محور اصلی زندگی مسیحی چیست؟ محوراصلی در یک زندگی مسیحی شناخت خدا، پسرش عیسی مسیح و آوردن ثمرات می باشد. عیسی در انجیل یوحنا گفت:
عیسی در مثال برزگر درباره چهار نوع از افراد سخن می گوید که کلام خدا را می شنوند. در دسته دوم و سوم کسانی بودند که بی ثمر ماندند در حالی که آخرین گروه کسانی بودند که "كلام را شنيده، آن را مي فهمد و بارآور شده، بعضي صد و بعضي شصت و بعضي سي ثمر مي آورد." (متی 13: 23).
پس بنابراین چیزی که خدا برای مسیحیان درنظر داشت این نبود که فقط ایمان آورند، هیچ تغییری نکنند و همان درختی باشند و همان ثمری را بدهند که قبلاً می دادند. مثمر ثمر بودن ما برای خدا اهمیت دارد. بگذارید تکرار کنم: خواست خدا این نیست که شما تنها در جریان زندگی به روان باشید. خدا شما را مخلوقی یکتا خلق نمود، به شما عطیه داد. بله خود خود شما. و به شما مأموریتی داد: تا بروید و ثمر آورید. کمی جلوتر می بینیم که ثمر آوردن چگونه است، اما این را به خاطر داشته باشید. خدا به تک تک فرزندانش عطیه داده است. خدا از جوانترین تا مسن ترین، از فقیرترین تا ثروتمندترین و از بی سواد تا باسوادترین فرزندانش را بطور منحصر به فردی عطیه داده است و می خواهد که آنها ثمر بسیار آورند. خداوند باز در یوحنا باب 15 گفت:
وقتی فرزندان ثمر می آورند، پدر وجد می کند. می بینیم که او از آنهایی که ثمر آورند بطور ویژه ای مراقبت کرده و آنها را پاک می سازد تا بیشتر ثمر آورند! پدر تنها نمی خواهد که در تاک شاخه داشته باشد ... بلکه می خواهد که شاخه هایی بسیار پرثمر داشته باشد. شاخه هایی که تا بالاترین حد ظرفیت خود ثمر می آورند. امروزه بسیاری از مسیحیان بی حرکت در گوشه ای نشسته اند و منتظرند تا شخص دیگری، یک "حرفه ای" بیاید و"نقش آنها را بازی کند" زیرا آنها می گویند که ما "حرفه ای" نیستیم. اما پطرس و دیگران (که اکثراً ماهیگیر بودند) در قرن اول نیز در این مورد "حرفه ای" نبودند. آنها فارق التحصیل از هیچ مدرسه مذهبی نبودند و احتیاجی هم به چنین چیزی نداشتند! تنها مدرکی که داشتند در ماهیگیری بود! افراد دیگری نیز هستند که با اینکه ایمان آورده اند اما تغییر مشهودی در زندگی شان صورت نگرفته است. اصلاً زندگی مسیحی بدون تغییر و بدون ثمر کاملاً ضد و نقیض است. با این گفته نیز منظورم این نیست که مسیحیان پرحرارت که برای خدا و کلامش غیورند، مرتکب خطا نمی شوند. آنها نیز خطا می کنند! اما مسیحیان پرشور صدای اکثریت را نادیده می گیرند که می گوید "هم رنگ جماعت شو ... دیگر کلیسا رفتن، روی صندلی های کلیسا نشستند، سرود خواندن، گوش کردن به موعظه و سپس به خانه آمدن و فراموش کردن همه چیز تا یکشنبه دیگر کافی است". مسیحیان پرشور به این گفته تن در نمی دهند و به کم قانع نمی شوند. دید آنها به خداست و می خواهند که در او رشد کنند. می خواهند به او و پسرش نزدیک و نزدیک تر شوند. می خواهند تا حد امکان مسیح را در زندگی شان نشان دهند. مسیحیان پرشور اشتیاق ثمر آوردن و رویای مسیح را دارند. و خبر این است که خدا می خواهد شما نیز یکی از آنها باشید. می خواهد شما نیز یک مسیحی پرحرارتباشید. و یا به بیان دیگر، می خواهد یک مسیحی باشید که مشتاق خداست. یک مسیحی گرم و نه ولرم (مکاشفه 3: 15). می خواهد مسیحی ای باشید که شکوفه داده و تا بیشترین حد ممکن ثمر آورد. این محور اصلی زندگی مسیحی است.
ثمر: ثمر چیست؟
به بیان ساده باید گفت که ثمر، همان زندگی تغییر یافته، زندگی با محوریت مسیح و نوعی از زندگی است که ما می میریم تا مسیح از طریق مان زیست کند (غلاطیان 2: 19-20)؛ یک زندگی که بجای رضامندی خود یا دیگران، رضامندی خدا را می طلبد. یک زندگی که موضوع اصلی و تمرکز و اولویتش خداست. بیایید ببینیم کتاب مقدس در این مورد چه می گوید:
منظور از روح در اینجا حضور انسانیتی تازه یعنی مسیح در ماست. با زندگی بر اساس این انسانیت تازه است که ما ثمراتی که در بالا آمده را تولید می کنیم یعنی شخصیتی که انسانیت تازه یا مسیح دارد. در افسسیان 2: 10 می خوانیم:
خدا از پیش کارهای نیکی را که باید در آنها قدم برداریم را فراهم کرده است. مانند درختی که کاشته شده و باید میوه آورد، خدا از قبل به هریک از ما بطور منحصر بفرد عطیه ای داده است. تنها کاری که باید بکنیم این است که در مسیری که خدا از قبل تهیه دیده است قدم برداریم. قدم برداشتن در این چیزهاست که سبب می شود پدر خشنود شده و ما ثمر آوریم. همچنین اول پطرس 4: 7-11 می گوید:
چیزهای مختلفی در این آیات هست که می گوید ما باید آنگونه "باشیم". در دعا هشیار باشید. یکدیگر را بشدت محبت نمایید. بدون همهمه مهمان نواز باشید. همچنین آیات می گوید که هریک از ما نعمت یا عطیه ای از خدا داریم. خدا به تک تک فرزندانش بطور منحصر به فردی عطیه و نعمت داده است. ما نیز مانند اعضای بدن که منحصر بفرد در بدن قرار داده شده اند و کاربرد خاص خود را دارند، منحصر بفردیم: خدا ما را نیز در بدن مسیح، کلیسا قرار داده است و بطور منحصر بفرد برای عملکرد در آن مکان عطیه یافته ایم (اول قرنتیان 12: 12-27). سخن پولس در اینجا تنها یک چیز است: عملکرد! خدا تنها افراد خاصی را عطیه نداده است؛ خدا تنها کشیشی و شبان شما را عطیه نداده است. آیات بالا تنها مربوط به گروهی خاص از مسیحیان نمی شود. بلکه مخاطب آن تمامی مسیحیان از جمله شماست! دقت کنید که در آیات می گوید: "یکدیگر را خدمت نمایید". عطیه شما به شما داده نشده تا آن را در خود محبوس کنید! بلکه داده شده است تا یکدیگر را خدمت کنیم. من شما را خدمت می کنم و شما نیز من را. اما امروزه واژه "خدمت" تنها برای افرادی با نقش های مذهبی به کار می رود. آیا شخص مذهبی تنها کسی است که باید خدمت کنید؟ در حالی که دیگران که کشیش و شبان نیستند و جایگاهی روحانی ندارند تنها خدمت شوند و خدمتی نکنند؟ این دیدگاهی است که مستقیم ویا غیر مستقیم در افکار بسیاری نشسته است. اما باید بدانید که این دیدگاه خدایی نیست و کتاب مقدس هم از آن حمایت نمی کند! دیدگاهی که کلام اشاعه می دهند این است: هر یک از ما بطور منحصر بفرد از خدا عطیه یافته و در بدن مسیح قرار داده شده ایم. چیزی به اسم افراد روحانی و افراد غیر روحانی در کتاب مقدس وجود ندارد. طبق کتاب مقدس همه ما از دید خدا شبان هستیم. ببینید پطرس این موضوع را به چه زیبایی بیان می کند:
از هر یک از ما انتظار می رود که طبق عطیه خود عمل و یکدیگر را خدمت کنیم. چیزی که پطرس در اول پطرس 4: 7-11 می گوید این است که مشغول چیزی شوید که خدا عطیه آن را به شما داده است. بر عطیه خود تمرکز کرده و آن را انجام دهید. موضوع این نیست که آیا شما "مأموریت" ی دارید یا نه. زیرا در اصل یک مأموریت دارید! این یک حقیقت است! و پطرس می گوید که مشغول این مأموریت و مشغول خدمتی شوید که عطیه اش را یافته اید.
اما برای اینکه سوء تفاهم پیش نیاید باید گفت که پیش نیاز اشتغال به عطیه مان داشتن رابطه ای پویا و زنده با خداوند عیسی مسیح است. همانطور که فیلیپیان 1: 9-11 می گوید:
میوه های عدالت "از سوی عیسی مسیح هستند" نه از قدرت خودمان. به علاوه نتیجه میوه های عدالت نیز تمجید و حمد خداست. همانطور که خود عیسی در یوحنا باب 15 توضیح می دهد، او تاک است و ما شاخه های آن:
پیش نیاز اینکه میوه آوریم این است که در تاک بمانیم. و خود ما نیز تاک نیستیم. مسیح تاک است! و ما شاخه های آن. محال است شاخه ای بدون اینکه در تاک بماند میوه آورد. همین موضوع برای ما نیز صادق است: اتحاد ما با مسیح است که سبب می شود ما شاخه ها ثمر آوریم. در این مثال، شاخه ها راهی برای تاک هستند تا ثمر آورد. تا زمانی که ما در مسیح بمانیم، وی از طریق ما آشکار می شود؛ تاک از طریق ما زندگی خواهد کرد و ثمر خواهد داد. بنابراین داشتن رابطه ای گرم با خدا پیش نیاز خدمت و رفتن در پی کار های نیکویی است که خدا برای مان تدارک دیده است. خدایی که می خواهیم خشنودش سازیم. تمرکز بیشتر بر مسیح است و نه خود اعمال. و از طریق اتحاد با مسیح و ماندن در مسیح است که ثمر به بار می آید و طبق گفته فیلیپیان این ثمر "توسط عیسی مسیح" آورده می شود.
کمی که به پیش برویم، می بینیم که مسیح درباره انبیای کذبه سخن گفت و فرمود که آنها را از میوه هایشان خواهیم شناخت.
کلام درباره انبیای کذبه سخن می گوید (متی 7: 15)، مسیح های دروغین (متی 24: 24)، رسولان دروغین (دوم قرنتیان 11: 13)، برادران دروغین (غلاطیان 2: 4، دوم قرنتیان 11: 20)، معلمان کذبه (دوم پطرس 2: 1)، عمله مکار (دوم قرنتیان 11: 13). راهی برای شناسایی اینگونه افراد وجود دارد. میوه هایشان! و میوه خوب یا ثمره نیکو تنها "توسط عیسی مسیح" به بار می آید. هر نوع درخت دیگر، هرچند درباره خدا یا حتی مسیح هم سخن بگویند، باز تنها میوه کاذب به بار می آورد.
پس می خواهم شما برادر و خواهر عزیزم را تشویق کنم که با تمامی دل در پی خدا باشید. با اشتیاق در پی او باشید تا در رابطه خود با خداوند زنده مان رشد کنید و به چیزهایی که او برایتان تدارک دیده است مشغول گردید. بدین صورت است ثمره روح آورده می شود، زیرا درخت همان روح یا طبیعت تازه یا مسیح است که در درون ما می باشد. در مسیح بمانید، زیرا هرکه در مسیح بمایند و مسیح در او، تنها یک چیز به بار می آورد و آن ثمر بسیار است!
ثمره: هرس نمودن
من چیز زیادی از باغبانی نمی دانم. اما از دوران مدرسه به یاد دارم که برای اینکه گیاه میوه بیاورد باید هر از گاهی هرس شود. اما این سخن من تعریف کاملی از هرس نمودن نیست. اینترنت را که جستجو کردم تعریف زیر را از وبسایت ویکیپیدیا پیدا کردم ( لینک مقابل را مشاهده کنید: http://en.wikipedia.org/wiki/Pruning) :
"در باغبانی و تزئینات "هرس کردن" به عمل حذف قسمت های بیمار، بی حاصل و یا قسمت های اضافی از گیاه گفته می شود. هرس کردن با هدف حالت دادن به گیاه توسط کنترل و هدایت رشد آن یا افزایش محصول و کیفیت گل ها یا میوه ها می باشد. هرس نمودن صحیح به همان اندازه که هنر است یک مهارت نیز به حساب می آید. زیرا اگر گیاه بطور صحیح هرس نشود می تواند دچار بیماری و یا رشد بطور نامقبول گردد."
تمام گیاهان باید هرس شوند و نیازمند داشتن یک باغبان برای هرس و هدایت رشد به شکل مطلوب هستند. باغبان به سلامت گیاه پرداخته و قسمت های بیمار را می چیند و آن را پاکسازی می کند تا میوه بیشتری بدهد. همین امر باری ما که شاخه های تاک عیسی مسیح خداوند هستیم نیز صادق است. ما نیز نیازمند هرس هستیم و باغبانی هم داریم که ما را هرس می کند! باز یوحنا باب 15 می گوید:
پدر مسئولیت هرس کردن را برعهده دارد. باز به یاد داشته باشید که هرس نمودن ضروری است و باید انجام شود! بدون آن رشد ما امکان پذیر نیست! و خوشبختانه کسی را داریم که مسئولیت این کار را بر عهده دارد: پدرمان. او به عنوان باغبانی نیکو و با دقت مراقب است و وارد عمل شده، رشد مان را جهت می دهد، موانع را بر طرف می سازد و پاکمان می کند تا میوه بیشتری بیاوریم! آیا این فوق العاده نیست؟! با ماندن در مسیح میوه می آوریم و این کار پدر است که با هرس نمودن ما سبب شود که بیشتر و تا حداکثر ظرفیت میوه بیاوریم. کار ما این است که در تاک بمانیم و کار پدر این است که با انجام هرس در زمان و مکان لازم بهره وری ما را افزایش دهد.
من اینطور فکر می کنم که عبرانیان 12: 11 همین چیزها را با بیانی دیگر مطرح می کند. در آنجا می خوانیم:
نویسنده در این آیات از تأدیب سخن می گوید و طبق همین آیه هیچ تأدیبی در حال حاضر خوشایند به نظر نمی رسد بلکه حتی دردناک نیز هست! به نظر من همین موضوع در هرس شدن نیز اتفاق می افتد. باغبان هنگام هرس باید قسمت هایی از گیاه را ببرد. باید بخش های بیمار را بچیند. قسمت هایی که از گیاه حیات می گیرند اما فایده ای نمی رسانند. هرس یعنی چیزی باید بریده شود! چیزی که قبلاً طبیعی بود اکنون دیگر طبیعی نیست.باغبان دخالت کرده و آن را بریده است. تأدیب نیز یک چنین چیزی است. اینطور نیست؟ ما فرزندانمان را تأدیب می کنیم و گیاهانمان را هرس می کنیم. هر دو کار با یک هدف انجام می شوند: تا فرزندان بهتر شوند؛ و تا گیاهان پرثمر تر شوند. شاید لحظه ای که خدا فرزندانش را تأدیب می کند دردناک باشد. اما برای کسانی که از آن درس بگیرند تنها یک نتیجه به بار خواهد آمد و آن چیزی جز میوه نیست. همانطور که عبرانیان می گوید میوه عدالت سلامتی. در نهایت خدا باید این کار را انجام دهد. زیرا پدری که فرزندانش را دوست دارد چنین می کند. او نیز ما را بسیار دوست می دارد و برایش عزیز هستیم. پس درسمان در اینجا این است که همانطور که گیاهان برای هرس شدن باغبانی دارند تا آنها را هرس کرده و میوه بیشتری بیاورند، ما نیز پدر عزیز آسمانی مان را داریم که مسئولیت هرس نمودن را بر عهده دارد تا ما با ماندن در مسیح حتی بیش از این ثمر آوریم.
ثمره: اولویت ها و بی حاصلی
همانطور که دیدیم میوه آوردن بسیار خدا را نیز بسیار جلال می دهد. برای میوه آوردن بسیار باید (همانطور که این را نیز در آیات دیدیم) در تاک یعنی در خداوند عیسی مسیح بمانیم. باید با انجام کارهایی که پدر را خشنود می سازد مشتاقانه در پی خشنودی او باشیم. اگر تلاش و هدف زندگی مان بر این باشد، ثمر بسیار به بار می آید. اما همانطور که مشخص است، برای این کار باید خدا و کارهای وی را در اولویت اول زندگی مان قرار دهیم. یا به بیان دیگر، اگر چیزی ثمر دادن مان را به خطر می اندازد، یعنی این خطر را نیز بوجود می آورد که از تاک یعنی مسیح دور شویم و به چیزهای دیگر بپردازیم. همانطور که مسیح در متی 6: 24-34 گفت:
امت ها و بی ایمانان به این می اندیشند که چه بخورند، چه بنوشند و چه بپوشند. اما ما نباید چنین باشیم. باید اولویت اول و مهمترین چیز برای ما ملکوت خدا و عدالت او باشد.
امروز بیشتر از هر زمان دیگر چیزهایی در زندگی هایمان هستند که برای بدست آوردن توجه و زمان ما با هم رقابت می کنند. امروز بیشتر از هر زمان دیگر، گزینه های بسیاری به ما پیشنهاد می شود. هیچ زمانی در تاریخ نبوده که یک شخص به این اندازه گزینه در پیش رو داشته باشد. شخص می تواند تلویزیون را روشن کند و از میان صد ها کانال انتخاب کند. می تواند به فروشگاه های عرضه رسانه برود و از میان صد ها فیلم به انتخاب بپردازد. می تواند به اینترنت برود و زمان خود را صرف انتخاب میان هزاران وب سایت نماید. هیچ عصری در تاریخ نبوده که شخص به این اندازه آزادی انتخاب داشته باشد. اما به همان اندازه که این انتخاب وسیع ممکن است خوب باشد، تمام این کار ها بر سر وقت ما با یکدیگر جدال می کنند. برای یافتن جایگاهی در فهرست اولویت های ما می جنگند و مکانی در درون ما می خواهند. من تماشای فیلم را دوست دارم، اما اگر تعداد زیادی فیلم را تماشا کنم وقتم به هدر می رود، و آنوقت است که پشیمان می شوم. زیرا وقتی به خود می آیم می بینم که زمان کافی با خدا و برای انجام کارهایی که از من خواسته صرف نکرده ام. همچنین دوست دارم که به اینترنت بروم و از این سایت به آن سایت سر بزنم و چیزهایی که دوست دارم را بررسی کنم. اما مسئله اینجاست که اگر زمان زیادی به اینترنت بدهم، تقریباً دیگر زمانی با خدا نخواهم گذراند. باید مراقب این چیزها باشم. زیرا کار اصلی و تنها کار ارزشمند من تنها و تنها خدمت به خداست. اکنون در این عصر تعدد انتخاب باید بیشتر از هروقت دیگر به یاد داشته باشیم که اولویت اصلی و هدف زندگی مان چیست. آن چیزی نیست به جز آوردن میوه بسیاربرای جلال پدر. جز این نیست که خدا را بشناسیم و با تاک که مسیح است مشارکت داشته و توسط او برای جلال پدر ثمر آوریم. این موضوع امروز هم تغییری نکرده و مانند 2000 سال پیش بر جای خود باقی است.
قبل از پایان، موضوع دیگر در این رابطه این است که: عیسی در مثل برزگر در مورد دسته سوم شنوندگان کلام گفت:
و توضیح آن این است که:
کلام کاشته شد اما مانند گیاهی بی حاصل، ثمری نیاورد. چرا؟ زیرا دیگر چیزها وارد شده و جایگاه برتر را از آن خود کردند. این چیزهای دیگر چه بودند؟ اندیشه های دنیوی، غرور دولت و چیزی که در کل به آن هوس چیزهای دیگر گفته می شود. اینها تنها چیزهایی برای از پرت کردن حواس ما و دزدیدن ثمر ماست. در این مورد در مثال مسیح هم دیدیم که ثمر به کلی ربوده شد! در پایان روز همگی ما باید تصمیم بگیریم که در زندگی از پی چه کسی خواهیم رفت؟ می خواهیم با زندگی هایمان چه کنیم؟ آیا می خواهیم زندگی مان را در بی ثمری یعنی همان چیزی که دنیا می خواهد سپری کنیم، یا می خواهیم زندگی هایمان ثمر بدهد و برای جلال خدا میوه بسیار بیاورد؟ انتخاب شما چیست؟ من دومی را انتخاب کرده ام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر