دو شرط وجود دارد. اول اینکه، لازم است خدا ارادۀ خود را مکشوف نماید. خدا ارادۀ خود را به سه طریق بما می شناساند، طریق اول، بوسیلۀ کتاب مقدس است. دوم، بواسطۀ روح القدس است؛ و طریق سوم به کمک ایمانداران دیگر می باشد.
شرط دوم جهت تشخیص ارادۀ خدا اینست که ما بطور دایم و مستمر در پی شناسایی ارادۀ خدا بکوشیم. چگونه ؟ نخست ذهن ما باید تغییر یافته باشد، این مهمترین قدم در راه نیل به شناختن ارادۀ خدا است. گام دوم، دعای مستمر است، سوم، باید بطور مرتب کتاب مقدس را مطالعه کرده، از آن درس فرا بگیریم. چهارم، به پند و اندرز دیگر ایماندران توجه نموده، از تجربیات روحانی ایشان استفاده کنیم. پنجم، باید خود را به ارادۀ خدا سپرده، از ارادۀ او (هر چه که باشد) اطاعت نماییم. پس از انجام اینهاست که خواهیم دانست که ارادۀ نیکوی پسندیدۀ کامل خدا چیست.
طریقۀ مناسب استفاده از عطایای روحانی (۱۲: ۳-۸)
۳ در این قسمت، پولس رسول خاطر نشان می سازد که وی آیات زیر را بوسیلۀ آن فیضی که به او عطا گردیده است، می نویسد. خدا، با دعوت پولس رسول به خدمت بشارت و رسالت، وی را مشمول فیض عظیم خود ساخته داده است (به افسسیان ۳: ۷ مراجعه نمایید). پولس همراه دعوت الهی، فیض و قدرت انجام خدمتی را که به آن دعوت شده بود، از خداوند دریافت نمود. دعوت پولس رسول، عبارت بود از بنا و تاسیس کلیساها، بشارت و موعظۀ انجیل و تعلیم و تربیت ایمانداران.
در اینجا پولس رسول به ایمانداران روم و به ما می نویسد: فکر های بلندتر از آنچه شایسته است مکنید. هر یک از ما باید خود را بطور کامل قضاوت کرده، در مورد خود به اعتدال فکر کند و سپس با کمال صداقت و راستی خود را ارزیابی نماید. ما نباید نقاط ضعف خود را بیش از آنچه که هستند بزرگ کنیم و خود را ضعیفتر و کوچکتر از آنچه که هستیم معرفی کنیم، زیرا این عمل منتهی به فروتنی کاذب خواهد شد. از سوی دیگر نباید دربارۀ خود بلندتر از آنچه که هستیم، فکر کنیم زیرا که این عمل، ما را به غرور خواهد کشاند.
اینک پولس رسول بما نشان می دهد که چگونه باید درباره خود تفکر کرد: به اعتدال فکر نمایید، به اندازۀ آن بهرۀ ایمان که خدا به هر کس قسمت فرمود. در این آیه، کلمۀ ایمان معنی متفاوتی از معنی متداول خود دارد. به برخی از مسیحیان، عطای موعظه اعطا گردیده است؛ به عده ای دیگر، عطای تعلیم و به دیگران عطای مهمان نوازی بخشیده شده است. ما نباید این عطایای ایمان را، که هدیۀ خداست، خوار بشماریم، برعکس باید از آن عطایا با فروتنی و شکر و شادی و به منظور جلال خدا استفاده کنیم. بیاد داشته باشیم که هر عطای نیکو از طرف خداست. نباید در مورد عطایای خود، بعنوان قابلیت شخصی خود فخر نماییم! بلکه به یاد داشته باشیم که آنها همگی هدیۀ خداوند هستند.
مثل قنطارها را بیاد بیاوریم (انجیل متی ۲۵: ۱۴-۳۰)، اگر پنچ قنطار دریافت کرده ایم، نباید مانند کسی که یک یا دو قنطار دارد زندگی و رفتار کنیم؛ بلکه باید هر پنج قنطار را به اندازۀ آن بهرۀ ایمان که خدا بما داده است، برای خدمت خدا بکار بریم.
۳ در این قسمت، پولس رسول خاطر نشان می سازد که وی آیات زیر را بوسیلۀ آن فیضی که به او عطا گردیده است، می نویسد. خدا، با دعوت پولس رسول به خدمت بشارت و رسالت، وی را مشمول فیض عظیم خود ساخته داده است (به افسسیان ۳: ۷ مراجعه نمایید). پولس همراه دعوت الهی، فیض و قدرت انجام خدمتی را که به آن دعوت شده بود، از خداوند دریافت نمود. دعوت پولس رسول، عبارت بود از بنا و تاسیس کلیساها، بشارت و موعظۀ انجیل و تعلیم و تربیت ایمانداران.
در اینجا پولس رسول به ایمانداران روم و به ما می نویسد: فکر های بلندتر از آنچه شایسته است مکنید. هر یک از ما باید خود را بطور کامل قضاوت کرده، در مورد خود به اعتدال فکر کند و سپس با کمال صداقت و راستی خود را ارزیابی نماید. ما نباید نقاط ضعف خود را بیش از آنچه که هستند بزرگ کنیم و خود را ضعیفتر و کوچکتر از آنچه که هستیم معرفی کنیم، زیرا این عمل منتهی به فروتنی کاذب خواهد شد. از سوی دیگر نباید دربارۀ خود بلندتر از آنچه که هستیم، فکر کنیم زیرا که این عمل، ما را به غرور خواهد کشاند.
اینک پولس رسول بما نشان می دهد که چگونه باید درباره خود تفکر کرد: به اعتدال فکر نمایید، به اندازۀ آن بهرۀ ایمان که خدا به هر کس قسمت فرمود. در این آیه، کلمۀ ایمان معنی متفاوتی از معنی متداول خود دارد. به برخی از مسیحیان، عطای موعظه اعطا گردیده است؛ به عده ای دیگر، عطای تعلیم و به دیگران عطای مهمان نوازی بخشیده شده است. ما نباید این عطایای ایمان را، که هدیۀ خداست، خوار بشماریم، برعکس باید از آن عطایا با فروتنی و شکر و شادی و به منظور جلال خدا استفاده کنیم. بیاد داشته باشیم که هر عطای نیکو از طرف خداست. نباید در مورد عطایای خود، بعنوان قابلیت شخصی خود فخر نماییم! بلکه به یاد داشته باشیم که آنها همگی هدیۀ خداوند هستند.
مثل قنطارها را بیاد بیاوریم (انجیل متی ۲۵: ۱۴-۳۰)، اگر پنچ قنطار دریافت کرده ایم، نباید مانند کسی که یک یا دو قنطار دارد زندگی و رفتار کنیم؛ بلکه باید هر پنج قنطار را به اندازۀ آن بهرۀ ایمان که خدا بما داده است، برای خدمت خدا بکار بریم.
۴-۵ خدا به اعضای مختلف بدن ما، وظیفه و کار مخصوصی محول کرده است. کلیسای عیسی مسیح نیز مانند یک بدن است و خدا به هر یک از اعضای کلیسا ماموریت (و یا ماموریتها) و قابلیت (و یا قابلیتهای) خاصی بخشیده است (به اول قرنتیان ۱۲: ۱۲، ۲۷ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
... اما فرداﱟ اعضای یکدیگر (آیۀ ۵). همانطور که بدن به تمامی اعضای خود محتاج است، مامسیحیان نیز به یکدیگرنیازمندیم. لذا، باید هدایا و عطایای روحانی خود را جهت منفعت یکدیگر (و نه بخاطر نفع شخصی)، بکار ببریم (به اول قرنتیان ۱۲: ۷؛ اول پطرس ۴: ۱۰ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
پس چون ما همگی اعضای یک بدن هستیم، لازم است که راجع به خود به اعتدال فکر کرده (آیۀ ۳)، خود را بزرگتر و مهم تر، و یا کوچکتر و کم اهمیت تر از آنچه هستیم نشماریم.
... اما فرداﱟ اعضای یکدیگر (آیۀ ۵). همانطور که بدن به تمامی اعضای خود محتاج است، مامسیحیان نیز به یکدیگرنیازمندیم. لذا، باید هدایا و عطایای روحانی خود را جهت منفعت یکدیگر (و نه بخاطر نفع شخصی)، بکار ببریم (به اول قرنتیان ۱۲: ۷؛ اول پطرس ۴: ۱۰ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
پس چون ما همگی اعضای یک بدن هستیم، لازم است که راجع به خود به اعتدال فکر کرده (آیۀ ۳)، خود را بزرگتر و مهم تر، و یا کوچکتر و کم اهمیت تر از آنچه هستیم نشماریم.
۶ خدا به هر یک از ما نعمت مختلفی بحسب فیضی که بما داده شده، بخشیده است (به اول قرنتیان ۱۲: ۴-۱۱ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). در این آیه همانند آیه ۳، کلمۀ فیض بمعنی آن قابلیت و استعداد خاصی است که خدا عطا می فرماید. در این آیه، منظور پولس رسول از عبارت بحسب فیضی که به ما داده شده، همان است که در آیۀ ۳، بهرۀ ایمان که خدا به هر کس قسمت فرموده، به آن اشاره کردیم.
توجه داشته باشید که عطایای روحانی که خدا به مومنین می بخشد برحسب فیض و موافق بهرۀ ایمان که خدا به هر کس قسمت فرموده است، خواهد بود. بعبارت دیگر، در رابطه با بخشش عطایای روحانی، اندازه و میزان در کار خواهد بود (انجیل یوحنا ۳: ۳۴). تنها کسی که روح القدس را بدون میزان دریافت کرد، پسر یگانۀ خدا، عیسی مسیح بود.
در این آیه پولس دربارۀ عطای نبوت تعلیم می دهد. نبوت کلامی است که بطور مستقیم از طرف خدا نازل می گردد. زمانی که یک نبی سخن می گوید، فقط از آنچه که از خدا شنیده و یا راهنمایی شده است، تکلم می کند. نبی باید مطابق آن بهرۀ ایمان که بدو عطا شده است سخن گوید، به عبارت دیگر او باید هر آنچه که از خدا دریافت کرده است، بدون آنکه چیزی بر آن بیافزاید یا از آن بکاهد، بزبان بیاورد. نبی از قول خود و با قوت خود سخن نمی گوید، بلکه از قول خدا و بقوت روح القدس تکلم می کند. هر کسی که از خدا شنیده، قول خدا را بزبان بیاورد، در حقیقت نبوت می کند. نبوت، الزاما در رابطه با آینده و پیشگویی آینده نیست، بلکه عموما جنبۀ تشویق و تقویت ایمان و یا توبیخ و هشدار به ایمانداران و کلیسا در زمان حال دارد. پس یک واعظ کلام ممکن است در حین موعظۀ انجیل، به نبوت هم بپردازد (به اول قرنتیان ۱۴: ۱، ۳ و اول پطرس ۴: ۱۱ و تفسیر آیات مراجعه نمایید).
توجه داشته باشید که عطایای روحانی که خدا به مومنین می بخشد برحسب فیض و موافق بهرۀ ایمان که خدا به هر کس قسمت فرموده است، خواهد بود. بعبارت دیگر، در رابطه با بخشش عطایای روحانی، اندازه و میزان در کار خواهد بود (انجیل یوحنا ۳: ۳۴). تنها کسی که روح القدس را بدون میزان دریافت کرد، پسر یگانۀ خدا، عیسی مسیح بود.
در این آیه پولس دربارۀ عطای نبوت تعلیم می دهد. نبوت کلامی است که بطور مستقیم از طرف خدا نازل می گردد. زمانی که یک نبی سخن می گوید، فقط از آنچه که از خدا شنیده و یا راهنمایی شده است، تکلم می کند. نبی باید مطابق آن بهرۀ ایمان که بدو عطا شده است سخن گوید، به عبارت دیگر او باید هر آنچه که از خدا دریافت کرده است، بدون آنکه چیزی بر آن بیافزاید یا از آن بکاهد، بزبان بیاورد. نبی از قول خود و با قوت خود سخن نمی گوید، بلکه از قول خدا و بقوت روح القدس تکلم می کند. هر کسی که از خدا شنیده، قول خدا را بزبان بیاورد، در حقیقت نبوت می کند. نبوت، الزاما در رابطه با آینده و پیشگویی آینده نیست، بلکه عموما جنبۀ تشویق و تقویت ایمان و یا توبیخ و هشدار به ایمانداران و کلیسا در زمان حال دارد. پس یک واعظ کلام ممکن است در حین موعظۀ انجیل، به نبوت هم بپردازد (به اول قرنتیان ۱۴: ۱، ۳ و اول پطرس ۴: ۱۱ و تفسیر آیات مراجعه نمایید).
۷ عطای خدمت شامل هر گونه کمک و یاری رسانیدن به دیگران می گردد. مسیحیان باید جامۀ خدمت به دیگران را "بپوشند" (به انجیل مرقس ۱۰: ۴۳-۴۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). همچنین لازم است که خدمت به دیگران را با تمام وجود و از صمیم قلب انجام دهیم. در واقع، همۀ اعمال و کارهای یک مسیحی باید از صمیم قلب و با کمال میل و بمثابۀ خدمتی به خداوند باشد (به افسسیان ۶: ۷ مراجعه نمایید). اگر بر فرض، عطای ما تعلیم است، باید با کمال میل و از صمیم قلب، تعلیم دهیم!
۸ توجه داشته باشید که موعظه و یا تشویق دیگران به پیروی از عیسی مسیح، خود یک عطای روحانی است. موعظه الزاما بمعنی توبیخ و سرزنش دیگران نیست (گو اینکه بعضی اوقات آن هم لازم می باشد)، برعکس، موعظه، باید بیشتر به جهت بنا و کمک عاطفی تسلی دیگران بکار گرفته شود. تشویق و موعظه، همیشه بخاطر بنای دیگران بکار می رود. آیا کلام موعظه و تشویق دیگران همیشه بر زبان ما جاری می باشد؟ آخرین باری که برادر و یا خواهری را تشویق کردید، کی بود؟ موعظه، یکی از مهمترین عطایای روح القدس است.
بخشنده بسخاوت. اگر هدیه ای در راه خدا تقدیم می کنید، در صدد محاسبۀ ارزش آن هدیه نباشید، بلکه با آزادگی و سخاوت در راه خدا انفاق نمایید (به انجیل متی ۶: ۳-۴ و تفسیر آن مراجعه نمایید)، همچنانکه خدا با سخاوت کامل ما را قرین برکات و هدایای خویش ساخته است (دوم قرنتیان ۹: ۶-۸ و یعیقوب ۱: ۵ ). نباشد که بخاطر دریافت چیزی و با چشمداشت به گرفتن عوض، هدیه بدهیم (انجیل لوقا ۶: ۳۳-۳۴) و هدیه دادن ما باید به خاطر نیازمندی دیگران باشد و نه کسب نعمت جهت خود! خلاصه اینکه، باید به کسانی کمک کنیم که قادر به باز پس دادن و تلافی و جبران آن نمی باشند (به انجیل ۱۴: ۱۲-۱۴ مراجعه نمایید).
یا پیشوا به اجتهاد. رهبران کلیسا و جماعات، باید اهمیت مسئولیت خطیر رهبری را درک کرده، با دقت و جد وجهد بسیار، در راه هدایت صحیح گلۀ خدا بکوشند.
یا رحم کننده به سرور. بعضی اوقات اعمال نیک و خدمت و رحم ما نسبت به دیگران، با شادی و سرور توام نیست، و ما عمل خیرمان را با کدورت خاطر انجام می دهیم. مثلا، اگر از مریضی نگهداری می کنیم که دارای زخمهای متعفن و بد بو است، چهرۀ ما نباید مملو از انزجار ودلزدگی باشد. وانگهی، اغلب افرادی که محتاج به رحمت هستند، خود افرادی حساس و رنج دیده و شکننده می باشند. لذا در موقع خدمت به افرادی که محتاج رحمتند، سعی کنیم که چهرۀ ما مملو از شادی و سرور باشد.
بخشنده بسخاوت. اگر هدیه ای در راه خدا تقدیم می کنید، در صدد محاسبۀ ارزش آن هدیه نباشید، بلکه با آزادگی و سخاوت در راه خدا انفاق نمایید (به انجیل متی ۶: ۳-۴ و تفسیر آن مراجعه نمایید)، همچنانکه خدا با سخاوت کامل ما را قرین برکات و هدایای خویش ساخته است (دوم قرنتیان ۹: ۶-۸ و یعیقوب ۱: ۵ ). نباشد که بخاطر دریافت چیزی و با چشمداشت به گرفتن عوض، هدیه بدهیم (انجیل لوقا ۶: ۳۳-۳۴) و هدیه دادن ما باید به خاطر نیازمندی دیگران باشد و نه کسب نعمت جهت خود! خلاصه اینکه، باید به کسانی کمک کنیم که قادر به باز پس دادن و تلافی و جبران آن نمی باشند (به انجیل ۱۴: ۱۲-۱۴ مراجعه نمایید).
یا پیشوا به اجتهاد. رهبران کلیسا و جماعات، باید اهمیت مسئولیت خطیر رهبری را درک کرده، با دقت و جد وجهد بسیار، در راه هدایت صحیح گلۀ خدا بکوشند.
یا رحم کننده به سرور. بعضی اوقات اعمال نیک و خدمت و رحم ما نسبت به دیگران، با شادی و سرور توام نیست، و ما عمل خیرمان را با کدورت خاطر انجام می دهیم. مثلا، اگر از مریضی نگهداری می کنیم که دارای زخمهای متعفن و بد بو است، چهرۀ ما نباید مملو از انزجار ودلزدگی باشد. وانگهی، اغلب افرادی که محتاج به رحمت هستند، خود افرادی حساس و رنج دیده و شکننده می باشند. لذا در موقع خدمت به افرادی که محتاج رحمتند، سعی کنیم که چهرۀ ما مملو از شادی و سرور باشد.
اصلی چند از اصول زندگی مسیحی (۱۲: ۹-۱۲)
۹ در آیات ۳-۸ خواندیم که چگونه پولس رسول دربارۀ عطایا و نعمات روحانی مختلف صحبت می کند و در مورد هر کدام از آنها توضیحاتی می دهد. اینک وی به تشریح وظایفی که همیشه بر عهدۀ همۀ ایمانداران است، می پردازد.
نخستین و مهمترین اصل روحانی در زندگی یک مسیحی، محبت است. محبت ما باید بی ریا باشد. محبت حقیقی از درون و باطن و روح بر می خیزد. اگر محبت ما ظاهری و غیر واقعی باشد، محبتی ریاکارانه و دروغین بوده، ادامه پیدا نخواهد کرد. محبت غیر واقعی، فقط در پی منافع شخصی خود است. در صورتیکه محبت حقیقی و بی ریا، بدنبال رساندن نفع به دیگران و جلب رضایت خدا می باشد.
از بدی نفرت کنید. دنیای مادی، تحت کنترل شیطان است و مشخصا پُر از شرارت و گناه می باشد. لذا این گفتۀ پولس، در حقیقت تکرار همان مطلبی است که در ابتدای باب مطرح نمود: همشکل این جهان مشوید (آیۀ ۲).
به نیکویی بپیوندید. سخت و محکم به آن بچسبید! شیطان در پی اینست که ما را از آنچه نیک است جدا سازد، لذا نیکویی را با تمام وجود در برگرفته خودرا از آن جدا مسازید!
۹ در آیات ۳-۸ خواندیم که چگونه پولس رسول دربارۀ عطایا و نعمات روحانی مختلف صحبت می کند و در مورد هر کدام از آنها توضیحاتی می دهد. اینک وی به تشریح وظایفی که همیشه بر عهدۀ همۀ ایمانداران است، می پردازد.
نخستین و مهمترین اصل روحانی در زندگی یک مسیحی، محبت است. محبت ما باید بی ریا باشد. محبت حقیقی از درون و باطن و روح بر می خیزد. اگر محبت ما ظاهری و غیر واقعی باشد، محبتی ریاکارانه و دروغین بوده، ادامه پیدا نخواهد کرد. محبت غیر واقعی، فقط در پی منافع شخصی خود است. در صورتیکه محبت حقیقی و بی ریا، بدنبال رساندن نفع به دیگران و جلب رضایت خدا می باشد.
از بدی نفرت کنید. دنیای مادی، تحت کنترل شیطان است و مشخصا پُر از شرارت و گناه می باشد. لذا این گفتۀ پولس، در حقیقت تکرار همان مطلبی است که در ابتدای باب مطرح نمود: همشکل این جهان مشوید (آیۀ ۲).
به نیکویی بپیوندید. سخت و محکم به آن بچسبید! شیطان در پی اینست که ما را از آنچه نیک است جدا سازد، لذا نیکویی را با تمام وجود در برگرفته خودرا از آن جدا مسازید!
۱۰ مسیحیان چگونه می توانند یکدیگر را محبت کنند؟ پولس رسول جواب می دهد: با محبت برادرانه (به عبرانیان ۱۳: ۱ مراجعه نمایید). همانطور که پدر یا مادر نمونه کسی است که خود را وقف خدمت به اطفالش می کند، ما نیز باید مانند یک برادر، سرسپردۀ خدمت به دیگر مومنین باشیم. یک مسیحی ، باید همۀ انسانها را دوست بدارد، ولی توقع خدا از ما اینست که برادران و خواهران ایمانی خود را بیشتر و عمییقتر محبت کنیم (به غلاطیان ۶: ۱۰؛ اول پطرس ۴: ۸ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). باید دیگران را به همان نحوی محبت کنیم که مسیح ما را محبت نمود (به انجیل یوحنا ۱۳: ۳۴-۳۵؛ و اول یوجنا ۳: ۱۶-۱۸ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
کسی که محبت دارد، به دیگران احترام می گذارد و کسی که برادر یا خواهر خود را محبت می کند، عزت و احترام ایشان را حفظ خواهد نمود. باید همیشه دیگران را بهتر از خود بشماریم (به فیلیپیان ۲: ۳ و تفسیر آن مراجعه نمایید). اگر به این اصل ساده عمل نماییم، هرگز شقاق و جدایی در کلیسا نخواهد بود. بگذارید مقام و عزت و احترام نصیب دیگران گردد، بگذارید هر کس برادر و خواهر دینی خود را محبت و اکرام کرده، بهترین را برای آنها بخواهد نه برای خود.
چرا در کلیسا شقاق و جدایی وجود دارد؟ زیرا هر کدام از ما در پی جاه و جلال خود هستیم نه جلال و احترام دیگران. همیشه فکر می کنیم که ما از دیگران بهتریم! کار و عمل خود را شایسته و مهم انگاشته، زحمت دیگران را کم اهمیت و ناچیز می شماریم. همیشه خود را بالاتر از دیگران می دانیم. اگر این کارها را ادامه دهیم، آتش نفاق و جدایی گریبانمان را خواهد گرفت.
کسی که محبت دارد، به دیگران احترام می گذارد و کسی که برادر یا خواهر خود را محبت می کند، عزت و احترام ایشان را حفظ خواهد نمود. باید همیشه دیگران را بهتر از خود بشماریم (به فیلیپیان ۲: ۳ و تفسیر آن مراجعه نمایید). اگر به این اصل ساده عمل نماییم، هرگز شقاق و جدایی در کلیسا نخواهد بود. بگذارید مقام و عزت و احترام نصیب دیگران گردد، بگذارید هر کس برادر و خواهر دینی خود را محبت و اکرام کرده، بهترین را برای آنها بخواهد نه برای خود.
چرا در کلیسا شقاق و جدایی وجود دارد؟ زیرا هر کدام از ما در پی جاه و جلال خود هستیم نه جلال و احترام دیگران. همیشه فکر می کنیم که ما از دیگران بهتریم! کار و عمل خود را شایسته و مهم انگاشته، زحمت دیگران را کم اهمیت و ناچیز می شماریم. همیشه خود را بالاتر از دیگران می دانیم. اگر این کارها را ادامه دهیم، آتش نفاق و جدایی گریبانمان را خواهد گرفت.
۱۱ در روح سرگرم شده، خدا را خدمت کنید. در اینجا منظور پولس رسول از روح می تواند روح القدس و یا روح انسانی ما باشد. حرارت روحانی، زمانی بدست می آید که روح ما از گرمای روح القدس، سرگرم گردد. بوسیلۀ روح القدس، روح انسانی ما زندگی می یابد؛ بوسیلۀ روح القدس، قلبمان مملو از غیرت جهت کار خداوند می گردد. لذا هرگز اجازه ندهید که چیزی مانع کار روح القدس در زندگی تان شود (به اول تسالونیکیان ۵: ۱۹ مراجعه نمایید).
۱۲ به خاطر وجود امید نجات در زندگی هایمان، قادریم که در هنگام مصیبت و بلا مسرور و صابر باشیم (رومیان ۵: ۲-۴). مصیبت و بلا، نصیب هر فرد مسیحی خواهد شد (دوم تیموتائوس ۳: ۱۲). در آن روزها، این آیه را بخاطر بیاوریم: در امید مسرور ... باشید.
رمز صبر در حین مصیبت، چیزی نیست مگر مواظبت در دعا! زیرا بوسیلۀ دعا، قدرت و صبر مورد نیاز جهت مقابله با مصیبتها را خواهیم یافت (اعمال ۱: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۷).
رمز صبر در حین مصیبت، چیزی نیست مگر مواظبت در دعا! زیرا بوسیلۀ دعا، قدرت و صبر مورد نیاز جهت مقابله با مصیبتها را خواهیم یافت (اعمال ۱: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۷).
۱۳ مشارکت در احتیاجات مقدسین کنید. ما هرگز نباید از رسیدگی به نیاز برادر و یا خواهر مسیحی مان که در احتیاج بسر می برد، غفلت کنیم. بلکه از آنکه به رفع نیازمند ی های دیگران بپردازیم، باید از جانب خواهر و یا برادر ایمانی خود مطمئن شویم. لازم به یادآوری است که ما در مقابل احتیاجات ایشان و نه "خواسته های" آنها مسئولیم. بسیار پیش می آید که مسیحیان آنقدر سرگرم رفع "خواسته های" افراد درون کلیسا می شوند که از نیازمندیهای همسایگان خود غافل می شوند.
در مهمان نوازی ساعی باشید. فریضۀ مهمان نوازی، وظیفۀ اخلاقی و دینی یک ایماندار است. ما ایمانداران، باید همیشه در پی آن باشیم که نه از روی جبر و همهمه، بلکه با رغبت و کمال میل اسباب پذیرایی از دیگران را فراهم نماییم (اول پطرس ۴: ۹). و همچنین بیاد داشته باشیم که فقط دوستان و آشنایان خود و آن کسانی را که از ما پذیرایی می کنند، دعوت نکنیم، بلکه کسانی را خدمت کنیم که قادر به جبران نمی باشند (به انجیل متی ۵: ۴۶-۴۷؛ انجیل لوقا ۶: ۳۲-۳۴؛ ۱۴: ۱۲-۱۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
در مهمان نوازی ساعی باشید. فریضۀ مهمان نوازی، وظیفۀ اخلاقی و دینی یک ایماندار است. ما ایمانداران، باید همیشه در پی آن باشیم که نه از روی جبر و همهمه، بلکه با رغبت و کمال میل اسباب پذیرایی از دیگران را فراهم نماییم (اول پطرس ۴: ۹). و همچنین بیاد داشته باشیم که فقط دوستان و آشنایان خود و آن کسانی را که از ما پذیرایی می کنند، دعوت نکنیم، بلکه کسانی را خدمت کنیم که قادر به جبران نمی باشند (به انجیل متی ۵: ۴۶-۴۷؛ انجیل لوقا ۶: ۳۲-۳۴؛ ۱۴: ۱۲-۱۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
۱۴ منظور از برکت بطلبید، در این آیه، خوبی کردن بعوض بدی است. ما موظفیم که به جهت برکت دشمنان خود دعا کنیم (به انجیل متی ۵: ۴۳-۴۴؛ انجیل لوقا ۶: ۲۷-۲۸ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). انسان طبیعی قادر به دوست داشتن دشمنان خود نیست و لذا طلبیدن برکت برای جفا کنندگانمان، میسر نخواهد بود، مگر بقوت و فیض عیسی. تنها بکمک روح القدس است که می توان این گونه محبت نمود.
عیسی مسیح نمونۀ ماست، او بعوض مقاومت، دعای خیر کرد؛ بجای تهمت زدن، عفو فرمود؛ در مقابل نفرت، محبت کرد؛ و بعوض آنکه مجرمان خود را به مجازات مرگ برساند به ایشان زندگی بخشید (به انجیل لوقا ۲۳: ۳۴ مراجعه نمایید).
عیسی مسیح نمونۀ ماست، او بعوض مقاومت، دعای خیر کرد؛ بجای تهمت زدن، عفو فرمود؛ در مقابل نفرت، محبت کرد؛ و بعوض آنکه مجرمان خود را به مجازات مرگ برساند به ایشان زندگی بخشید (به انجیل لوقا ۲۳: ۳۴ مراجعه نمایید).
۱۵ خوشی کنید با خوشحالان. برخی اوقات ممکن است از شادی و یا موفقیت برادرمان احساس ناراحتی و غم کنیم. دلیل این امر جیزی جز حسد و بخل نیست (به انجیل لوقا ۱۵: ۲۵-۳۰ مراجعه نمایید). یا برعکس، ممکن است که در درون خود از شکست و ناراحتی برادری شاد شویم. ممکن است در پنهانی از افتادن برادری شاد شویم، چون نزول وی ممکن است باعث صعود ما گردد.
ولی پولس رسول ما را از این رویۀ ناشایست منع می کند. بیایید با برادر خود به هنگام خوشی اش، شاد باشیم (به اول قرنتیان ۱۲: ۲۶ مراجعه نمایید). از سوی دیگر، بگذارید که در غم و ناراحتی برادر غمگین خود شریک شده، در حمل بار غمش وی را یاری کنیم (به غلاطیان ۶: ۲ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
ولی پولس رسول ما را از این رویۀ ناشایست منع می کند. بیایید با برادر خود به هنگام خوشی اش، شاد باشیم (به اول قرنتیان ۱۲: ۲۶ مراجعه نمایید). از سوی دیگر، بگذارید که در غم و ناراحتی برادر غمگین خود شریک شده، در حمل بار غمش وی را یاری کنیم (به غلاطیان ۶: ۲ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
۱۶ در همانگی زندگی کنید، با یکدیگر همکاری کنید، مغرور مباشید. تنها راه حفظ و ادامۀ هماهنگی و همکاری و همان فکرداشتن، فروتنی واقعی است؛ غرور، دشمن اتحاد جماعت است (به افسسیان ۴: ۲-۳ و تفسیر آن مراجعه نمایید).
اگر یک بدن هستیم، باید یک فکر هم داشته باشیم (به اول قرنتیان ۱: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۲ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). یکدیگر را خوار نشمریم. آیا دست بهتر از چشم است؟ آیا زبان بر پا ارجعیت دارد؟ البته که نه! پس بیایید برای یکدیگر احترام قائل باشیم (به اول قرنتیان ۱۲: ۲۱-۲۷ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
با ذلیلان مدارا نمایید. این بدان معناست که نه تنها حاضر به معاشرت با زیر دستان و افراد کم بضاعت تر باشیم، بلکه راغب به انجام کارهای پائین و کم ارزشترباشیم. منظور پولس رسول از این کلمات، تعلیم این نکتۀ مهم است، که مسیحیان هرگز نباید بخاطر مقام، سطح درآمد، میزان دانش، نژاد و یا طبقۀ اجتماعی، خود را بهتر از دیگران قلمداد نمایند (به یعقوب ۲: ۱-۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). این تبعیضات نباید در میان برادران جای داشته باشد. از آنجا که ما اعضای یک بدن هستند، ایماندارانی که از طبقه بالاتر هستند، باید با کمال میل و رغبت با برادرانی که از لحاظ مقام و موقعیت اجتماعی در ردۀ پایین تری قرار دارند، معاشرت کنند.
خود را دانا مشمارید. در نظر خود حکیم مشوید. حکمت خیلی خوب و مفید است، ولی خوب نیست که خود را حکیم و دانا بشماریم. هرگز با خود نگوییم که "حق با من است". تعلیم دادن به شخصی که همیشه فکر می کند که حق با وی است، بسیار مشکل خواهد بود. چنین شخصی حتی از خدا هم درس فرا نخواهد گرفت!
افرادی که تحصیلات عالیه را بپایان رسانیده اند، ممکن است که خود را داناتر از دیگران قلمداد کنند، نباشد که فرد تحصیل کرده خود را از برادر بی سوادش بالاتر بشمارد. زیرا که حکمت واقعی در مدرسه و مکتب آموخته نمی شود! حکمت حقیقی از خدا، از روح القدس، از کلام خدا و مشارکت با دیگر ایمانداران بدست می آید. از این سبب، غالبا، افراد کم سواد، حکمتشان بیشتر از حکمت تحصیل کرده ها است!
اگر یک بدن هستیم، باید یک فکر هم داشته باشیم (به اول قرنتیان ۱: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۲ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). یکدیگر را خوار نشمریم. آیا دست بهتر از چشم است؟ آیا زبان بر پا ارجعیت دارد؟ البته که نه! پس بیایید برای یکدیگر احترام قائل باشیم (به اول قرنتیان ۱۲: ۲۱-۲۷ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
با ذلیلان مدارا نمایید. این بدان معناست که نه تنها حاضر به معاشرت با زیر دستان و افراد کم بضاعت تر باشیم، بلکه راغب به انجام کارهای پائین و کم ارزشترباشیم. منظور پولس رسول از این کلمات، تعلیم این نکتۀ مهم است، که مسیحیان هرگز نباید بخاطر مقام، سطح درآمد، میزان دانش، نژاد و یا طبقۀ اجتماعی، خود را بهتر از دیگران قلمداد نمایند (به یعقوب ۲: ۱-۴ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید). این تبعیضات نباید در میان برادران جای داشته باشد. از آنجا که ما اعضای یک بدن هستند، ایماندارانی که از طبقه بالاتر هستند، باید با کمال میل و رغبت با برادرانی که از لحاظ مقام و موقعیت اجتماعی در ردۀ پایین تری قرار دارند، معاشرت کنند.
خود را دانا مشمارید. در نظر خود حکیم مشوید. حکمت خیلی خوب و مفید است، ولی خوب نیست که خود را حکیم و دانا بشماریم. هرگز با خود نگوییم که "حق با من است". تعلیم دادن به شخصی که همیشه فکر می کند که حق با وی است، بسیار مشکل خواهد بود. چنین شخصی حتی از خدا هم درس فرا نخواهد گرفت!
افرادی که تحصیلات عالیه را بپایان رسانیده اند، ممکن است که خود را داناتر از دیگران قلمداد کنند، نباشد که فرد تحصیل کرده خود را از برادر بی سوادش بالاتر بشمارد. زیرا که حکمت واقعی در مدرسه و مکتب آموخته نمی شود! حکمت حقیقی از خدا، از روح القدس، از کلام خدا و مشارکت با دیگر ایمانداران بدست می آید. از این سبب، غالبا، افراد کم سواد، حکمتشان بیشتر از حکمت تحصیل کرده ها است!
۱۷ هیچ کس را بعوض بدی بدی مرسانید (به انجیل متی ۵: ۳۸-۴۱؛ تسالونیکیان ۵: ۱۵؛ اول پطرس ۳: ۹ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
ما نه تنها در حضور خدا، موظف به نیکویی کردن هستیم، بلکه باید در مقابل و در حضور مردم و دیگران نیز مواظب اعمال و رفتار و واکنشهای خود باشیم (دوم قرنتیان ۸: ۲۱). زیرا که در غیر این صورت، ممکن است که باعث بدنامی و بی احترامی به عیسی مسیح گردیم (به رومیان ۱۴: ۱۶؛ اول تسالونیکیان ۵: ۲۲ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
ما نه تنها در حضور خدا، موظف به نیکویی کردن هستیم، بلکه باید در مقابل و در حضور مردم و دیگران نیز مواظب اعمال و رفتار و واکنشهای خود باشیم (دوم قرنتیان ۸: ۲۱). زیرا که در غیر این صورت، ممکن است که باعث بدنامی و بی احترامی به عیسی مسیح گردیم (به رومیان ۱۴: ۱۶؛ اول تسالونیکیان ۵: ۲۲ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
۱۸ زندگی مسالمت آمیز با جمیع خلق، همیشه کار آسانی نیست. بعنوان مثال، صلح و زندگی توام با صلح با افراد شریر و افراد بزه کار، غیر ممکن است. ما باید با شرارات و گناه مخالفت کنیم. باید با کسانی که به عیسی مسیح بی احترامی کرده، و یا با عیسی مسیح و کار خدا مخالفند، مخالفت کنیم. ولی مخالفت ما باید تحت امر و راهنمایی خدا باشد. ما نباید دست به مبارزه بزنیم، مگر اینکه در انتهای آن مبارزه، خدا جلال پیدا کند. پولس رسول در اینجا یک دستور کلی می دهد: اگر ممکن است بقدر قوۀ خود با جمیع خلق به صلح بکوشید. سعی کنید حتی با دشمنان خود نیز در صلح زندگی نمایید.
ولی در کلیسا و در میان مومنین، باید همیشه صلح برقرار باشد (به رومیان ۱۴: ۱۹؛ افسسیان ۴: ۳ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
ولی در کلیسا و در میان مومنین، باید همیشه صلح برقرار باشد (به رومیان ۱۴: ۱۹؛ افسسیان ۴: ۳ و تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
۱۹ ای محبوبان انتقام خود را مکشید. این آیه مکمل آن حکمی است که پولس رسول در آیۀ ۱۷ سفارش کرده بود: هیچ کس را بعوض بدی بدی مرسانید.
در هیچ شرایطی، و صرف نظر از هر گونه دلیل و توجیه، ما هرگز حق گرفتن انتقام را نداریم (امثال ۲۰: ۲۲). زمانی که کسی، حتی یک برادر ایماندارمان، بما آزار و ضرر و زیانی می رساند، واکنش طبیعی ما این خواهد بود انتقام گرفته، عمل بد او را تلافی کنیم. این انتقام و مقابله به مثل ممکن است به عناوین متفاوت ظهور کند. ممکن است با آن شخص قطع رابطه نماییم، و یا ممکن است دوستی و یا کمک خود را از آن شخص دریغ کنیم بدین ترتیب به او ضربه وارد آوریم. واکنش ما هر چه که باشد، هدف کیست، ضربه زدن و انتقام کشیدن، اما بعوض آنکه با آن شخص قطع رابطه کنیم، باید نزد وی رفته، او را ببخشیم! ما باید سعی کنیم هر چه سریعتر، بدیهایی را که برما رفته است، فراموش کنیم.
از این گذشته، این بر ما نیست که از دشمنان خود انتقام بگیریم. انتقام از آن من است من جزا خواهم داد (تثنیه ۳۲: ۳۵). خدا اعمال همۀ بشریت را قضاوت خواهد نمود، و به هر کس مطابق اعمال نیک و بدش جزا و پاداش خواهد داد (به رومیان ۲: ۶؛ دوم قرنتیان ۵: ۱۰؛ عبرانیان ۱۰: ۳۰؛ مکاشفه ۲۲: ۱۲ و به تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
در هیچ شرایطی، و صرف نظر از هر گونه دلیل و توجیه، ما هرگز حق گرفتن انتقام را نداریم (امثال ۲۰: ۲۲). زمانی که کسی، حتی یک برادر ایماندارمان، بما آزار و ضرر و زیانی می رساند، واکنش طبیعی ما این خواهد بود انتقام گرفته، عمل بد او را تلافی کنیم. این انتقام و مقابله به مثل ممکن است به عناوین متفاوت ظهور کند. ممکن است با آن شخص قطع رابطه نماییم، و یا ممکن است دوستی و یا کمک خود را از آن شخص دریغ کنیم بدین ترتیب به او ضربه وارد آوریم. واکنش ما هر چه که باشد، هدف کیست، ضربه زدن و انتقام کشیدن، اما بعوض آنکه با آن شخص قطع رابطه کنیم، باید نزد وی رفته، او را ببخشیم! ما باید سعی کنیم هر چه سریعتر، بدیهایی را که برما رفته است، فراموش کنیم.
از این گذشته، این بر ما نیست که از دشمنان خود انتقام بگیریم. انتقام از آن من است من جزا خواهم داد (تثنیه ۳۲: ۳۵). خدا اعمال همۀ بشریت را قضاوت خواهد نمود، و به هر کس مطابق اعمال نیک و بدش جزا و پاداش خواهد داد (به رومیان ۲: ۶؛ دوم قرنتیان ۵: ۱۰؛ عبرانیان ۱۰: ۳۰؛ مکاشفه ۲۲: ۱۲ و به تفسیر آن آیات مراجعه نمایید).
۲۰ پولس رسول در اینجا از امثال سلیمان ۲۵: ۲۱-۲۲، نقل قول می کند. یک معنی این مثل که اگر دشمن تو گرسنه باشد، او را سیر کن و اگر تشنه است، سیرابش نما زیرا اگر چنین کنی اخگرهای آتش بر سرش خواهی انباشت، اینست که اگر به دشمن خود در مقابل بدی که در حق ما انجام داده است، خوبی کنیم، به احتمال بسیار زیاد، وی از عمل بد خود شرمنده خواهد شد. بعبارت دیگر، وی از شدت خجالت و شرمندگی خواهد سوخت.
معنی دیگر اخگرهای آتش، قضاوت و عدل خداست، انتقام خدا از کسانی که بما بناحق بدی می کنند، بسیار دهشتناک و مهیب خواهد بود.
یک معنی دیگر این مثل نیز اینست که بهترین راه خلاص شدن از شر دشمنان اینست که با ایشان دوست شویم و بدین ترتیب دشمن سابق را به دوست خود مبدل کنیم!
معنی دیگر اخگرهای آتش، قضاوت و عدل خداست، انتقام خدا از کسانی که بما بناحق بدی می کنند، بسیار دهشتناک و مهیب خواهد بود.
یک معنی دیگر این مثل نیز اینست که بهترین راه خلاص شدن از شر دشمنان اینست که با ایشان دوست شویم و بدین ترتیب دشمن سابق را به دوست خود مبدل کنیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر