۱۳۹۴ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

زره پارسایی


 در مورد نقش پارسایی در باب 6 از افسسیان آمده است. در آنجا درباره سلاح خدا سخن به میان می آید. سلاحی که به ما داده شده تا در جنگ های روحانی از آنها استفاده کنیم: 

افسسیان 6: 13
"پس اسلحه کامل خدا را بر تن کنيد، تا در روز شر شما را ياراي ايستادگي باشد، و بتوانيد پس از انجام همه چيز بايستيد. " 

دو چیز است که می خواهم در این آیه به آنها اشاره کنم. اول اینکه این سلاح از آن خداست. سلاحی نیست که شما آنرا ساخته باشید بلکه ساخته خداست. دوم اینکه این شما هستید که این سلاح را برتن می کنید. خدا آنرا به تن شما نمی کند. خدا فقط آنرا مهیا کرده است و وظیفه شماست که آنرا بر تن کنید. درک این دو آیه در فهمیدن آیه بعدی بسیار مهم است. در آنجا می خوانیم: 

افسسیان 6: 14
"پس استوار ايستاده، کمربند حقيقت را به ميان ببنديد و زره پارسايي را بر تن کنيد" 

زره پارسایی، دومین سلاح خداست که در اینجا تمرکز خود را بر این سلاح قرار می دهیم. نام هیچ یک از سلاح هایی که از آیه 14-17 آورده شده تصادفی انتخاب نشده است. خدا برای هر کلمه که از دهانش صادر می شود دلیلی دارد. پس باید از خود بپرسیم که کاری که زره پارسایی برای ما انجام می دهد چیست؟ فکر کنم بیشتر ما پاسخ آنرا بدانیم: در بین ابزار جنگی جوشن یا زره از قسمت جلوی بدن حفاظت می کند. بنابراین تعریف مهمترین کار زره یا همان جوشن حفاظت از قلب است. در ادبیات کتاب مقدسی واژه قلب به معنای بخش درونی افکار یا درون ذات آدمی استفاده می شود. محتوای قلب ما مشخص می کند که ما چه هستیم. همانطور که امثال سلیمان 4: 23 می گوید: 

"دل خود را به حفظ تمام نگاه دار، زيرا كه مخرج هاي حيات از آن است. "

کلام خود ما را می خواند تا از دل یا همان قلب خود بیش از هر چیز دیگر حفاظت کنیم. وقتی هم که می گوید دل منظورش درون افکار ماست. به راستی که اعماق افکار ما یعنی چیز هایی که در قلب ماست، سرچشمه های یا مخرج های حیات را مشخص می کند. بنابراین شکی نیست که آنجا دقیقاً همان جایی است که شیطان تیرهایش را نشانه رفته است. اگر تیرهای او موفق شوند که به قلب یعنی اعماق ذات ما نفوذ کنند، دقیقاً همان اتفاقی افتاده که شیطان می خواهد. یکی از ابزاری که معمولاً شیطان برای شلیک تیرهایش به قلب مسیحیان راستین استفاده می کند، چیزی جز محکومیت نیست. از آنجایی که محکومیت قلب را بیمار می کند، یکی از بهترین ابزار شیطان است. شیطان از این ابزار استفاده می کند تا مشارکت ما با خدا را خراب کند. اول یوحنا اثرات این بیماری را که دامنگیر بسیاری از مسیحیان شده شرح می دهد. 

اول یوحنا 3: 21
"اي عزيزان، اگر دل ما، ما را محکوم نکند، در حضور خدا اطمينان داريم " 

به "اگر" توجه کنید. همچنین دقت کنید که ارجاع به دل یا همان قلب است. محکومیت بیماری جدی است که اعماق ذات آدمی را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر در قلب ما محکومیت وجود داشته باشد، آنوقت است که در حضور خدا هیچ اطمینانی نداریم. اگر هم اطمینان در حضور خدا وجود نداشته باشد، آنجاست که من چنین رابطه ای را با خدا زیر سؤال می برم. اراده خدا این است که "هميشه در خداوند شاد باشيد؛" (فیلیپیان 4: 4) . اما غیر ممکن است که در حضور او شاد باشید در حالی که اطمینانی در حضورش ندارید. علیرغم اینها، اگر (و فقط اگر) از سلاح خدا برای دفاع در زندگی مان استفاده کنیم، شیطان نخواهد توانست در زندگی ما محکومیت بیاورد. پس سوال این است که کدام یک از سلاح خداست که از قلب محافظت می کند؟ افسسیان 6: 14 پاسخ می دهد: 

افسسیان 6: 14 
" پس استوار ايستاده، کمربند حقيقت را به ميان ببنديد و زره پارسايي را بر تن کنيد

این سلاح "زره پارسایی" است. اما این چه نوع پارسایی است؟ می دانید ما عادت داریم با این پیش زمینه ذهنی این آیه را بخوانیم که این پارسایی از راه اعمال حاصل می شود. آنوقت فکر می کنیم که پارسایی که در این آیه آمده پارسایی خودمان است. ما می گوییم "اگر من به اندازه کافی خوب هستم و کارهای نیکو هم می کنم، پس پارسا می شوم". اما فراموش می کنیم که کتاب مقدس می گوید: "زيرا هيچ بشري با به جاآوردن اعمال شريعت، در نظر خدا پارسا شمرده نميشود، بلکه شريعت تنها گناه را به ما ميشناساند. " (رومیان 3: 20) پارسایی که در اینجا از آن نام برده شده پارسایی ما نیست بلکه پارسایی خداست. سلاح کامل توسط خدا برای ما آماده شده است. این سلاح "سلاح متعلق به خداست". سلاحی نیست که ما ساخته باشیم. کلام نمی گوید که "سلاح را بسازید". می گوید "اسلحه کامل خدا را بر تن کنيد" (افسسیان 6: 11). اگر سلاح از آن خداست، پس زره این سلاح از آن کیست؟ از آن خداست. بنابراین پارسایی این زره از متعلق به کیست؟ آیا این پارسایی از آن شماست و توسط اعمالتان به دست آمده؟ خیر ! این پارسایی از آن خداست. همانطور که کل سلاح از خداست. شما سلاح را نساخته اید. شما فقط آنرا بر تن کنید. در مورد پارسایی هم بر تن کردن آن به این معناست که آنرا در اعماق افکارتان یا همان قلبتان قرار دهید. این را در قلبتان قرار دهید که از طریق فیض در حضور خدا پارسایید ("پارسایی خدا") به این مفهوم که سعی نمی کنید که در حضور خدا خود را پارسا نمایید. به بیان دیگر می فهمید که از طریق انجام اعمال شریعت هیچ بشری در حضور او پارسا نمی شود. (رومیان 3: 20) و می فهمید که همه گناه کرده اند و از جلال خدا کوتاه آمده اند و از طریق فیض او به رایگان عادل شمرده شده اند. (رومیان 3: 23-24) شما باید بپذیرید که فیض، فیض است و اعمال، اعمال. باید درک کنید که وقتی کتاب مقدس می گوید فیض، منظورش این نیست که فیض به اضافه مقداری اعمال. همانطور که آیه می گوید: " امّا اگر از راه فيض باشد، ديگر بر پايه اعمال نيست؛ وگرنه فيض ديگر فيض نيست. " (رومیان 11: 6). اینگونه است که "زره پارسایی را بر تن دارید" (افسسیان 6: 14). در غیر اینصورت قلبتان را در مقابل بیماری محکومیت بی دفاع و آسیب پذیر می کنید. و چون یک چیز من در آوردی را جایگزین اسلحه کامل خدا کرده اید، شیطان با مکر های خود شما را اسیر می کند. بجای زره پارسایی خدا، زره پارسایی خود را پوشیده اید. کلام خدا زره پارسایی خودتان را ناقص می داند. پس شکی نیست که اگر آن "زره" را بر تن کنید، در برابر بیماری خود محکومی از سوی شیطان آسیب پذیر خواهید بود. از سوی دیگر، وقتی خود را با زره راستین پارسایی خدا مجهز می کنیم، آن چیزی که آیات در رومیان 8: 1 می گویند در زندگی ما اتفاق می افتد: 

رومیان 8: 1
"پس اکنون براي آنان که در مسيحْ عيسي هستند، ديگر هيچ محکوميتي نيست "

ثمره: محور اصلی زندگی مسیحی

محور اصلی زندگی مسیحی چیست؟ محوراصلی در یک زندگی مسیحی شناخت خدا، پسرش عیسی مسیح و آوردن ثمرات می باشد. عیسی در انجیل یوحنا گفت: 

یوحنا 14: 16
" شما مرا برنگزيديد، بلكه من شما را برگزيدم و شما را مقرّر كردم تا شما برويد و ميوه آوريد و ميوه شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب كنيد به شما عطا كند.

همچنین پولس در رومیان 7: 4 گفت: 
" بنابراين، اي برادرانِ من، شما نيز بوساطت جسد مسيح براي شريعت مرده شديد تا خود را به ديگري پيونديد، يعني با او كه از مردگان برخاست، تا بجهت خدا ثمر آوريم."

عیسی در مثال برزگر درباره چهار نوع از افراد سخن می گوید که کلام خدا را می شنوند. در دسته دوم و سوم کسانی بودند که بی ثمر ماندند در حالی که آخرین گروه کسانی بودند که "كلام را شنيده، آن را مي فهمد و بارآور شده، بعضي صد و بعضي شصت و بعضي سي ثمر مي آورد." (متی 13: 23).

پس بنابراین چیزی که خدا برای مسیحیان درنظر داشت این نبود که فقط ایمان آورند، هیچ تغییری نکنند و همان درختی باشند و همان ثمری را بدهند که قبلاً می دادند. مثمر ثمر بودن ما برای خدا اهمیت دارد. بگذارید تکرار کنم: خواست خدا این نیست که شما تنها در جریان زندگی به روان باشید. خدا شما را مخلوقی یکتا خلق نمود، به شما عطیه داد. بله خود خود شما. و به شما مأموریتی داد: تا بروید و ثمر آورید. کمی جلوتر می بینیم که ثمر آوردن چگونه است، اما این را به خاطر داشته باشید. خدا به تک تک فرزندانش عطیه داده است. خدا از جوانترین تا مسن ترین، از فقیرترین تا ثروتمندترین و از بی سواد تا باسوادترین فرزندانش را بطور منحصر به فردی عطیه داده است و می خواهد که آنها ثمر بسیار آورند. خداوند باز در یوحنا باب 15 گفت:

یوحنا 15: 8 
جلال پدر من آشكارا ميشود به اين كه ميوه بسيار بياوريد و شاگرد من بشويد."

و  یوحنا 15: 1-2 
" «من تاك حقيقي هستم و پدر من باغبان است. ...  هر چه ميوه آرد آن را پاك ميكند تا بيشتر ميوه آورد."

وقتی فرزندان ثمر می آورند، پدر وجد می کند. می بینیم که او از آنهایی که ثمر آورند بطور ویژه ای مراقبت کرده و آنها را پاک می سازد تا بیشتر ثمر آورند! پدر تنها نمی خواهد که در تاک شاخه داشته باشد ... بلکه می خواهد که شاخه هایی بسیار پرثمر داشته باشد. شاخه هایی که تا بالاترین حد ظرفیت خود ثمر می آورند. امروزه بسیاری از مسیحیان بی حرکت در گوشه ای نشسته اند و منتظرند تا شخص دیگری، یک "حرفه ای" بیاید و"نقش آنها را بازی کند" زیرا آنها می گویند که ما "حرفه ای" نیستیم. اما پطرس و دیگران (که اکثراً ماهیگیر بودند) در قرن اول نیز در این مورد "حرفه ای" نبودند. آنها فارق التحصیل از هیچ مدرسه مذهبی نبودند و احتیاجی هم به چنین چیزی نداشتند! تنها مدرکی که داشتند در ماهیگیری بود! افراد دیگری نیز هستند که با اینکه ایمان آورده اند اما تغییر مشهودی در زندگی شان صورت نگرفته است. اصلاً زندگی مسیحی بدون تغییر و بدون ثمر کاملاً ضد و نقیض است. با این گفته نیز منظورم این نیست که مسیحیان پرحرارت که برای خدا و کلامش غیورند، مرتکب خطا نمی شوند. آنها نیز خطا می کنند! اما مسیحیان پرشور صدای اکثریت را نادیده می گیرند که می گوید "هم رنگ جماعت شو ... دیگر کلیسا رفتن، روی صندلی های کلیسا نشستند، سرود خواندن، گوش کردن به موعظه و سپس به خانه آمدن و فراموش کردن همه چیز تا یکشنبه دیگر کافی است". مسیحیان پرشور به این گفته تن در نمی دهند و به کم قانع نمی شوند. دید آنها به خداست و می خواهند که در او رشد کنند. می خواهند به او و پسرش نزدیک و نزدیک تر شوند. می خواهند تا حد امکان مسیح را در زندگی شان نشان دهند. مسیحیان پرشور اشتیاق ثمر آوردن و رویای مسیح را دارند. و خبر این است که خدا می خواهد شما نیز یکی از آنها باشید. می خواهد شما نیز یک مسیحی پرحرارتباشید. و یا به بیان دیگر، می خواهد یک مسیحی باشید که مشتاق خداست. یک مسیحی گرم و نه ولرم (مکاشفه 3: 15). می خواهد مسیحی ای باشید که شکوفه داده و تا بیشترین حد ممکن ثمر آورد. این محور اصلی زندگی مسیحی است.

ثمر: ثمر چیست؟

به بیان ساده باید گفت که ثمر، همان زندگی تغییر یافته، زندگی با محوریت مسیح و نوعی از زندگی است که ما می میریم تا مسیح از طریق مان زیست کند (غلاطیان 2: 19-20)؛ یک زندگی که بجای رضامندی خود یا دیگران، رضامندی خدا را می طلبد. یک زندگی که موضوع اصلی و تمرکز و اولویتش خداست. بیایید ببینیم کتاب مقدس در این مورد چه می گوید:

غلاطیان 5: 22-25
" ليكن ثمره روح، محبّت و خوشي و سلامتي و حلم و مهرباني و نيكويي و ايمان و تواضع و پرهيزكاري است،كه هيچ شريعت مانع چنين كارها نيست. و آناني كه از آنِ مسيح مي باشند، جسم را با هوسها و شهواتش مصلوب ساخته اند. اگر به روح زيست كنيم، به روح هم رفتار بكنيم."

منظور از روح در اینجا حضور انسانیتی تازه یعنی مسیح در ماست. با زندگی بر اساس این انسانیت تازه است که ما ثمراتی که در بالا آمده را تولید می کنیم یعنی شخصیتی که انسانیت تازه یا مسیح دارد. در افسسیان 2: 10 می خوانیم: 

افسسیان 2: 10
" زيرا كه صنعت او هستيم، آفريده شده در مسيح عيسي براي كارهاي نيكو كه خدا قبل مهيّا نمود تا در آنها سلوك نماييم."

خدا از پیش کارهای نیکی را که باید در آنها قدم برداریم را فراهم کرده است. مانند درختی که کاشته شده و باید میوه آورد، خدا از قبل به هریک از ما بطور منحصر بفرد عطیه ای داده است. تنها کاری که باید بکنیم این است که در مسیری که خدا از قبل تهیه دیده است قدم برداریم. قدم برداشتن در این چیزهاست که سبب می شود پدر خشنود شده و ما ثمر آوریم. همچنین اول پطرس 4: 7-11 می گوید:

اول پطرس 4: 7-11
" لكن انتهاي همه چيز نزديك است. پس خردانديش و براي دعا هشيار باشيد. و اوّلِ همه با يكديگر بشدّت محبّت نماييد زيرا كه محبّت كثرت گناهان را مي پوشاند. و يكديگر را بدون همهمه مهماني كنيد. و هر يك بحسب نعمتي كه يافته باشد، يكديگر را در آن خدمت نمايد، مثل وكلاء امين فيض گوناگون خدا. اگر كسي سخن گويد، مانند اقوال خدا بگويد و اگر كسي خدمت كند، برحسب توانايي كه خدا بدو داده باشد بكند تا در همه چيز، خدا بواسطه عيسي مسيح جلال يابد كه او را جلال و توانايي تا ابدالآباد هست، آمين."

چیزهای مختلفی در این آیات هست که می گوید ما باید آنگونه "باشیم". در دعا هشیار باشید. یکدیگر را بشدت محبت نمایید. بدون همهمه مهمان نواز باشید. همچنین آیات می گوید که هریک از ما نعمت یا عطیه ای از خدا داریم. خدا به تک تک فرزندانش بطور منحصر به فردی عطیه و نعمت داده است. ما نیز مانند اعضای بدن که منحصر بفرد در بدن قرار داده شده اند و کاربرد خاص خود را دارند، منحصر بفردیم: خدا ما را نیز در بدن مسیح، کلیسا قرار داده است و بطور منحصر بفرد برای عملکرد در آن مکان عطیه یافته ایم (اول قرنتیان 12: 12-27). سخن پولس در اینجا تنها یک چیز است: عملکرد! خدا تنها افراد خاصی را عطیه نداده است؛ خدا تنها کشیشی و شبان شما را عطیه نداده است. آیات بالا تنها مربوط به گروهی خاص از مسیحیان نمی شود. بلکه مخاطب آن تمامی مسیحیان از جمله شماست! دقت کنید که در آیات می گوید: "یکدیگر را خدمت نمایید". عطیه شما به شما داده نشده تا آن را در خود محبوس کنید! بلکه داده شده است تا یکدیگر را خدمت کنیم. من شما را خدمت می کنم و شما نیز من را. اما امروزه واژه "خدمت" تنها برای افرادی با نقش های مذهبی به کار می رود. آیا شخص مذهبی تنها کسی است که باید خدمت کنید؟ در حالی که دیگران که کشیش و شبان نیستند و جایگاهی روحانی ندارند تنها خدمت شوند و خدمتی نکنند؟ این دیدگاهی است که مستقیم ویا غیر مستقیم در افکار بسیاری نشسته است. اما باید بدانید که این دیدگاه خدایی نیست و کتاب مقدس هم از آن حمایت نمی کند! دیدگاهی که کلام اشاعه می دهند این است: هر یک از ما بطور منحصر بفرد از خدا عطیه یافته و در بدن مسیح قرار داده شده ایم. چیزی به اسم افراد روحانی و افراد غیر روحانی در کتاب مقدس وجود ندارد. طبق کتاب مقدس همه ما از دید خدا شبان هستیم. ببینید پطرس این موضوع را به چه زیبایی بیان می کند:

اول پطرس 2: 9
" لكن شما قبيله برگزيده و كهانت ملوكانه و امّت مقدّس و قومي كه مِلك خاصِّ خدا باشد هستيد تا فضايل او را كه شما را از ظلمت، به نور عجيب خود خوانده است، اعلام نماييد."

و  اول پطرس 2: 5
" شما نيز مثل سنگهاي زنده بنا كرده مي شويد به عمارت روحاني و كهانت مقدّس تا قرباني هاي روحاني و مقبول خدا را بواسطه عيسي مسيح بگذرانيد."

از هر یک از ما انتظار می رود که طبق عطیه خود عمل و یکدیگر را خدمت کنیم. چیزی که پطرس در اول پطرس 4: 7-11 می گوید این است که مشغول چیزی شوید که خدا عطیه آن را به شما داده است. بر عطیه خود تمرکز کرده و آن را انجام دهید. موضوع این نیست که آیا شما "مأموریت" ی دارید یا نه. زیرا در اصل یک مأموریت دارید! این یک حقیقت است! و پطرس می گوید که مشغول این مأموریت و مشغول خدمتی شوید که عطیه اش را یافته اید.

اما برای اینکه سوء تفاهم پیش نیاید باید گفت که پیش نیاز اشتغال به عطیه مان داشتن رابطه ای پویا و زنده با خداوند عیسی مسیح است. همانطور که فیلیپیان 1: 9-11 می گوید:

فیلیپیان 1: 9-11 
" و براي اين دعا مي كنم تا محبّت شما در معرفت و كمال فهم بسيار افزونتر شود. تا چيزهاي بهتر را برگزينيد و در روز مسيح بي غشّ و بي لغزش باشيد، و پر شويد از ميوه عدالت كه بوسيله عيسي مسيح براي تمجيد و حمد خداست."

میوه های عدالت "از سوی عیسی مسیح هستند" نه از قدرت خودمان. به علاوه نتیجه میوه های عدالت نیز تمجید و حمد خداست. همانطور که خود عیسی در یوحنا باب 15 توضیح می دهد، او تاک است و ما شاخه های آن:

یوحنا 15: 4-5 و 8 
" در من بمانيد و من در شما. همچنانكه شاخه از خود نميتواند ميوه آورد ا گر در تاك نماند، همچنين شما نيز اگر در من نمانيد. من تاك هستم و شما شاخهها. آنكه در من ميماند و من در او، ميوه بسيار ميآورد زيرا كه جدا از من هيچ نميتوانيد كرد. ... جلال پدر من آشكارا ميشود به اين كه ميوه بسيار بياوريد و شاگرد من بشويد."

پیش نیاز اینکه میوه آوریم این است که در تاک بمانیم. و خود ما نیز تاک نیستیم. مسیح تاک است! و ما شاخه های آن. محال است شاخه ای بدون اینکه در تاک بماند میوه آورد. همین موضوع برای ما نیز صادق است: اتحاد ما با مسیح است که سبب می شود ما شاخه ها ثمر آوریم. در این مثال، شاخه ها راهی برای تاک هستند تا ثمر آورد. تا زمانی که ما در مسیح بمانیم، وی از طریق ما آشکار می شود؛ تاک از طریق ما زندگی خواهد کرد و ثمر خواهد داد. بنابراین داشتن رابطه ای گرم با خدا پیش نیاز خدمت و رفتن در پی کار های نیکویی است که خدا برای مان تدارک دیده است. خدایی که می خواهیم خشنودش سازیم. تمرکز بیشتر بر مسیح است و نه خود اعمال. و از طریق اتحاد با مسیح و ماندن در مسیح است که ثمر به بار می آید و طبق گفته فیلیپیان این ثمر "توسط عیسی مسیح" آورده می شود. 

کمی که به پیش برویم، می بینیم که مسیح درباره انبیای کذبه سخن گفت و فرمود که آنها را از میوه هایشان خواهیم شناخت.

متی 7: 15-20
" «امّا از انبياي كَذَبه احتراز كنيد، كه به لباس ميشها نزد شما مي آيند ولي در باطن، گرگان درنده مي باشند. ايشان را از ميوه هاي ايشان خواهيد شناخت. آيا انگور را از خار و انجير را از خس مي چينند؟ همچنين هر درخت نيكو، ميوه نيكو مي آورد و درخت بد، ميوه بد مي آورد. نمي تواند درخت خوب ميوه بد آورد، و نه درخت بد ميوه نيكو آورد. هر درختي كه ميوه نيكو نياورد، بريده و در آتش افكنده شود. لهذا از ميوه هاي ايشان، ايشان را خواهيد شناخت."

کلام درباره انبیای کذبه سخن می گوید (متی 7: 15)، مسیح های دروغین (متی 24: 24)، رسولان دروغین (دوم قرنتیان 11: 13)، برادران دروغین (غلاطیان 2: 4، دوم قرنتیان 11: 20)، معلمان کذبه (دوم پطرس 2: 1)، عمله مکار (دوم قرنتیان 11: 13). راهی برای شناسایی اینگونه افراد وجود دارد. میوه هایشان! و میوه خوب یا ثمره نیکو تنها "توسط عیسی مسیح" به بار می آید. هر نوع درخت دیگر، هرچند درباره خدا یا حتی مسیح هم سخن بگویند، باز تنها میوه کاذب به بار می آورد.

پس می خواهم شما برادر و خواهر عزیزم را تشویق کنم که با تمامی دل در پی خدا باشید. با اشتیاق در پی او باشید تا در رابطه خود با خداوند زنده مان رشد کنید و به چیزهایی که او برایتان تدارک دیده است مشغول گردید. بدین صورت است ثمره روح آورده می شود، زیرا درخت همان روح یا طبیعت تازه یا مسیح است که در درون ما می باشد. در مسیح بمانید، زیرا هرکه در مسیح بمایند و مسیح در او، تنها یک چیز به بار می آورد و آن ثمر بسیار است!

ثمره: هرس نمودن 

من چیز زیادی از باغبانی نمی دانم. اما از دوران مدرسه به یاد دارم که برای اینکه گیاه میوه بیاورد باید هر از گاهی هرس شود. اما این سخن من تعریف کاملی از هرس نمودن نیست. اینترنت را که جستجو کردم تعریف زیر را از وبسایت ویکیپیدیا پیدا کردم ( لینک مقابل را مشاهده کنید: http://en.wikipedia.org/wiki/Pruning) :

"در باغبانی و تزئینات "هرس کردن" به عمل حذف قسمت های بیمار، بی حاصل و یا قسمت های اضافی از گیاه گفته می شود. هرس کردن با هدف حالت دادن به گیاه توسط کنترل و هدایت رشد آن یا افزایش محصول و کیفیت گل ها یا میوه ها می باشد. هرس نمودن صحیح به همان اندازه که هنر است یک مهارت نیز به حساب می آید. زیرا اگر گیاه بطور صحیح هرس نشود می تواند دچار بیماری و یا رشد بطور نامقبول گردد."

تمام گیاهان باید هرس شوند و نیازمند داشتن یک باغبان برای هرس و هدایت رشد به شکل مطلوب هستند. باغبان به سلامت گیاه پرداخته و قسمت های بیمار را می چیند و آن را پاکسازی می کند تا میوه بیشتری بدهد. همین امر باری ما که شاخه های تاک عیسی مسیح خداوند هستیم نیز صادق است. ما نیز نیازمند هرس هستیم و باغبانی هم داریم که ما را هرس می کند! باز یوحنا باب 15 می گوید:

یوحنا 15: 1-2
من تاك حقيقي هستم و پدر من باغبان است. هر شاخهاي در من كه ميوه نياورد، آن را دور ميسازد و هر چه ميوه آرد آن را پاك ميكند تا بيشتر ميوه آورد."

پدر مسئولیت هرس کردن را برعهده دارد. باز به یاد داشته باشید که هرس نمودن ضروری است و باید انجام شود! بدون آن رشد ما امکان پذیر نیست! و خوشبختانه کسی را داریم که مسئولیت این کار را بر عهده دارد: پدرمان. او به عنوان باغبانی نیکو و با دقت مراقب است و وارد عمل شده، رشد مان را جهت می دهد، موانع را بر طرف می سازد و پاکمان می کند تا میوه بیشتری بیاوریم! آیا این فوق العاده نیست؟! با ماندن در مسیح میوه می آوریم و این کار پدر است که با هرس نمودن ما سبب شود که بیشتر و تا حداکثر ظرفیت میوه بیاوریم. کار ما این است که در تاک بمانیم و کار پدر این است که با انجام هرس در زمان و مکان لازم بهره وری ما را افزایش دهد.

من اینطور فکر می کنم که عبرانیان 12: 11 همین چیزها را با بیانی دیگر مطرح می کند. در آنجا می خوانیم:

عبرانیان 12: 11
" لكن هر تأديب در حال، نه از خوشيها بلكه از دردها مي نمايد، اما در آخر ميوه عدالتِ سلامتي را براي آناني كه از آن رياضت يافته اند بار مي آورد."

نویسنده در این آیات از تأدیب سخن می گوید و طبق همین آیه هیچ تأدیبی در حال حاضر خوشایند به نظر نمی رسد بلکه حتی دردناک نیز هست! به نظر من همین موضوع در هرس شدن نیز اتفاق می افتد. باغبان هنگام هرس باید قسمت هایی از گیاه را ببرد. باید بخش های بیمار را بچیند. قسمت هایی که از گیاه حیات می گیرند اما فایده ای نمی رسانند. هرس یعنی چیزی باید بریده شود! چیزی که قبلاً طبیعی بود اکنون دیگر طبیعی نیست.باغبان دخالت کرده و آن را بریده است. تأدیب نیز یک چنین چیزی است. اینطور نیست؟ ما فرزندانمان را تأدیب می کنیم و گیاهانمان را هرس می کنیم. هر دو کار با یک هدف انجام می شوند: تا فرزندان بهتر شوند؛ و تا گیاهان پرثمر تر شوند. شاید لحظه ای که خدا فرزندانش را تأدیب می کند دردناک باشد. اما برای کسانی که از آن درس بگیرند تنها یک نتیجه به بار خواهد آمد و آن چیزی جز میوه نیست. همانطور که عبرانیان می گوید میوه عدالت سلامتی. در نهایت خدا باید این کار را انجام دهد. زیرا پدری که فرزندانش را دوست دارد چنین می کند. او نیز ما را بسیار دوست می دارد و برایش عزیز هستیم. پس درسمان در اینجا این است که همانطور که گیاهان برای هرس شدن باغبانی دارند تا آنها را هرس کرده و میوه بیشتری بیاورند، ما نیز پدر عزیز آسمانی مان را داریم که مسئولیت هرس نمودن را بر عهده دارد تا ما با ماندن در مسیح حتی بیش از این ثمر آوریم. 

ثمره: اولویت ها و بی حاصلی

همانطور که دیدیم میوه آوردن بسیار خدا را نیز بسیار جلال می دهد. برای میوه آوردن بسیار باید (همانطور که این را نیز در آیات دیدیم) در تاک یعنی در خداوند عیسی مسیح بمانیم. باید با انجام کارهایی که پدر را خشنود می سازد مشتاقانه در پی خشنودی او باشیم. اگر تلاش و هدف زندگی مان بر این باشد، ثمر بسیار به بار می آید. اما همانطور که مشخص است، برای این کار باید خدا و کارهای وی را در اولویت اول زندگی مان قرار دهیم. یا به بیان دیگر، اگر چیزی ثمر دادن مان را به خطر می اندازد، یعنی این خطر را نیز بوجود می آورد که از تاک یعنی مسیح دور شویم و به چیزهای دیگر بپردازیم. همانطور که مسیح در متی 6: 24-34 گفت: 

متی 6: 24-34
هيچ كس دو آقا را خدمت نمي تواند كرد، زيرا يا از يكي نفرت دارد و با ديگري محبّت، و يا به يكي مي چسبد و ديگر را حقير مي شمارد. محال است كه خدا و ممّونا را خدمت كنيد. « بنابراين به شما مي گويم، از بهر جان خود انديشه مكنيد كه چه خوريد يا چه آشاميد و نه براي بدن خود كه چه بپوشيد. آيا جان، از خوراك و بدن از پوشاك بهتر نيست؟ مرغان هوا را نظر كنيد كه نه مي كارند و نه مي دروند و نه در انبارها ذخيره مي كنند و پدر آسماني شما آنها را مي پروراند. آيا شما از آنها بمراتب بهتر نيستيد؟ و كيست از شما كه به تفكّر بتواند ذراعي بر قامت خود افزايد؟ و براي لباس چرا مي انديشيد؟ در سوسنهاي چمن تأمل كنيد، چگونه نمو مي كنند! نه محنت مي كشند و نه مي ريسند! ليكن به شما مي گويم سليمان هم با همه جلال خود چون يكي از آنها آراسته نشد. پس اگر خدا علف صحرا را كه امروز هست و فردا در تنور افكنده مي شود چنين بپوشاند، اي كم ايمانان آيا نه شما را از طريق اوّلي؟ پس انديشه مكنيد و مگوييد چه بخوريم يا چه بنوشيم يا چه بپوشيم. زيرا كه در طلب جميع اين چيزها امّت ها مي باشند. امّا پدر آسماني شما مي داند كه بدين همه چيز احتياج داريد. ليكن اوّل ملكوت خدا و عدالت او را بطلبيد كه اين همه براي شما مزيد خواهد شد. پس در انديشه فردا مباشيد زيرا فردا انديشه خود را خواهد كرد. بدي امروز براي امروز كافي است. "

امت ها و بی ایمانان به این می اندیشند که چه بخورند، چه بنوشند و چه بپوشند. اما ما نباید چنین باشیم. باید اولویت اول و مهمترین چیز برای ما ملکوت خدا و عدالت او باشد.

امروز بیشتر از هر زمان دیگر چیزهایی در زندگی هایمان هستند که برای بدست آوردن توجه و زمان ما با هم رقابت می کنند. امروز بیشتر از هر زمان دیگر، گزینه های بسیاری به ما پیشنهاد می شود. هیچ زمانی در تاریخ نبوده که یک شخص به این اندازه گزینه در پیش رو داشته باشد. شخص می تواند تلویزیون را روشن کند و از میان صد ها کانال انتخاب کند. می تواند به فروشگاه های عرضه رسانه برود و از میان صد ها فیلم به انتخاب بپردازد. می تواند به اینترنت برود و زمان خود را صرف انتخاب میان هزاران وب سایت نماید. هیچ عصری در تاریخ نبوده که شخص به این اندازه آزادی انتخاب داشته باشد. اما به همان اندازه که این انتخاب وسیع ممکن است خوب باشد، تمام این کار ها بر سر وقت ما با یکدیگر جدال می کنند. برای یافتن جایگاهی در فهرست اولویت های ما می جنگند و مکانی در درون ما می خواهند. من تماشای فیلم را دوست دارم، اما اگر تعداد زیادی فیلم را تماشا کنم وقتم به هدر می رود، و آنوقت است که پشیمان می شوم. زیرا وقتی به خود می آیم می بینم که زمان کافی با خدا و برای انجام کارهایی که از من خواسته صرف نکرده ام. همچنین دوست دارم که به اینترنت بروم و از این سایت به آن سایت سر بزنم و چیزهایی که دوست دارم را بررسی کنم. اما مسئله اینجاست که اگر زمان زیادی به اینترنت بدهم، تقریباً دیگر زمانی با خدا نخواهم گذراند. باید مراقب این چیزها باشم. زیرا کار اصلی و تنها کار ارزشمند من تنها و تنها خدمت به خداست. اکنون در این عصر تعدد انتخاب باید بیشتر از هروقت دیگر به یاد داشته باشیم که اولویت اصلی و هدف زندگی مان چیست. آن چیزی نیست به جز آوردن میوه بسیاربرای جلال پدر. جز این نیست که خدا را بشناسیم و با تاک که مسیح است مشارکت داشته و توسط او برای جلال پدر ثمر آوریم. این موضوع امروز هم تغییری نکرده و مانند 2000 سال پیش بر جای خود باقی است.

قبل از پایان، موضوع دیگر در این رابطه این است که: عیسی در مثل برزگر در مورد دسته سوم شنوندگان کلام گفت:

مرقس 4: 3-4 و 7
" «گوش گيريد! اينك برزگري بجهت تخم پاشي بيرون رفت. و چون تخم مي پاشيد، ... قدري در ميان خارها ريخته شد و خارها نمّو كرده، آن را خفه نمود كه ثمري نياورد."

و توضیح آن این است که:

مرقس 4: 14 و 18-19
" برزگر كلام را مي كارد. ... و كاشته شده در خارها آناني مي باشند كه چون كلام را شنوند، انديشه هاي دنيوي و غرور دولت و هوس چيزهاي ديگر داخل شده، كلام را خفه مي كند و بي ثمر مي گردد."

کلام کاشته شد اما مانند گیاهی بی حاصل، ثمری نیاورد. چرا؟ زیرا دیگر چیزها وارد شده و جایگاه برتر را از آن خود کردند. این چیزهای دیگر چه بودند؟ اندیشه های دنیوی، غرور دولت و چیزی که در کل به آن هوس چیزهای دیگر گفته می شود. اینها تنها چیزهایی برای از پرت کردن حواس ما و دزدیدن ثمر ماست. در این مورد در مثال مسیح هم دیدیم که ثمر به کلی ربوده شد! در پایان روز همگی ما باید تصمیم بگیریم که در زندگی از پی چه کسی خواهیم رفت؟ می خواهیم با زندگی هایمان چه کنیم؟ آیا می خواهیم زندگی مان را در بی ثمری یعنی همان چیزی که دنیا می خواهد سپری کنیم، یا می خواهیم زندگی هایمان ثمر بدهد و برای جلال خدا میوه بسیار بیاورد؟ انتخاب شما چیست؟ من دومی را انتخاب کرده ام.

۱۳۹۴ اسفند ۱۰, دوشنبه

بردوش کشیدن صلیب


عیسی در جاهای زیادی از انجیل به واژه "صلیب" اشاره کرد. منظور او از این ها آن صلیب چوبی که او بخاطر ما بر دوش کشید نبود. در واقع هر وقت که او به صلیب اشاره کرد، منظورش صلیبی بود که ما باید به عنوان شاگردان او بر دوش بگیریم. در واقع همین صلیب و اینکه ما آن را به دوش بگیریم است که ما را شاگردان واقعی او می سازد. بیایید این موضوع را از زبان کلام خدا بشنویم:

لوقا 14: 25-27 و 33 
" و هنگامي كه كه جمعي كثير همراه او مي رفتند، روي گردانيده بديشان گفت: «اگر كسي نزد من آيد و پدر ، مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران، حتّي جان خود را نيز دشمن ندارد، شاگرد من نمي تواند بود. و هر كه صليب خود را برندارد و از عقب من نيايد، نمي تواند شاگرد من گردد. ... «پس همچنين هر يكي از شما كه تمام مايملك خود را ترك نكند، نمي تواند شاگرد من شود."

متی 16: 23-25 
" امّا او برگشته، پطرس را گفت: «دور شو از من اي شيطان زيرا كه باعث لغزش من مي باشي، زيرا نه امور الهي را بلكه امور انساني را تفكّر مي كني!» آنگاه عيسي به شاگردان خود گفت: «اگر كسي خواهد متابعت من كند، بايد خود را انكار كرده و صليب خود را برداشته، از عقب من آيد. زيرا هر كس بخواهد جان خود را برهاند، آن را هلاك سازد؛ امّا هر كه جان خود را بخاطر من هلاك كند، آن را دريابد."

متی 10: 33-39 
" امّا هر كه مرا پيش مردم انكار نمايد، من هم در حضور پدر خود كه در آسمان است او را انكار خواهم نمود. گمان مبريد كه آمده ام تا سلامتي بر زمين بگذارم. نيامده ام تا سلامتي بگذارم بلكه شمشير را. زيرا كه آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خويش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم. و دشمنان شخص، اهل خانه او خواهند بود. و هر كه پدر يا مادر را بيش از من دوست دارد؛ لايق من نباشد و هر كه پسر يا دختر را از من زياده دوست دارد، لايق من نباشد. و هر كه صليب خود را برنداشته، از عقب من نيايد، لايق من نباشد. هر كه جان خود را دريابد، آن را هلاك سازد و هر كه جان خود را بخاطر من هلاك كرد، آن را خواهد در يافت."

دوم تیموتائوس 3: 12
" و همه كساني كه مي خواهند در مسيح عيسي به دينداري زيست كنند، زحمت خواهند كشيد."

با نگاهی به آیات بالا متوجه می شویم که پیروی از مسیح ممکن است با جدایی از جامعه، آشنایان و حتی والدین و فرزندانمان همراه باشد. هر چقدر هم که این موضوع ناخوشایند باشد، این مسیح است که باید پیروش باشیم. در واقع هیچکس نمی تواند شاگرد مسیح باشد مگر اینکه صلیب خود را بردارد و عواقب مسیحی بودن را پذیرفته و تحمل نماید.

بخصوص مهم است که به این کلام توجه کنیم و تصمیم جدی در قلب هایمان بگیریم که به هر قیمتی که شده کلام خدا و مسیح را پیروی کنیم و توجهی هم به مردم و فلسفه ها و نظریه هایشان نداشته باشیم. شاید از لحاظ جسمانی این موضوع خوشایند نباشد. همگی مان احتمالاً می خواهیم همه ما را بپذیرند. اما شاید گاهی پذیرش از سوی مردم سازش و کمرنگ کردن خدا و کلامش را به دنبال داشته باشد و آن وقت است که این امر میسر نیست. در چنین مواردی نباید عقب نشینی کنیم بلکه باید صلیب را بر دوش کشیده و بر ایمان خود بایستیم. کدام قوی تر است؟ کدام اعتبار بیشتری دارد؟ انسان، نظریه ها و عقایدش و یا خدا و کلامش؟ نظریه های انسانی می آیند و می روند. اما کلام خدا همیشه باقی است. برایتان مثالی می زنم: در عصر ما و در "جوامع مسیحی" مان، تقریباً همه کسانی که مسیحی نیستند معتقدند که دنیا از هیچ بوجود آمد و خود به خود تکامل پیدا کرد. آیا این چیزی است که کلام خدا می گوید؟ اگر فصل اول کتاب پیدایش را بررسی کنیم می بینیم که اینچنین نیست. این خدا بود که همه چیز را آفرید. کتاب عبرانیان این موضوع را به طرز زیر خلاصه کرده است:

عبرانیان 11: 3 
"با ايمان است که درمييابيم کائنات به وسيله کلام خدا شکل گرفت، بدانگونه که آنچه ديده ميشود از آنچه قابل رؤيت بود، پديد نيامد."

چیزی که دنیا می گوید (تکامل) در تضاد با کلام خداست. ما به عنوان مسیحی چه می کنیم؟ بسیار ساده: ما به چیزی که کلام خدا می گوید ایمان می آوریم! اگر خدا چیزی را می گوید، ما به آن ایمان می آوریم! همانطور که عبرانیان می گوید واژه کلیدی در اینجا "باور"، "از طریق ایمان" است. آیا کلام خدا فلان چیز را می گوید؟ اگر چنین است، بدون توجه به حرف مردم به آن چیز ایمان می آوریم. حتی اگر برای اعتقادمان مسخره شویم. همانطور که آر-تی کندال می گوید:

" هر نسل از مسیحیت مسائل ننگ آمیز خاص خود را دارد که ایمانداران توسط آن به سختی آزموده می شوند. برای مثال در نسل اول کلیسا ننگ بود اگر کسی بگویید عیسی ناصری تحقق عهدعتیق است. این موضوعی که زمانی ننگ آمیز بود را یهودیان زمانی پذیرفتند که با اصلی مواجه شدند که پرستش در هیکل را حمایت نمود. در طول قرن اول موضوع ننگ آمیز اصلی تبدیل به این شد که آیا مسیح باید ستوده شود و یا سزار ... در دوران لوتر ننگ اصلی این بود که آیا شخص با ایمان عادل می شود و یا با اعمال. نمونه هایی وجود دارد.. و می توانم همینطور ادامه دهم. داغترین موضوع هر زمان این است که چه چیز درست است و یا همچنین چه چیز سبب می شود که دیدگاه اقلیت احمقانه به نظر آید و ایماندار احمق جلوه کند." (R. T. Kendal, Believing God, Authentic classics, p.17) 

چه می شد اگر ما در دوران لوتر بودیم و برای نجات از طریق فیض می ایستادیم؟ ما نیز احمق خوانده می شدیم و شاید جانمان را نیز از دست می دادیم. اما در آنجا نیز باید برای چیزی بایستیم که کلام خدا می گوید، باید صلیب را بر دوش بگیریم و ننگ را بپذیریم. حرف من در این مقاله بسیار ساده است: صلیب خود را بر دوش بکشید. بطور صد در صد به کلام خدا ایمان آورید. پذیرش آن تنها اقتدار زندگی شماست. پیغام انجیل را برای اینکه موافق گفته های جامعه باشد رقیق نکنید. برای اینکه پذیرش دیگران را بدست آورید از کلام خدا دست نکشید. بسیاری از مسیحیان این کار را کرده اند. مثلاً وقتی موضوع خلقت در برابر تکامل پیش می آید بسیاری از مسیحیان پیغام کلام خدا را از رنگ و رو می اندازند و در برابر ایمانشان سازش می کنند (موضوع خلقت و یا تکامل اگر داغترین موضوع زمانمان نباشد یکی از داغترین موضوعات است که سبب می شود ایمانداران احمق جلوه کنند). می خواهند هم به تکامل و هم به خلقت خدا ایمان داشته باشند. اما این چیزی نیست که کلام خدا تعلیم می دهد. نباید چیزی برای شما اثبات شده باشد تا به آن ایمان آورید. باید آن را در کلام خدا بیابید و سپس به آن ایمان آورید. آیا کلام خدا فلان چیز را می گوید؟ اگر چنین است به آن ایمان آورید و اگر نه بدون توجه به اینکه دیگران(که آنها را متخصص می خوانیم)چه می گویند، به آن موضوع ایمان نیاورید. این همان ایمان کودکانه است که پدر را خوشنود می سازد. 

در اینجا آیات دیگری هستند تا به ما کمک کنند تا ببینیم که شاگرد مسیح بودن احتمال مورد جفا قرار گرفتن برای ایمانمان را نیز در پی خواهد داشت. آیات همچنین به ما نشان خواهند داد که چه باید بکنیم: 

دوم تیموتائوس 3: 12 
" براستي، همه کساني که بخواهند در مسيحْ عيسي با دينداري زيست کنند، آزار خواهند ديد؛"

دوم تیموتائوس 4: 2 
کلام را موعظه کني و به گاه و به بيگاه آماده اين کار باشي و با صبر بسيار و تعليم دقيق، به اصلاح و توبيخ و تشويق بپردازي. زيرا زماني خواهد آمد که مردم به تعليم صحيح گوش فرانخواهند داد، بلکه بنابه ميل خويش، معلّمان بسيار گِرد خود خواهند آورد تا آنچه را که گوشهايشان طالب شنيدن آن است، از آنان بشنوند؛ و از گوش فرادادن به حقيقت رويگردان شده، بهسوي افسانهها منحرف خواهند گشت."

رومیان 1: 16 
" زيرا از انجيل سرافکنده نيستم، چراکه قدرت خداست براي نجات هر کس که ايمان آوَرَد؛ نخست يهوديان و سپس اقوام غيريهود."

یوحنا 17: 14 
" من کلام تو را به ايشان دادم، امّا دنيا از ايشان نفرت داشت، زيرا به دنيا تعلق ندارند، چنان که من تعلق ندارم."

اول تسالونیکیان 3:3 
" تا هيچکس در اثر اين سختيها سست نشود، زيرا نيک ميدانيد که اينها براي ما مقرر است."

یوحنا 12: 43 
" زيرا تحسين مردم را بيش از تحسين خدا دوست ميداشتند."

در پایان تحسین چه کسی را طالب هستیم؟ خواهان تحسین خداییم و یا تحسین مردم را می طلبیم؟ نمی گویم که گاهی نمی شود هر دوی این دو تحسین را داشت: زندگی در طریقی خدایی به معنای محبت به همسایه و انجام عمل نیکوست و ممکن است مردم برای اینها شما را تحسین کنند (اگرچه تحسین مردم نباید انگیزه تان باشد). اما شاید زمان هایی نیز باشند که نتوانیم هردوی آنها را داشته باشید. وقتی از شما می پرسند که صبح ها چه می کنید و شما می گویید که کتاب مقدستان را می خوانید، این خطر را به جان می خرید که آنها به شما بخندند. که چه؟ وقتی صحبت از تکامل می شود و می گویید که خدا همه چیز را آفرید، این خطر را به جان می خرید که احمق خوانده شوید. که چه؟ وقتی می گویید که مسیح تنها راه، راستی و حیات است، این خطر را به جان می خرید که شما را یک تندروی مذهبی خطاب کنند. که چه؟ وقتی کتاب مقدس و یا یک کتاب مسیحی را در اتوبوس و یا قطار می خوانید، ممکن است بعضی عجیب و غریب به شما نگاه کنند. که چه؟ سخن کلام خدا در مخالفت صریح با سخنان دنیاست. همیشه اینطور بوده و تا آمدن دوباره خداوند نیز چنین خواهد بود. کاری که من و شما باید انجام دهیم این است که انتخاب کنیم که به کدام می خواهیم پشت کنیم. آیا ننگ را به جان می خریم، صلیبمان را برمی داریم و پیروی مسیح را می کنیم و یا بخاطر پذیرش مردم پیغام انجیل را بی جان می نماییم؟

مرقس 8: 38 
" زيرا هرکه در ميان اين نسلِ زناکار و گناهکار از من و سخنانم عار داشته باشد، پسر انسان نيز آنگاه که در جلال پدر خود همراه با فرشتگان مقدس آيد، از او عار خواهد داشت. "

لوقا 12: 8
" به شما ميگويم، هر که مرا نزد مردم اقرار کند، پسر انسان نيز او را در حضور فرشتگان خدا اقرار خواهد کرد."

رومیان 1: 16 
" زيرا از انجيل سرافکنده نيستم، چراکه قدرت خداست براي نجات هر کس که ايمان آوَرَد؛ نخست يهوديان و سپس اقوام غيريهود."

دنیا به چیزی که شما به آن ایمان دارید احتیاج دارد. بیایید پیغام انجیل، این گنجی که داریم را فقط بخاطر عواقبی که در پس آن است کمرنگ نکنیم. بر مقابل بیایید صلیبمان را برداریم نجات دهنده مان را که به ما مکشوف شده است را پیروی کنیم. 


۱۳۹۴ اسفند ۸, شنبه

چطور کار کنیم ؟


در افسسیان 6: 5-8 می خوانیم:

افسسیان 6: 5-8
" اي غلامان، آقايان بشري خود را چون مسيح با ترس و لرز، با ساده دلي اطاعت كنيد. نه به خدمتِ حضور مثل طالبانِ رضامنديِ انسان، بلكه چون غلامان مسيح كه اراده خدا را از دل به عمل مي آورند، و به نيّت خالص خداوند را بندگي مي كنند نه انسان را، و مي دانند هر كس كه عمل نيكو كند، مكافات آن را از خداوند خواهد يافت، خواه غلام و خواه آزاد."

چیزی که در متن بالا توجه مرا به خود جلب کرد عبارتی است که می گوید: " آقايان بشري خود را چون مسيح با ترس و لرز، با ساده دلي اطاعت كنيد". ما باید آقایان و رئیسان بشری خود را با ترس و لرز و با ساده دلی اطاعت کنیم، به همانگونه که با مسیح چنین می کنیم! "چون مسیح"! این چیز برای من بسیار شگفت انگیز است! این گفته مرا در رابطه ام با رئیسم مجبور می کند که او را مانند مسیح حرمت بگذارم (کلام می گوید با ترس و لرز)! خدا این موضوع را بسیار مهم می داند زیرا دوباره چنین چیزی را در کتاب کولسیان تکرار می کند. در کولسیان باب 3 آیات 22-25 می خوانیم: 

کولسیان 3: 22-25
اي غلامان، آقايان جسماني خود را در هر چيز اطاعت كنيد، نه به خدمت حضور جويندگان رضامندي مردم، بلكه به اخلاص قلب و از خداوند بترسيد. و آنچه كنيد، از دل كنيد بخاطر خداوند نه بخاطر انسان. چون مي دانيد كه از خداوند مكافات ميراث را خواهيد يافت، چونكه مسيح خداوند را بندگي مي كنيد. زيرا هر كه ظلم كند، آن ظلمي را كه كرد، خواهد يافت و ظاهربيني نيست."

هرچه می کنیم باید از دل باشد، طوری که گویی آن را برای خداوند انجام می دهیم! باز در ابتدای متن بالا این را می بینیم: باید آقایان جسمانی خود را اطاعت کنیم. اما آیات بالا تنها آیاتی نیستند که درباره روابط کاری سخن می گویند. در زیر چند نمونه دیگر را می بینیم:

اول تیموتائوس 6: 1-2 
" آناني كه غلامان زير يوغ مي باشند، آقايان خويش را لايق كمال احترام بدانند كه مبادا نام و تعليم خدا بد گفته شود. اما كساني كه آقايان مؤمن دارند، ايشان را تحقير ننمايند، از آنجا كه برادرانند بلكه بيشتر خدمت كنند از آنرو كه آناني كه در اين احسان مشاركند، مؤمن و محبوبند. و به اين معاني تعليم و نصيحت فرما"

دومین بخش متن بالا درباره آنانی سخن می گوید که کارفرمایانشان ایماندار هستند. و دستور می دهد که خادمین چنین افرادی نباید آنها را تحقیر نمایند! به بیان دیگر، اگر رئیس شما مسیحی است از آن سوء استفاده نکنید! اینکه رئیس شما مسیحی است به این معنا نیست که شما حق دارید تنبلی کنید و راحت باشید. برعکس، باید با حرارت بیشتری به رئسای مسیحی مان خدمت کنیم زیرا کسی که از کار ما نفع می برد ایماندار و محبوب خداست. 

کلام خدا حتی بیشتر از این هم می گوید. در تیطس 2: 9-10 می خوانیم: 

تیطس 2: 9-10 
" غلامان را نصيحت نما كه آقايان خود را اطاعت كنند و در هر امر ايشان را راضي سازند و نقيض گو نباشند؛ و دزدي نکنند بلکه کمال ديانت را ظاهر سازند تا تعليم نجات دهنده ما خدا را در هر چيز زينت دهند."

همچنین اول پطرس 2: 18-20
" اي نوكران، مطيع آقايان خود باشيد با كمال ترس؛ و نه فقط صالحان و مهربانان را بلكه كج خلقان را نيز.زيرا اين ثواب است كه كسي بجهت ضميري كه چشم بر خدا دارد، در وقتي كه ناحقّ زحمت مي كشد، دردها را متحمّل شود. زيرا چه فخر دارد هنگامي كه گناهكار بوده، تازيانه خوريد و متحمّل آن شويد. لكن اگر نيكوكار بوده، زحمت كشيد و صبر كنيد، اين نزد خدا ثواب است."

نتیجه تمام چیزهایی که در بالا گفته شد چیست؟ فکر نکنم فهمش سخت باشد: کلام خدا دستور می دهد که در همه چیز مطیع رئیسان و کسانی باشیم که به آنها خدمت می کنیم. باید کار خوب تحویل بدهیم، گویی که برای خدا انجام می دهیم. این فقط مربوط به رئسای مان نمی شود. کلام خدا از غلامان و کسانی سخن می گوید که غلامان (خدمتکاران) به آنها خدمت می کنند. شاید شما برای خودتان کار می کنید: کسانی که به آنها خدمت می کنید یا مشتریان شما همان "رئیسان" شما هستند. در کل همیشه طوری خدمت کنید که انگار برای خداوند کار می کنید. بعضی از مردم کاری که می کنند را دوست ندارند و دوست دارند بجایش کار دیگری انجام دهند. دستورات خداوند که در بالا دیدیم هیچ شرط و شروطی ندارند و حتی نمی گوید که "اگر کارتان را دوست دارید چنین کنید". برخی بر ضد شغلی که شاید خدا به آنها داده است برمی خیزند و بجای پیشرفت، شکرگذاری و پذیرش کارشان در تلخی پسرفت می کنند و یا فقط کارشان را می کنند و انتظار چیزی دیگر را می کشند. این را می دانم زیرا در چنین شرایطی بوده ام. من در رشته اقتصاد مدرک دکترا دارم و آرزویم این بود که در بانک یونان کار کنم و در زمینه اقتصاد داخلی و بین الملل تحقیق کنم. ده روز پس از اینکه خدمت سربازی را به پایان رساندم، یک دوست و برادر بسیار خوب با من تماس گرفت و پرسید که آیا دوست دارم در بنگاهی اقتصادی که خود او هم در آن کار می کرد و بسیار رو به پیشرفت بود کار کنم. شغل پیشنهادی مشاور سیستم اس-ای-پی بود ( در آن زمان دقیقاً نمی دانستم این چیست). این موضوع را با خداوند در میان گذاشتم و او به من گفت که این شغل از طرف اوست. فوراً این پیشنهاد را پذیرفتم. اولین ماه کاری ام بسیار سخت بود. بزرگترین مشکلم این بود که شغلم ارتباط بسیار کمی با تحصیلات و آرزویم داشت. خود شغل بسیار خوب بود. در واقع شرکت ما به عنوان سومین شرکت در یونان از لحاظ رضایت کارکنانش انتخاب شده بود. اما همه چیز در دید من تیره و تار بود. این شغل را نمی خواستم. دقیقاً همانی را می خواستم که خواسته بودم! پس از شش ماه سعی و تلاش شروع به جستجو برای شغلی دیگر کردم. اما همه درها بسته شد. سپس تصمیم گرفتم که حتی اگر بیکار بمانم باز هم دست از این کار بکشم. چقدر احمق بودم! خدا را شکر که آن روزی که می خواستم استعفایم را اعلام کنم، خداوند عمیقاً به من نشان داد که نباید این کار را بکنم! و من هم این کار را نکردم. اما باز دست و پا می زدم تا اینکه پس از خوردن به چند در بسته دیگر، به وضوح تمام دیدم که دارم علیه چیزی که خدا برای زندگی من در نظر گرفته است می جنگم! خود خدا این شغل را به من داد اما من هرگز مطیع اراده اش نشدم و بلکه مانند یک سرکش عمل کردم. من فردی سرکش بودم! سپس به کتاب مقدس رجوع کردم و آنجا خواندم: "از دل کار کنید چنانکه برای خداوند کار می کنید". مانند آنهایی که تحت مراقبت هستند کار نکنید، بلکه مانند اینکه برای مسیح کار می کنید. با قوت خدا تغییرات را شروع کردم: این شغل، شغل خدا بود و من کار کردن را دوست دارم. بنابراین خواستم که تا حد امکان به سختی کار کنم. و چنین کردم! به زودی متوجه شدم که کارم را دوست دارم اما خودسری من اجازه نمی داد که این را بفهمم. صفحه زندگی خود را ورق زدم و سخت شروع به کار و خدمت به مشتریان با تمام توانم کردم، گویی برای خداوند کار می کنم. سه ماه بعد حقوقم به حد زیادی افزایش یافت و پس از آن باز افزایش پیدا کرد و ترفیع گرفتم. در سال 2000 این شرکت را ترک کردم و به عنوان یک فری لنس به آلمان رفتم. هنوز همان کاری را می کنم که خدا سالها پیش به من داد و به همین خاطر از او بسیار سپاسگزارم. اما نقطه عطف آنجاست که بفهمید و بپذیرید که هرکاری که می کنید از طرف خدا به شما داده شده تا شما آن را به انجام برسانید. پس طوری کار کنید که گویی برای خدا کار می کنید. زیرا این اراده خداست.

۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

در حضور خدا


"در ابتدا، خدا آسمانها و زمين را آفريد." (پیدایش 1: 1) و پس از آن سخن گفتن با هستی و همه موجودات زنده ...

" و خدا گفت: «آدم را بصورت ما و موافق شبيه ما بسازيم تا بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و بهايم و بر تمامى زمين و همه حشراتى كه بر زمين مى خزند، حكومت نمايد.» پس خدا آدم را بصورت خود آفريد. او را بصورت خدا آفريد. ايشان را نر و ماده آفريد. " (پیدایش 1: 26 – 27)

خدا انسان را آفرید، شاهکار و عزیز کرده او، و او را درست در حضور خود قرار داد. راجع به این جملات فکر کنید ! خدا همه هستی را آفرید تا انسان در حضور او ساکن شود !

اول یوحنا 1: 5
" و اين است پيغامي كه از او شنيده ايم و به شما اعلام مي نماييم، كه خدا نور است و هيچ ظلمت در وي نيست. "

خدا نور است.

اول یوحنا 4: 8
" و كسي كه محبّت نمي نمايد، خدا را نمي شناسد زيرا خدا محبّت است. "

خدا محبت است.

خدا قادر مطلق بخاطر / توسط / از طریق محبت بی حد خود به انسان اراده آزاد داد، آزادی به این معنا که او بتواند انتخاب کند. انسان هم انتخاب کرد که خالقش را زیر سوال ببرد، که موجب شد ....

پیدایش 3: 8
" و آواز خداوند خدا را شنيدند كه در هنگام وزيدن نسيم نهار در باغ مى خراميد، و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند. "

آنها حضور مطلق خدا را ترک کردند. در هر صورت آیا خدا از عزیزترینش در بین کل خلقت خواهد گذشت ؟ به هیچ وجه. نقشه خدا و وعده پیروزی بر گناه آماده بود. درست 7 آیه بعد صحبت از جدایی انسان از تاریکی، شریر و مرگ می شود.

پیدایش 3: 15
" و عداوت در ميان تو و زن، و در ميان ذرّيت تو و ذرّيت وى میگذارم؛ او سر تو را خواهد كوبيد و تو پاشنه وى را خواهى كوبيد.» (لطفا دقت داشته باشید واژه "کوبید" در آیه، در واقع یعنی در هم کوبیدن/شکستن)

پس سر شیطان شکست. سر وی با قیام خداوند عیسی مسیح از لحاظ روحانی شکست و او در زمان کامل خدا با تمام کمال و شکوهش ظاهر خواهد شد:

دوم پطرس 3: 9
" خداوند در روز وعده خود تأخير نمي نمايد چنانكه بعضي تأخير مي پندارند، بلكه بر شما تحمّل مي نمايد چون نمي خواهد كه كسي هلاك گردد بلكه همه به توبه گرايند. "

بیایید به چند آیه نگاهی بیندازیم:

مکاشفه 21: 10 - 11 
" آنگاه مرا در روح، به كوهي بزرگِ بلند برد و شهر مقدّس اورشليم را به من نمود كه از آسمان از جانب خدا نازل مي شود، و جلال خدا را دارد و نورش مانند جواهر گرانبها، چون يشم بلورين. "

مکاشفه 21: 22
" و در آن هيچ قدس نديدم زيرا خداوند خداي قادر مطلق و برّه قدس آن است. "

مکاشفه 21: 24
" و امّت ها در نورش سالك خواهند بود و پادشاهان جهان، جلال و اكرام خود را به آن خواهند درآورد. "

مکاشفه 22: 3
" و ديگر هيچ لعنت نخواهد بود و تخت خدا و برّه در آن خواهد بود و بندگانش او را عبادت خواهند نمود." 

درحضور خدا

انسان در حضور خداوند حیاتش را آغاز نمود و آنجا جایی است که او تا به ابد زیست خواهد کرد. اما حالا چه ؟ امروز چطور ؟

مزامیز 118: 24
" اين است روزي كه خداوند ظاهر كرده است.درآن وجد و شادي خواهيم نمود. "

خدا هم اکنون با فیض خود ما را نجات داده، رستگار کرده،باز خرید کرده و ما را به حضور مطلق خود باز خوانده است. بیایید ببینیم بودن در حضور او چگونه است.

مزامیر 100: 2
" خداوند را با شادي عبادت نماييد و به حضور او با ترنّم بياييد. "

اول تواریخ 16: 26 - 27
" زيرا جميع خدايان امّت ها بتهايند. اما يَهُوَه آسمانها را آفريد. مجد و جلال به حضور وي است؛ قوت و شادماني در مكان او است. "

مزامیز 16: 11 
" طريق حيات را به من خواهي آموخت. به حضور تو كمال خوشي است و به دست راست تو لذّت ها باد تا ابدالآباد! " 

مزامیر 95: 2
"به حضور او با حمد نزديك بشويم! و با مزامير او را آواز شادماني دهيم! "

در حضور خدا شادی، جلال، حرمت، ستایش، ستایش و ستایش است: در آنجا شکرگذاری هست...

اعمال 3: 19
" پس توبه و بازگشت كنيد تا گناهان شما محو گردد و تا اوقات استراحت از حضور خداوند برسد. "

باید از خدا بخواهیم تا ما را تبدیل کند تا به حضور او راه یابیم. خدا از طریق اعتراف و توبه ای که به بخشش خدایی ختم می شود به ما لطف کرده تا ما با جسارت به حضور مطلق و تخت سلطنت او دسترسی پیدا کنیم.

اول قرنتیان 1:29 - 31
" تا هيچ بشري در حضور او فخر نكند. لكن از او شما هستيد در عيسي مسيح كه از جانب خدا براي شما حكمت شده است و عدالت قدّوسيّت و فدا. تا چنانكه مكتوب است هر كه فخر كند در خداوند فخر نمايد. "

فروتنی: هیچ جایی برای جلال به جز در خداوند خدای قادر نیست.

خدا همین امروز ما را می خواند که به حضورش برویم.

خدا ما را به قدوسیت مقدس خود راهنمایی می کند.

خدا به ما می آموزد که چطور به حضورش برویم و پرستشش کنیم.

خدا ایمان به وعده ها و حقیقتش را عطا می کند.

خدا ما را با بخششی که لایقش نیستیم پاک می سازد تا با جسارت در حضورش بایستیم.

سهم ما هم در این کار این است که با تمام فروتنی به او اطمینان کنیم، خود را به دستان او بسپاریم و قلبمان را به او بدهیم تا او ما را تا حد ممکن به خود نزدیک و نزدیک تر کند. این اراده اوست.

سهم ما این است که خود را تسلیم صاحب قادر و پر مهر خود کنیم و پاسخ مان به صدای او این باشد که: "خداوندا من اینجا و متعلق به تو هستم."

ما جدای از او هیچ هستیم.

ما بدون حکمت او هیچ نمیدانیم.

ما کاری نمی توانیم انجام دهیم مگر با قدرت او. او نیز ما را میخواند تا وعده هایش را بدست آوریم. پس از او بخواهید !! بخواهید تا شما را به حضور خود ببرد. او به وعده هایش امین است.

متی 7: 7 - 8
" سؤال كنيد كه به شما داده خواهد شد؛ بطلبيد كه خواهيد يافت؛ بكوبيد كه براي شما باز كرده خواهد شد. زيرا هر كه سؤال كند، يابد و كسي كه بطلبد، دريافت كند و هر كه بكوبد براي او گشاده خواهد شد. "

لازم نیست ما بدانیم که "چگونه". او فقط از ما می خواهد که حضورش را بطلبیم. او بسیار وفادار و مشتاق است که فرزندان عزیزش بیشتر و بیشتر او را بطلبند . خود را به او بسپاریم ! بر وی تمرکز نما و برای خالق خود فرصت بیاب ! 

یهودا 24 و 25
" الآن او را كه قادر است كه شما را از لغزش محفوظ دارد و در حضور جلال خود شما را بي عيب به فرحي عظيم قايم فرمايد، يعني خداي واحد و نجات دهنده ما را جلال و عظمت و توانايي و قدرت باد الآن و تا ابدالآباد. آمين. 

آمین!

خداوند به شما که فرزندش هستید، برکت دهد. اکنون زمان آن است که مشتاقانه حضور مطلق او را بطلبید !

۱۳۹۴ اسفند ۵, چهارشنبه

با ایمان بطلبید


 یعقوب 1: 5  می گوید حکمت را از خدا بطلبید. در ادامه همین متن می خوانیم:

یعقوب 1: 5-8
"اگر از شما کسي بي بهره از حکمت است، درخواست کند از خدايي که سخاوتمندانه و بدون ملامت به همه عطا ميکند، و به وي عطا خواهد شد. امّا با ايمان درخواست کند و هيچ ترديد به خود راه ندهد، زيرا کسي که ترديد دارد، چون موج درياست که با وزش باد به هرسو رانده ميشود. چنين كس نپندارد که از خداوند چيزي خواهد يافت، زيرا شخصي است دو دل که در تمامي رفتار خويش ناپايدار است."

 برای اینکه کسی چیزی را از خدا دریافت کند دو چیز لازم است. الف) از او بطلبیم ب) چیزی که می طلبیم مطابق با اراده او باشد. حال به علاوه این موارد، شرط سوم ایمان است. همانطور که آیات بالا می گویند اگر شخصی چیزی را با ایمان از خدا نطلبد، چیزی هم از او دریافت نخواهد کرد. حال در وقتی سخن از ایمان به میان می آید عبارت "با ايمان درخواست کند و هيچ ترديد به خود راه ندهد" (یعقوب 1: 6) دو مفهوم ایمان و تردید را در تضاد با یکدیگر به کار می برد. بنابراین، وقتی به خدا اطمینان می کنیم یعنی ایمان داریم و وقتی تردید می کنیم به این معناست که ایمانی در ما نیست. پس ایمان اطمینانی است که ما به خدا داریم و به وسیله آن به او این اجازه را می دهیم که در زندگی های ما عمل نماید. البته عدم ایمان ما قدرت کمک خدا را کم رنگ نمی کند. چه ما ایمان داشته باشیم و چه نداشته باشیم، قدرت خدا بر قوت خود باقی است. اما اینکه ما به او اجازه بدهیم که این قدرت را در زندگی های ما به کار ببرد، به اطمینان ما به وی بستگی دارد. اگر شما به کسی اطمینان نداشته باشید در خانه خود را برای او باز نمی کنید. به همین ترتیب، اگر به خدا اطمینان نکنید، یعنی ایمان نداشته باشید، مانند این است که به او اجازه نداده ای که داخل شده و وارد عمل شود. 

برای نمونه، همانطور که متی 13: 58 به ما می گوید وقتی مسیح به زادگاه خود رفت " در آنجا به علت بي ايماني ايشان، معجزات زيادي نکرد ." عیسی مسیح می توانست همانطور که در خیلی از مکان های دیگر معجزه کرده بود در آنجا نیز این کار را بکند. اما مردم خود آن منطقه بخاطر بی ایمانی شان اجازه این کار را به او ندادند.

حال متی 17: 20 در رابطه با قدرت ایمان که برای دریافت از سوی خدا لازم است، به صراحت می گوید که حتی کمترین ایمان هم برای انجام بزرگترین کار ها کافی است. در آنجا اینطور می خوانیم: 

متی 17: 20
" اگر ايماني به کوچکي دانه خردل داشته باشيد، ميتوانيد به اين کوه بگوييد از اينجا به آنجا منتقل شو و منتقل خواهد شد و هيچ امري براي شما ناممکن نخواهد بود. "

مرقس 11: 24 همچنین می گوید:
 " پس به شما ميگويم، هرآنچه در دعا درخواست کنيد، ايمان داشته باشيد که آن را يافته ايد، و از آن شما خواهد بود."

بنابر گفته کتاب بولینگر و زوهیاتس، عبارت "دانه خردل"، "عبارتی تمثیلی است که به مفهوم کوچکترین چیز ممکن می باشد. پس طبق گفته های خود عیسی ایمانی حتی به کوچکی دانه خردل کافی است تا بتوان با آن کوه ها را جابجا کرد و هرچه را که طبق اراده خدا بطلبیم (همانطور که اول یوحنا 5: 14-15 میگوید) بر آورده شود. همین شرط آخری هم هست که بسیاری از موارد مورد توجه قرار نمی گیرد و بعد می گوییم که چرا با وجود اینکه هم ایمان داریم و هم دعا می کنیم"هر آنچه را که می طلبیم" دریافت نمی کنیم. پاسخ در اینجاست که داشتن ایمان و دعا کردن برای دریاف چیزی کافی نیست. بلکه در کنار اینها لازم است که مورد دعای ما برطبق اراده خدا هم باشد. اگر چیزی واقعاً برطبق اراده خدا باشد آنوقت حتی ایمان به اندازه دانه یک خردل هم کافی است تا آن خواسته را اجابت کرده و آن کار را به انجام برساند. اما در صورتی که مورد دعا ما با اراده خدا همخوانی نداشته باشد، بزرگترین ایمان ها هم کاری را از پیش نخواهند برد. حداقل از نظر خدا اینگونه است. بنابراین معادله اینگونه نیست که "ایمان داشتن = دریافت" است. بلکه اینگونه است که " من نسبت به چیزی که می دانم اراده خداست ایمان دارم و آن را دریافت هم می کنم". پس می توان اینطور گفت که ایمان اینگونه نیست که ما خود را متقاعد کنیم که با داشتن آن هرچه به ذهنمان می رسد را از خدا دریافت خواهیم کرد. بلکه ایمان، اطمینان ما به اوست که از طریق اعمالمان و انجام چیزی که از پیش می دانیم اراده اوست نشان داده می شود. پس اگر خدا به من می گوید که چیزی مطابق اراده اش نیست، من نباید کاری در آن رابطه انجام دهم. اگر من سخن او را اطاعت کردم و کاری در آن رابطه انجام ندادم آنوقت است که به او ایمانم را نشان داده ام. پس در رابطه با چیزی ابتدا کلام و اراده خدا(مکتوب و یا شفاهی از طریق مکاشفات) مطرح است. بعد از این است که شما به آن ایمان می آورید و طبق چیزی که گفته شده عمل می کنید.

محبت



اول قرنتیان 13: 4-7 مفصل ترین تعریف از از محبت است و نشان می دهد که محبت چه چیز هست و چه چیز نیست. در آنجا می خوانیم:

اول قرنتیان 13: 4-7
" محبّت حليم و مهربان است؛ محبّت حسد نمي برد؛ محبّت كبر و غرور ندارد؛ اطوار ناپسنديده ندارد و نفع خود را طالب نمي شود؛ خشم نمي گيرد و سوءظنّ ندارد؛ از ناراستي خوشوقت نمي گردد، ولي با راستي شادي مي كند؛ در همه چيز صبر مي كند و همه را باور مي نمايد؛ در همه حال اميدوار مي باشد و هر چيز را متحمل مي باشد."

در زیر تک تک خصوصیات محبت را بطور عمیق تر بررسی می کنیم که اصلاً چیست و یا چه چیز نیست.

"محبت حلیم است" (اول قرنتیان 13: 4)

عبارت "حلیم بودن" ترجمه فعل "مکروتومئو" از زبان یونانی است که از واژه های "مکروس" به معنای "طولانی" یا "دیر" و "توموس" به معنای "عصبانیت" و یا "غضب" تشکیل شده است. به بیان دیگر، "مکروتومئو" به معنای "دیر غضب" و متضاد "تندخو" است. "مکروتومئو" بیشتر به معنای صبوری با مردم است تا اینکه صبوری در شرایط مختلف. برای صبور بودن در شرایط مختلف فعل دیگری در زبان یونانی وجود دارد که کمی جلوتر در همین باب از اول قرنتیان به کار رفته است. پس بنابراین محبت سریع با مردم عصبانی نمی شود، تندخو نیست بلکه صبورانه متحمل می شود.

"محبت مهربان است"(اول قرنتیان 13: 4)

یکی دیگر از خصوصیت های محبت مهربان بودن آن است. واژه یونانی "مهربان"، "کرستئومای" است که فقط در همین آیه از عهدجدید بکار رفته است. اما چندباری به دو شکل دیگر بکار رفته است. یکی از این اشکال بصورت صفت "کرستوس" و دیگری به صورت اسم "کرستوتس" می باشد. "کرستوس" یعنی "نیکو، لطیف، خیراندیش، مهربان، نیکوکار با وجود ناسپاسی ها". به همین ترتیب "کرستئومای" به معنای این است که نسبت به کسی لطیف، نیکو و مهربان باشید، هرچند آن شخص با شما ناسپاسی کند. 

"محبت حسد نمی برد" (اول قرنتیان 13: 4)

واژه "حسد" که در اینجا به کار رفته است هم معنای فعل یونانی "زلو" می باشد. اسم متناظر این فعل "زلوس" است. هر دوی این عبارات یعنی "زلو" و "زلوس" هم به معنای خوب و هم به معنای بد به کار می روند. در حالت خوب آنها به معنای شوق و غیرت هستند. مثلاً در اول قرنتیان 14: 1 خوانده شده ایم که در پی محبت باشیم و عطایای روحانی را به غیرت بطلبیم. اما "زلوس" و "زلو" معمولاً به معنای بد شان به کار می روند. مثلاً در اینجا زلوس به معنای حسد و حس حسادت ترجمه شده است. یعقوب 3: 14-16 نتیجه و منشأ حسادت را نشان می دهد:

یعقوب 3: 14-16 
" لكن اگر در دل خود حسدِ تلخ [زلوس] و تعصّب داريد، فخر مكنيد و به ضدّ حقّ دروغ مگوييد. اين حكمت از بالا نازل نمي شود، بلكه دنيوي و نفساني و شيطاني است. زيرا هر جايي كه حسد [زلوس] و تعصّب است، در آنجا فتنه و هر امر زشت موجود مي باشد."

نفس و طبیعت کهنه منشأ حسادت است (همچنین غلاطیان 5: 20 را مشاهده کنید). اگر حسادت باشد با ناراحتی یک شخص طرف دیگر شاد می شود و با شادی او آن فرد ناراحت می شود. کاملاً متضاد چیزی که کلام خدا دستور می دهد (اول قرنتیان 12: 26). در نقطه مقابل، چون محبت حسد ندارد، وقتی محبت کنید، با شادی من شاد و با ناراحتی من ناراحت می شوید. 

"محبت کبر ندارد" (اول قرنتیان 13: 4)

واژه ای که در اینجا به "کبر" ترجمه شده است، هم معنای فعل یونانی "پریپرئومومای" است که در اصل به معنای "خودستایی کردن در برابر کسی و یا رجز خواندن برای او" است. این دقیقاً همان رفتاری است که مرتباً می گوید "من انجام دادم، من دارم و غیره". واژه "من" مرتباً توسط چنین فردی استفاده می شود. ما نیز به عنوان مسیحیان هر از گاهی چنین رفتار هایی را نشان می دهیم. می گوییم: "من فلان کار را برای خداوند کردم ..."، "من فلان قدر دعا کردم ..."، "من امروز فلان قدر زمان صرف خواندن کلام خدا کردم..."، "من این چیز و آن چیز را از کتاب مقدس می دانم" و منظورمان این است که من از تویی که شاید این کار ها را به "این اندازه" انجام نداده ای با ارزش تر هستم. اما اگر واقعاً محبت داشته باشیم مغرور نمی شویم. زیرا می دانیم که چیزی ما را از برادران و خواهران دیگر در بدن مسیح یعنی کلیسا متفاوت نمی سازد. همانطور که اول قرنتیان 4: 7 می گوید: 

اول قرنتیان 4: 7
" زيرا كيست كه تو را برتري داد و چه چيز داري كه نيافتي؟ پس چون يافتي، چرا فخر مي كني كه گويا نيافتي."

هرچه که هستیم از طرف خداوند است. خود ما چیزی به دست نیاورده ایم. به همین خاطر است که در هیچ چیز یا هیچ کس دیگر جز خداوند نباید فخر کنیم. همانطور که در اول قرنتیان 1: 31 آمده: 

اول قرنتیان 1: 31
" هر كه فخر كند در خداوند فخر نمايد."

پس بنابراین آیا باید در توانایی ها، ارزش و یا حتی پرستش خود فخر کنیم؟ اگر محبت داشته باشیم، چنین کاری نمی کنیم. زیرا اگر محبت کنیم، تنها و تنها به خداوند فخر می کنیم.

"محبت غرور ندارد" (اول قرنتیان 13: 4)

غرور یکی دیگر از چیز هایی است که محبت از آن خودداری می کند. واژه یونانی "غرور" فعل "فوسیو" است که ترجمه تحت اللفظی آن "باد کردن یا باد زدن" است. این واژه در عهد جدید 7 مرتبه تکرار شده که 6 مرتبه از آن در اول قرنتیان است.در تمام موارد بطور استعاره ای به معنای غرور داشتن آمده است. یکی از کاربرد های مشخص این واژه در اول قرنتیان 8: 1 مشاهده می شود. در آنجا می خوانیم: 

اول قرنتیان 8: 1-3 
" امّا درباره قرباني هاي بتها: مي دانيم كه همه علم داريم علم باعث تكبّر [فوسیو] است، لكن محبّت بنا مي كند. اگر كسي گمان بَرَد كه چيزي مي داند، هنوز هيچ نمي داند، بطوري كه بايد دانست. امّا اگر كسي خدا را محبّت نمايد، نزد او معروف مي باشد."

علم غرور می آورد. ما تنها برای بدست آوردن علم کلام مقدس را نمی خوانیم بلکه می خوانیم تا خدا را بشناسیم. خدایی که خود را از طریق کلامش مکشوف می سازد. همانطور که اول یوحنا 4: 8 می گوید: " كسي كه محبّت نمي نمايد، خدا را نمي شناسد زيرا خدا محبّت است". اگر تمام کتاب مقدس را هم بدانیم اما محبت نداشته باشیم، خدا را نمی شناسیم به علاوه، اگر این علم کتاب مقدسی ما راکد بماند و با محبت همراه نشود، نتیجه اش این می شود که باد به غبغب خود می اندازیم و مغرور می شویم که کاملاً عملی متضاد با محبت است. 

"محبت اطوار ناپسند ندارد" (اول قرنتیان 13: 5)

عمل دیگری که از محبت سر نمی زند "رفتار های ناپسند" است. واژه "ناپسند" در اینجا ترجمه فعل یونانی "اشمونئو" است که یعنی "رفتار به طریقی ناشایست یا رفتار با اخلاقی زشت". پس مثلاً در رومیان 1: 27 مشکل همجنس بازی "اشمونئو" (نتیجه اشمونئو) خوانده شده است. بنابراین محبت بی اخلاق و ناپسندیده عمل نمی کند و وقتی چنین رفتاری مشاهده می شود تنها می توان آنرا به یک منبع ربط داد: انسانیت کهنه.

"محبت نفع خود را طالب نمی شود" (اول قرنتیان 13: 5)

طالب نبودن نفع خویش از دیگر اعمالی است که محبت از آن دوری می کند. عبارت "نفع خود" ترجمه صفت یونانی "ایئوتو" می باشد. چندجایی در کتاب مقدس هست که ما را به نطلبیدن نفع خود ترقیب می کند. در رومیان 15: 1-3 می خوانیم:

رومیان 15: 1-3
" و ما كه توانا هستيم، ضعفهاي ناتوانان را متحمّل بشويم و خوشي خود را طالب نباشيم [ ایئوتو]. هر يكي از ما همسايه خود را خوش بسازد در آنچه براي بنا نيكو است. زيرا مسيح نيز خوشي خود را طالب نمي بود [ ایئوتو] ، بلكه چنانكه مكتوب است ملامتهاي ملامت كنندگان تو بر من طاري گرديد."

همچنین  اول قرنتیان 10: 23-24 
" همه چيز جايز است، ليكن همه مفيد نيست؛ همه رواست، ليكن همه بنا نمي كند. هر كس نفع خود را نجويد، بلكه نفع ديگري را."

وقتی با محبت قدم برداریم، دیگر خواهان خوشنودی خود نیستیم و خود را مرکز فعالیت هایمان قرار نمی دهیم (خود محوری). بلکه برعکس، با خدمت به خدا در محبت ، خواهان خشنودی و برکت دیگران هستیم. این همان کاری است که عیسی مسیح کرد. او خدا را در محبت خدمت کرد و خواهان خشنودی خود نبود. به همین خاطر هم بر روی صلیب رفت. همانطور که در فیلیپیان 2: 7-11 می خوانیم:

فیلیپیان 2: 7-11
" ليكن [عیسی] خود را [ ایئوتو]  خالي كرده، صورت غلام را پذيرفت و در شباهت مردمان شد؛ و چون در شكل انسان يافت شد، خويشتن را فروتن ساخت و تا به موت بلكه تا به موت صليب مطيع گرديد. از اين جهت [در نتیجه] خدا نيز او را بغايت سرافراز نمود و نامي را كه فوق از جميع نامها است، بدو بخشيد. تا به نام عيسي هر زانويي از آنچه در آسمان و بر زمين و زير زمين است خم شود، و هر زباني اقرار كند كه عيسي مسيح، خداوند است براي تمجيد خداي پدر."

عیسی خود را بخاطر محبتی که به ما داشت خالی کرد و برای ما بر روی صلیب رفت. اما آیا اینکار بیهوده انجام شد و یا به از میان رفتن یک شخص ختم شد؟ خیر. بلکه خدا بخاطر این کار مسیح را جلال داد. به همین شکل، وقتی ما محبت می کنیم، منفعت های شخصی خود و خویشتن مان را کنار می گذاریم و اولویت و توجه را به خدا و خواهران و برادران هم ایمانمان در بدن مسیح می دهیم. در اینجا لازم است روشن کنم که وقتی از در اینجا از "منفعت های شخصی" سخن می گویم منظورم تعهدات شخصی و چیزهایی که باید در زندگی از آن مراقبت کنیم نیست. بلکه منظورم بیشتر به اتلاف وقت در امور شخصی و سرگرمی است که خدا را جلال نمی دهند و برای ارضای جسم و طبیعت کهنه انجام می شوند. 

با دادن اولویت به خدا و مردم بجای خویشتن، نتیجه ضرر شخصی نخواهد بود و پاداش های فراوان در اینجا و در آسمان منتظرمان خواهند بود. همانطور که مسیح در یوحنا 12: 25-26 گفت:

یوحنا 12: 25-26
" كسي كه جان خود را دوست دارد، آن را هلاك كند؛ و هر كه در اين جهان جان خود را دشمن دارد، تا حيات جاوداني آن را نگاه خواهد داشت. اگر كسي مرا خدمت كند، مرا پيروي بكند و جايي كه من ميباشم آنجا خادم من نيز خواهد بود؛ و هر كه مرا خدمت كند پدر او را حرمت خواهد داشت."

همچنین  مرقس 10: 29-30
" عيسي در جواب فرمود: «هر آينه به شما مي گويم كسي نيست كه خانه يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا اولاد يا املاك را بجهت من و انجيل ترك كند، جز اينكه الحال در اين زمان صد چندان يابد از خانه ها و برادران و خواهران و مادران و فرزندان و املاك با زحمات، و در عالم آينده حيات جاوداني را."

چند سرمایه گذاری را سراغ دارید که "در این زمان صد چندان" به شما سود برساند؟ من هیچ سرمایه گذاری دیگری به جز دست کشیدن از نفع خود و طلب نفع خدا و دیگر برادران و خواهران را سراغ ندارم که چنین باشد. پس ما یا خودمحور می شویم، به جسم و نفع جسمانی اهمیت می دهیم و همه چیز را از دست می دهیم و یا محبت می کنیم و بجای اهمیت به خود ابتدا به خدا و دیگر برادران و خواهران اهمیت می دهیم. اگر محبت را برگزینیم "صد چندان" عوض خواهیم یافت و به علاوه احترام خود خدا را هم دریافت خواهیم کرد.

"محبت خشم نمی گیرد" (اول قرنتیان 13: 5)

واژه ای که در اینجا به خشم ترجمه شده از فعل یونانی "پاروکسونو" آمده که ترجمه تحت اللفظی آن "تیز کردن بوسیله مالش، برانگیختن، تیز کردن، تحریک کردن، تلخی کردن" می شود. اسم گرفته شده از این فعل، "پاروکسوسموس" است که واژه "پاروکسیسم" در انگلیسی از آن گرفته شده است. پس اینطور که مشخص است، خشم و تلخی به هیچ وجه با محبت صادقانه همراه نمی شود زیرا در تضاد با یکدیگرند.

"محبت سوء ظن ندارد" (اول قرنتیان 13: 5)

واژه "سوء ظن" در اینجا از فعل یونانی "لوگیزومای" ترجمه شده که به معنای "گمان کردن" می باشد. این واژه بطور تحت اللفظی به "کینه کسی را داشتن، و کمین برای تسویه حساب کردن با کسی" ترجمه می شود. ترجمه دقیق تر در ترجمه هزاره نو آمده که می گوید: "محبت کینه به دل نمی گیرد" یعنی محبت فوراً و دائماً شرارت هایی که در حقش شده را فراموش می کند. بعضاً مردم دنیا سالها تلاش می کنند و نقشه می کشند که چطور از کسی که صدمه ای به آنها زده انتقام بگیرند. اما اگر با طبیعت نو قدم برداریم و با محبت عمل کنیم، کینه کسی را به دل نمی گیریم و بدی های دیگران را فراموش می کنیم.

"محبت از ناراستی خوشوقت نمی گردد، ولی با راستی شادی می کند" (اول قرنتیان 13: 6)

واژه "ناراستی" در یونانی "آدیکیا" گفته می شود. معنای این واژه یونانی این است: "چیزی که با راستی راحت نیست، چیزی که نباید وجود داشته باشد؛ چیزی که بخاطر حقیقت آشکار شده نباید وجود داشته باشد؛ و از همین رو اشتباه و یا ناراستی است." هرچیزی که بر ضد حقیقت باشد ناراستی است. و از آنجایی که با توجه به یوحنا 17:17 می دانیم که حقیقت همان کلام خداست، هرچیزی که بر ضد کلام خدا باشد "آدیکیا" و یا ناراستی است. از همین رو، طبق این آیات، محبت با حقیقت یا کلام خدا خوشی می کند و با چیزی که بر خلاف آن است یا همان ناراستی ، شادمان نمی شود.

"محبت در همه چیز صبر می کند" (اول قرنتیان13: 7)

واژه "صبر" مترادف فعل یونانی "استگو" می باشد. کاربرد خاص این واژه در اول قرنتیان 9: 12 آمده است. در آنجا می خوانیم که پولس و همراهش، با وجود مسئولیت سنگینی که بر دوش داشتند ترجیح دادند که از حق خود برای "گذران زندگی از طریق انجیل" استفاده نکنند (اول قرنتیان 9: 14) بلکه " هر چيز را متحمّل [استگو] مي شويم، مبادا [ما، یعنی پولس و گروهش] انجيل مسيح را تعويق اندازيم." آنها همه چیز را بخاطر انجیل مسیح متحمل شدند. آنها اینکار را از روی محبت انجام دادند زیرا محبت در همه چیز صبر می کند و متحمل می شود.

"محبت همه را باور می کند" (اول قرنتیان 13: 7)

واژه "باور" هم ردیف فعل یونانی "پیستئو" است که 246 مرتبه در عهدجدید تکرار شده است. باور از لحاظ کتاب مقدسی به معنای ایمان یا باور به چیزی است که خدا از طریق کلامش و یا مکاشفات روح (که البته باید در هماهنگی با کلام مکتوب خدا باشد) آشکار می سازد. بنابراین محبت همه چیز هایی را که خدا چه از طریق کلامش و یا مکاشفات روح می گوید باور می نماید.

"محبت در همه حال امیدوار می باشد" (اول قرنتیان 13: 7)

چیز دیگری که طبق کلام خدا ، محبت انجام می دهد این است که در همه حال امیدوار می باشد. باز باید به معنای عمومی عبارت "در همه حال" در کتاب مقدس توجه کنیم. برای امیدواری هم مانند باور داشتن، "در همه حال" مربوط به همه چیزی است که کلام خدا می گوید. بنابراین محبت در همه حال و همه چیزی که خدا به عنوان واقعیت های آینده و چیزهایی که باید به آن امید داشت تعریف کرده باشد امیدوار است که البته واضح ترین آن بازگشت خداوندمان عیسی مسیح است.

"محبت همه چیز را متحمل می شود" (اول قرنتیان 13: 7)

در پایان یاد می گیریم که محبت "همه چیز" را متحمل می شود. واژه "متحمل" هم ردیف فعل یونانی "هوپُمنو" است. معنای آن نزدیک به معنای فعل یونانی دیگر، " مکروتومئو" (به معنای دیرغضب) است که قبلاً بررسی کردیم. تفاوت این دو در این است که "هوپُمنو به عکس العمل یک فرد به شرایط اشاره دارد و پستکار فرد در برابر مشکلات را می رساند، در حالی که مکروتومئو به عکس العمل شخص در برابر افراد دیگر اشاره دارد و صبوری فرد در برابر خطاها و تحریکات دیگران بدون قصد تلافی کردن را می رساند."

در پایان هم بیایید دوباره نگاهی به اول قرنتیان13: 4-7 بیندازیم:

اول قرنتیان 13: 4-7
" محبّت حليم و مهربان است؛ محبّت حسد نمي برد؛ محبّت كبر و غرور ندارد؛ اطوار ناپسنديده ندارد و نفع خود را طالب نمي شود؛ خشم نمي گيرد و سوءظنّ ندارد؛ از ناراستي خوشوقت نمي گردد، ولي با راستي شادي مي كند؛ در همه چيز صبر مي كند و همه را باور مي نمايد؛ در همه حال اميدوار مي باشد و هر چيز را متحمل مي باشد."

و همانطور که کولسیان 3: 12-14 می گوید:
 " پس مانند برگزيدگان مقدّس و محبوب خدا، احشاي رحمت و مهرباني و تواضع و تحمّل و حلم را بپوشيد؛ و متحمّل يكديگر شده، همديگر را عفو كنيد هرگاه بر ديگري ادّعايي داشته باشيد؛ چنانكه مسيح شما را آمرزيد، شما نيز چنين كنيد. و بر اين همه محبّت را كه كمربند كمال است بپوشيد."