۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

مرقس فصل 2

  تفسیر کاربردی   مرقس  فصل ۲
۵ آنگاه عیسی به مرد مفلوج سخنی گفت که بسیار حیرت آمیز بود؛ او گفت: «ای فرزند، گناهان تو آمرزیده شد»
چرا عیسی این حرف را زد؟ زیرا که می‌دانست مشکل عمدۀ مرد، گناهانش است، نه مفلوج بودنش. مشکل عمدۀ او جسمانی نبود بلکه روحانی بود. امکان دارد که فلج مرد در اثر گناهش پدید آمده باشد. در این صورت، پیش از آنکه عیسی بتواند جسم مرد را شفا دهد، می‌بایست ابتدا روحش را در درمان کند. 
همۀ انسانها بیمار می‌شوند و همه مرتکب گناه می‌گردند. گناه مشکلی بس بزرگتر از بیماری جسمی می‌باشد. عیسی می‌تواند هم جسم و هم جان انسان را شفا بخشد. در اینجا وی ابتدا گناهان مرد را آمرزید. این کار بزرگی بود. سپس برای اثبات اینکه گناهان مرد واقعا آمرزیده شده اند، جسم او را نیز شفا داد (آیه ۱۰). 
شفای بیماری جسمانی یک انسان، بدون پاک کردن جان یا روح او از گناه، شبیه به پانسمان جراحت یک خار است بی آنکه خار از بدن خارج شود. عیسی به جهان آمد تا انسانها را از گناه طاهر کرده، نجات دهد. آنگاه، برای نشان دادن شفقت و نیز قدرت خود، جسم انسانها را نیز شفا می‌داد. خواست خدا این است که انسان در جسم، جان و روح کاملا شفا یابد.
۶-۷ در این آیه‌ها آغاز مخالفت با عیسی را مشاهده می‌کنیم. کار انسان هر چقدر نیکو و رحیمانه باشد، همیشه کسانی هستند که از آن انتقاد کنند. برخی از کاتبان (مرقس ۱: ۲۲ مشاهده شود) شنیدند که عیسی گناهان مرد مفلوج را آمرزیده است. در نظر آنان عیسی مرتکب کفر شده بود، زیرا که در نظر ایشان تنها خدا اقتدار این را داشت که گناهان را بیامرزد. به نظر ایشان عیسی اقتداری را که تنها به خدا تعلق داشت از آن خود کرده بود، و با این کار به خدا توهین کرده بود. وی حرمت خدا را از آن خود شمرده بود. وی لاف زده بود که «می توانم کاری را بکنم که خدا می‌کند»! 
کاتبان از یک لحاظ حق داشتند! صحیح است که تنها خدا می‌تواند گناهان را بیامرزد. لیکن آنچه که ایشان درک نمی‌کردند، این بود که عیسی خود، خدا بود!
۸-۱۲ عیسی به افکار کاتبان پی برد. وی متوجه شد که ایشان به قدرت او در آمرزش گناهان شک دارند. ایشان با خود فکر می‌کردند که «هر کسی می‌تواند بگوید" گناهان تو آمرزیده شد". گفتن این مطلب آسان است، اما شفا دادن شخص آسان نیست». بنابراین، عیسی در واقع می‌خواست چنین چیزی بگوید: «باشد، برای اثبات اینکه اقتدار دارم که گناهان را بیامرزم، این مرد را شفا خواهم داد. آن کاری را خواهم کرد که در نظر شما مشکل‌تر است؛ در نتیجه، خواهید دانست که سخنم باطل نبوده است». آنگاه به مرد مفلوج گفت که بسترش را بر دارد و راه برود. با قدرت کلام عیسی، مرد فوری شفا یافت و راه افتاد. 
ما باید این را خوب درک کنیم که این معجزه تنها عملی از روی دلسوزی و شفقت نبود، بلکه نشانه‌ای بود از این واقعیت که عیسی به راستی طبیعت کامل خدا و اقتدار او را دارد. این امر نشانۀ این بود که ملکوت خدا به راستی به میان انسانها آمده است.
عیسی در اینجا در آیۀ ۱۰، خود را پسر انسان می‌نامد. این نامی بود که عیسی معمولا به خود اطلاق می‌کرد. معنی آن این است که وی با وجود اینکه کاملا خدا بود (کولسیان ۲: ۹ و تفسیر آن مشاهده شود)، انسان کامل نیز بود و از زن یعنی مریم زاده شده بود (فیلپیان ۲: ۵-۸ و تفسیر آن مشاهده شود). به همین دلیل است که عیسی خود را پسر انسان خوانده است (دانیال ۷: ۱۳-۱۴؛ یوحنا ۱: ۵۱ و تفسیر آن مشاهده شود).
دعوت از لاوی (۲: ۱۳-۱۷) 
(متی ۹: ۹-۱۳؛ لوقا ۵: ۲۷-۳۲) 
۱۳-۱۴ لاوی همان شخصی است که در متی ۹: ۹ ذکر شده است. با وجود اینکه لاوی یک یهودی بود، در قلمرو فرمانروایی هیرودیس، پادشاه جلیل، جزو باجگیران، یعنی مامورین جمع آوری مالیات برای حکومت روم بود. همه از باجگیران متنفر بودند زیرا که بیش از مقدار مشروع باج گرفته، مازاد را برای خود نگه می‌داشتند. لذا ثروتمند می‌شدند. اینکه عیسی چنین بدکاری را که باجگیر بود به عنوان یکی از شاگردانش برگزید، امری حیرت انگیز بود (لوقا ۱۹: ۲-۷ و تفسیر آن مشاهده شود). 
در اینجا فیض و درایت عیسی را مشاهده می‌کنیم؛ فیض به خاطر چنین گناهکاری را دعوت کرد، و درایت از این بابت که مردی را دعوت کرده بود که به دو زبان یونانی و آرامی تسلط داشت. اما لاوی در مقابل دعوت عیسی چه واکنشی نشان داد؟ او بی درنگ، ثروت خود را رها کرد و در پی عیسی روان شد. وی همه چیز خود را به جز قلم و کاغذ را ترک گفت. بعدا همین لاوی، یعنی متی، اولین انجیل را در عهد جدید نگاشت یعنی انجیل متی را. 
توجه داشته باشید که در اینجا لاوی عیسی را انتخاب نکرد. این عیسی بود که او را برگزید. به همان طریق، نخست عیسی ما را برگزید؛ تنها در این هنگام است که باید برخیزیم و او را پیروی کنیم (یوحنا ۱۵: ۱۶).
۱۵ لاوی برای بزرگداشت شادی و آزادی و نجات جدیدی که از عیسی دریافت کرده بود، در خانۀ خود ضیافتی بر پا داشت و دوستان و همکاران قدیمی اش را دعوت کرد تا عیسی را ملاقات کنند. وی می‌خواست که ایشان نیز فرصت نجات را داشته باشند. برکات مسیح را باید با دیگران تقسیم کنیم، نه اینکه فقط برای خودمان حفظ کنیم. اگر زندگی نو خود را با دیگران تقسیم نکنیم، بزودی خشک خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر