تولد آزادی
نسبیت گرایی ومذهب
در فرهنگ پارسی و مذهب پدران ما مفهوم و معنایی خاص در خصوص آزادی نداریم. کتاب قرآن را باز کنید. لغت نامۀ عربی، فارسی یا انگلیسی را استفاده کنید و سعی کنید در میان تمام سوره ها و آیات این کتاب عبارت " آزادی" و یا " آزادی اختیار " را پیدا کنید. بیهوده نیست که هزاران سال است که در این سرزمین هر گونه صدا و طرز تفکری که بوی چنین واژه ایی را بدهد یا آن را کافر و بیخدا متهم میکنند. یا آن را دنیوی و شهوت ران و فاسد و لاابالی و خودمختار لقب میدهند. همین چند سال پیش بود که رهبر ولی فقیه تمام شیعیان دنیا، مردمی که در ایران به خیابانها ریختند و فریاد زدند " آزادی " آنها را مشتی " یاغی و اراذل و اوباش" خطاب کرد! و این داستان مصر است، داستان سوریه است. زیرا دین اسلام و معلمان این دین، هرگونه برداشت و مفهوم آزادی را تماما منفی برداشت میکنند. تا شما از آزادی سخن میگویید، آنها فکر میکنند منظور شما این است که شما آزادی میخواهید تا لخت بیرون بروید! یا اینکه "هر غلطی دلتان خواست" بکنیم!
من به اندازۀ کافی در سرزمین خائن و گناهکار ایران زندگی کردم، گرسنگی کشیدم، از مدرسه به دلیل " مخالفت با دین " اخراج شدم، در صف نفت و تخم مرغ و شیر و پوشک و روغن و کوپن ایستادم، در جبهه های جنگ نابرابر و ظالمانه، شرارت و مجروح و شهید دیدم، به اندازۀ کافی چشمهایم چشم بند خورده است، در سلولهای انفرادی ماندهام، سیلی خورده ام، که امروز این را به عنوان یک مسیحی که روزی مسلمان/کمونیست بوده اعتراف کنم که من مفهوم و معنا و ارزش انسانیت، ازادی بیان، ازادی مذهب، آزادی ملکیت و شغل، را نه در باورهای کمونیستها دیدم و نه در دین پدران من، دین اسلام. و شما میتوانید به هر دوی آن شهادت بدهید.
دوست عزیز! مسیر آزادی و نیل به آن از جاده های " بودا " و " محمد " و " لنین " نمیگذرد، بلکه از بطن کتابمقدس مسیحی ما فوران میزند، در شخص عیسای مسیح تلالو یافته و در زیستن در او و با او، انسان مفهوم حقیقی و راستین آزادی را درک خواهد کرد، سرزمینها از آن ترانه سرا میشوند، نسلها از آن در شادی بارور میشوند و برابری و عدالت فرزندان بسیار خود را در هر سرزمین و هر نژاد و هر قومی بار خواهد آورد. عیسای مسیح رو به رهبران مذهبی زمان خود کرد و چنین فرمود : " و حق را خواهید شناخت و حق شما را آزاد خواهد کرد" سپس ادامه میدهد " پس اگر پسر شما را آزاد کند در حقیقت آزاد خواهید بود."( یوحنا 8: 32 و 36 ) عیسای مسیح خود را " حق " میداند و خود را عین " آزادی میخواند. خود آزادی. نه معنا و مفهوم آن، و چنین مدعی میشود اگر او انسان را آزاد کند، انسان حقیقتا آزاد خواهد بود. از اینرو پولس رسول از این باور بهره گرفته و چنین مینویسد " اما خداوند روح است و جاییکه روح خداوند است آنجا آزادی است." ( دوم قرنتیان 3: 17 )
در این درس ما نگاهی به آن باورها و عقایدی خواهیم انداخت که برداشتی نادرست در خصوص آزادی دارند. اینکه یا ازادی را از مردم خود سلب میکنند زیرا آن را درک نکرده اند و قادر نیستند آن را در فرهنگ و بافت سرزمین خود اجرا کنند، یا اینکه تماما بر خلاف آنچه ازادی حقیقی باید باشد و عمل کند رفتار میکنند. تصور کنید که روزی آنانی که هزاران نفر را در سرزمین ایران از سال 1357 تاکنون به قتل رسانده و کشته اند در یک دادگاه بین اللملی حاضر کنند و از آنها بپرسند که شما چرا مردم را به قتل رساندید؟ و این آقایان رو به کتابمقدس مسیحی ما کنند و به ما بگویند: شما کی هستید که بر ما قضاوت میکنید؟ مگر خود مسیح شما نگفته است بر کسی داوری نکنید تا بر شما داوری نشود! حکومت ما آنچه از دیدگاه باور مذهبی درست بود، یعنی به" مصلحت نظام " بود را انجام داد و وجدان ما کاملا از آن راحت است! عکس العمل ما چیست؟ یا فرض کنید افرادی را که در تجارت دختران و پسران برای فروش جنسی فعال هستند را دستگیر میکنند و از آنها میپرسند که چرا چنین کاری را کرده اند؟ و آنها بگویند این " دخترها و پسرها" خودشان آزاد هستند که تصمیم بگیرند که با بدن خودشان چکار کنند چرا شما وکیل و وصی آنها شده اید!
چون همه چیز یک نسبیت است و چون شما آن را دوست داری و من میتوانم چیز دیگری را دوست داشته باشم و مجبور نیستم مانند شما عمل کنم، یک برداشت تماما نادرست از مفهوم درست ازادی است. هیتلر و افرادی مانند او به دلیل کشتار انسان برای رسیدن به اهداف سیاسی خود یک جنایت کار است و بر طبق میزان قانون الهی و مدنی باید مجازات شود. و همین باید سرنوشت تمام آنانی باشد که از آزادی خود استفاده کرده و آزادی دیگران را از آنها سلب میکنند. شما مستحق نیستی که آزادی بیان داشته باشی اگر من آزادی بیان ندارم، آن هم در یک سرزمین که من و شما زندگی میکنیم. شما نمیتوانید از آزادی مذهب سخن بگویی اما اجازه ندهی هیچ مذهب و آرمانی در سرزمین تو فعال باشد؛ و شما آن را تهدید میدانید، این تهدید آزادی است. همان آزادی که شما آن را شعار میدهید.
اما درست است که خدا انسان را شبیه به خود آفرید و درست است که انسان را آزاد آفرید و ارزش و مقام او را والا قرار داد، اما انسان پاسخگو به خداست. ما پاسخگو به قانون هستیم. قانون مدنی. آزادی ما نمیتواند و نباید مخل آزادی انسان دیگر شود. برای ایجاد چنین توازنی، شما هیچ فلسفه یا باور مذهبی یا عقیدۀ دیگری جز باور مسیحی ندارید. تنها مسیحیت و تعلیم عیسای خداوند است که میتواند این توازن را بین تلاش برای رسیدن به ازادی، دادن نظم و توازن و مهار کردن آن و نهایتا استفاده کرده و بهره بردن از آن در راستای نه تنها لذت بردن شخصی از آن بلکه قطعا در خصوص احترام به حقوق دیگران گذاشتن و استفاده کردن از تمامی فواید و مزایای آن برای شکوفایی، بارآوری، خلاقیت و سود رساندن به جامعه و سرزمین به هر فرهنگ و هر جامعه ایی بکار برده شود.
تصور کنید دانش آموزی که ادعا میکند که چون آزاد است و این آزادی را دارد، میتواند هر وقت که دوست داشت در کلاس درس حاضر شود و فلان کتاب را با میل آزاد خود بخواند یا نخواند، آزاد است که این امتحان را بدهد یا این امتحان را ندهد. این دانش آموز از قدرتی که آزادی به او داده است به نادرستی استفاده میکند. سرانجام این انتخاب نادرست، شستن کف دستشویی و ظرفهای آشپزخانه برای این جوان است! یا اینکه او از آزادی و قدرتی که آزادی به او میدهد در جهت رشد، فراگیری، گسترش دانش خود در جهات سازنده استفاده کند، مسلما نتیجۀ آنچه در آیندۀ این جوان رقم میخورد متفاوت خواهد بود. پولس رسول میگوید" زیرا که شما ای برادران به آزادی خوانده شده اید اما زنهار آزادی خود را فرصت جسم مگردانید بلکه به محبت یکدیگر را خدمت کنید." ( غلاطیان 5: 13 )
خدا ما را آزاد خلق کرده است و ما را فراخوانده است که به برای رسیدن و دستیابی این آزادی همواره تلاش کنیم. تمام کتابمقدس مسیحی گویای چنین خواندگی برای زیستن در ازادی و استقلال فکری و روحانی بدور از بردگی کردن انسان و طرز تفکر انسان و قوانین مذهبی و دینی است. تنها یک نفر باید بر ما حکومت کند و آن خود خداست. و چون به این باور رسیدیم و چون با ایمان قلبی خود به عیسای مسیح، خودمان را به او تقدیم کردیم، تمامی اختیارات و آزادی داده شده به ما تحت کنترل روح القدس در آمده و اوست که ما را هدایت میکند که از این هدیۀ ارزشمند خداوند به نحوی ارزنده و والا برای جلال دادن خود خدا، برای بشارت انجیل مسیح، برای خدمت به نیازمندان، برای شهروندی نمونه بودن، و برای بیرون کشیدن انسانی از شعله های آتش با طیب خاطر استفاده کنیم و از آن لذت ببریم.
خوانندۀ عزیز!
سوال پایانی من از شما این است: ایا شما آزاد شده اید؟ آیا چنین ازادی ای را در عیسای مسیح تجربه کرده اید؟ اگر نه، اکنون و اینجا زمان مناسب برای ایمان آوردن به کسی است که به روی زمین آمد تا اسیران را آزاد کند، و به آنها آزادی ایی را هدیه بدهد که نه قدرتهای جهنمی، نه قدرتهای انسانی، قادر هستند آن را از آنها بگیرد.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر